ایثار برای رسیدن به کلاس درس
تهران (پانا) - 5 سال است که آقا معلم هر روز دل به آب میزند و به عشق دانشآموزانش سوار قایق میشود تا خود را به مدرسه تک کلاسهشان در روستای کم برخوردار مقطوع برساند.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی الفبـا، این روزها همهی مردمِ کارون آقا معلم فداکار شهرشان را میشناسند و وصف ایثار او برای رسیدن به کلاس درس، کلام به کلام و سینه به سینه در میانِ زنان و مردان و کودکان شهر میچرخد.
طارق عچرش معلم جوان روستای مقطوع در استان خوزستان است. روستایی دورافتاده از توابع شهر کارون که اطرافش را آب احاطه کرده است و اینترنت و راه زمینی ندارد و ۲۳ خانوار ساکن در آن در اوج محرومیت زندگی میکنند.
عچرش به الفبا گفت: من ۵ سال پیش کار در آموزش و پرورش را از روستای عطیش آغاز کردم. عطیش با وجود محرومیت اما دارای راه دسترسی دارد، ولی روستای مقطوع که در مجاورت آن قرار دارد، فاقد راه ارتباطی است و دانشآموزان روستای مقطوع مجبور بودند که برای حضور در کلاس درس با قایق از آب رودخانه عبور کنند.
او گفت: یک روز رودخانه مواج شد، قایق حامل دانشآموزان واژگون شد و دیگر خانوادهها دیگر اجازه ندادند که دانشآموزان به کلاس درس بیایند از این رو من تصمیم گرفتم برای تدریس به روستای مقطوع بروم و به ۱۸ دانشآموز ساکن در این روستا درس بدهم.
تا به امروز ۵ سال است که آقا معلم هر روز دل به آب میزند و به عشق دانشآموزانش سوار قایق میشود تا خود را به مدرسه تک کلاسهشان در این روستای کم برخوردار برساند. این معلم خوزستانی میداند که هیچ راهی جز استفاده از قایق برای رسیدن به کلاس درس نیست از این رو خطرات راه را به جان میخرد و امواج خروشان رودخانه ارادهی او را برای حضور در جمع دانشآموزانش سست نمیکند چرا که معتقد است تعلیم و تربیت انگیزهی والا و قدرتمندی است که به خاطرش میتوان تمام سختیها را تحمل کرد.
آقای عچرش به الفبا گفت: یک اتاق مخروبه در روستای مقطوع وجود داشت که با کمک خانوادههای روستایی و دانش آموزان آن را تبدیل به کلاس درس کردیم. حدود ۳ سال این اتاق مدرسه ما بود تا اینکه یکی از خیرین خوزستانی به نام حاج رحیم کردونی که تا به امروز ۱۳ مدرسه برای دانش آموزان محروم شهر کارون ساخته است، از این جریان مطلع شد و برای بچهها یک مدرسه سه کلاسه ساخت و امروز به همراه بچهها در این مدرسه سه کلاسه درس میخوانیم.
کلاس آقای عچرش در تمام سالهایی که مدارس به دلیل کرونا تعطیل بود و آموزشها به صورت مجازی انجام میشد، با حضور معلم و دانش آموز برقرار بود چون بچهها در این روستا نه میدانند موبایل چیست و نه از اینترنت بهرهمند هستند.
روز که به نیمه میرسد و درس که پایان مییابد بچههای مدرسه بر گِرد آقای عچرش حلقه میزنند و با هم نقاشی میکشند و کتاب میخوانند و از عشق و مهر و محبت آقا معلم گرم میشوند. امروز پس از گذشت ۵ سال آقا معلم حس میکند که یک خانواده ۱۸ نفره در مدرسه دارد. خانوادهای که همیشه منتظرش است. خانوادهای که پیشرفت، رشد و تعالیاش به حضور آقای عچرش پیوند خورده است. او با خود عهد کرده است که بماند و به دختران و پسرانش در مدرسه روستا علم و دانش و راه و رسم زندگی بیاموزد.
ارسال دیدگاه