سیدنادر نوربخش*
ریشهها و پیامدهای جنگ اوکراین
تهاجم نظامی روسیه به اوکراین نشان داد اغلب پیشبینیهایی که احتمال حمله را صرفاً تبلیغات و توطئه رسانهای غرب قلمداد میکرد یا اقتصاد درهمتنیده جهانی را مانع بروز جنگ میدانست از دقت کافی برخوردار نبودند.
از دید روسیه یکی از دلایل مهم تصمیم برای این اقدام، بحث نگرانی از عضویت احتمالی اوکراین در ناتو بوده است، موضوعی که خط قرمز مسکو محسوب میشد. همچنین روسیه نگران بود فرصت برای تهاجم نظامی با گذشت زمان و تقویت تدریجی وضعیت دفاعی اوکراین مشکلتر شود، لذا شرایط را برای این تهاجم در برهه کنونی مناسب دید. بااینحال بدون وجود جمعیت قابلتوجه روستباران جداییطلب در شرق اوکراین، روسیه نمیتوانست به این سادگی بهانه لازم را برای این تهاجم به دست آورد؛ این بحران درواقع از سال ۲۰۱۴ با الحاق کریمه و نیز خارج شدن کنترل قسمتهایی از ناحیه دونباس وارد فاز جدیدی شده بود و نهایتاً با به رسمیت شناختن استقلال دو جمهوری خودخوانده لوهانسک و دونتسک بهزعم روسیه توجیه کافی برای تهاجم نظامی که ملت اوکراین را تحت فشار شدید قرار خواهد داد، فراهم شد.
از طرفی این بحران بخشی از تقابل گسترده ژئوپلیتیکی میان روسیه و غرب محسوب میشود و مسکو نشان داده است بهغیراز بعد نظامی، جنگ ترکیبی را نیز علیه ناتو و اتحادیه اروپا پیگیری میکند؛ برای مثال روسیه در پی اعتراضات به انتخابات بلاروس قویاً از لوکاشنکو حمایت کرد و اجازه سقوط متحد خود را نداد. همچنین استفاده بلاروس از ابزار پناهجویان بهعنوان اهرم فشار علیه اتحادیه اروپا امری است که بدون چراغ سبز کرملین ممکن نبوده است و نقطهضعف اروپا را در قبال مسئله پناهجویان بهخوبی مشخص نمود.
درعینحال ادامه یافتن جنگ در اوکراین میتواند به دنبال خود بحران جدیدی را در عرصه مهاجرت ایجاد کند که برای اروپا جز افزایش اختلافات میان کشورهای عضو و رشد پوپولیسم چیز دیگری به دنبال نخواهد داشت. بااینحال آغاز این جنگ باعث شده برخی از سیاستمداران پوپولیست و احزاب نزدیک به پوتین در اروپا هم بر سر دو راهی این اقدام را محکوم کنند.
همچنین باید توجه داشت اگرچه طی ماههای منتهی به آغاز جنگ برخی در غرب نسبت به روسیه سیاست مماشات را پی گرفتند اما در واقعیت ناتو هیچ الزامی برای اعزام نیرو و رویارویی مستقیم نظامی با روسیه نداشته و از این بابت تعهدی قانونی را نسبت به اوکراین زیر پا نگذاشته است. از سویی حتی این حمله برخی کشورهای غیر عضو مانند فنلاند را هم به فکر عضویت در ناتو انداخته است. لازم به ذکر است اوکراین اگرچه طی این مدت علاقه خود را نسبت به عضویت در ناتو ابراز داشته بود اما موانع زیادی در این راه وجود داشت که ازجمله میتوان به ناتوانی برای کسب پیشنیازهای عضویت و اصلاحات داخلی، دوصدایی در داخل و پیگیری مقطعی درخواست عضویت، نگرانی برخی از واکنش احتمالی روسیه و سرانجام عدم تمایل خود ناتو برای گسترش و ارائه تعهد جدید اشاره کرد.
برخی نیز معتقد هستند اوکراین با واگذار کردن امکانات هستهای خود در دهه ۱۹۹۰ باعث چنین سرنوشتی شد و اقدام کییف در توافق بوداپست مبنی بر انجام این امر در قبال دریافت تضمین حفظ تمامیت ارضی خود را عامل این شرایط میدانند؛ اما باید توجه داشت این موضوع هم بهسادگی آن چیزی که در رسانهها بازتاب داشته نبوده است؛ درواقع از یکسو کنترل بسیاری از این تجهیزات و امکان عملیاتی کردن آنها در اختیار روسیه بوده و از سوی دیگر خوشبینی حاکم در آن سالها که اجازه چنین اقدامی که ماهیتاً با روح عدم اشاعه سلاح هستهای در منافات بود را نمیداد؛ نهایتاً این توافق هیچ ضمانت اجرایی برای طرف مقابل ایجاد نمیکرد؛ کما اینکه در سال ۲۰۱۴ در پی الحاق کریمه نتوانست به کمک اوکراین بیاید.
در حال حاضر تنها ابزار در دست غرب بحث تحریم علیه روسیه است؛ البته پیشازاین هم صدای واحد و یکسانی در مواجهه با این رخداد از سوی اروپا وجود نداشت؛ برای مثال برخی از کشورها همچون ایتالیا، مجارستان و آلمان روابط نزدیکتری با روسیه دارند.
در واکاوی این اقدام مسکو میتوان به این موضوع هم اشاره کرد که به نظر میرسد روسیه در حال حاضر خود را با دوران اتحاد شوروی مقایسه میکند؛ خصوصاً ازآنجاییکه از سال ۲۰۰۴ با عضویت کشورهای اروپای شرقی و بالتیک با ناتو هممرز شده، از نگاه خود اجازه گسترش ناتو به مرزهای خود در اوکراین را نمیدهد و آن را مغایر با امنیت ملی خود میداند.
در نهایت باید توجه داشت برخی از رویکردها در عرصه سیاست بینالملل بیشتر از آنکه ماهیت ایدئولوژیک داشته باشند ناشی از مؤلفههای ثابت ژئوپلیتیکی هستند؛ بسیاری پس از انقلاب اکتبر بر این باور بودند که نظام جدید در روسیه رویکرد متفاوتی با همسایگان خود خواهد داشت اما پس از مدت کوتاهی مشخص شد سران کمونیست در توسعهطلبی ارضی کم از اسلاف خود نداشتند و برخی به آنها لقب تزارهای جدید را دادند. درهرصورت همانطور که مردم اروپای شرقی خاطره نیمقرن توسعهطلبی روسها و عضویت در بلوک شرق و سرکوب قیام بوداپست ۱۹۵۶ و بهار پراگ در ۱۹۶۸ را به خاطر دارند، روسیه نیز خاطره دو حمله بزرگ از سوی فرانسه ناپلئون و آلمان هیتلری را به یاد دارد و اروپای شرقی را حوزه نفوذ خود قلمداد میکند.
*کارشناس مسائل اروپا
منبع: شورای راهبردی روابط خارجی
ارسال دیدگاه