عماد هلالات*
چرا در اوکراین مقاومت مردمی شکل نگرفت؟
چهار روز از جنگ اوکراین میگذرد و روسیه تا بخشهایی از مناطق مرزی و نزدیکی کییف پیش رفته است. با وجود اینکه ارتش اوکراین تلفات انسانی و نظامی به ارتش روسیه وارد کرده است، اما سؤال اساسی این است که در برابر حمله روسها مقاومت مردمی شکل نگرفت.
این درحالی است که رسانههای غربی و همچنین رسانههای دولتی اوکراین در طول هفتههای گذشته سخن از آغاز حمله روسیه به اوکراین میگفتند، اما با وجود این مقاومت مردمی در برابر ارتش روسیه صورت نگرفت. برای پاسخ به این سؤال علتهای مختلفی وجود دارد که عبارتند از:
۱-عوامل متغیر ژئوپلیتیکی: یکی از عوامل مؤثر در هر کشور، مسأله جمعیت و ترکیب جمعیتی است که در این میان اوکراین از این مسأله مستثنی نیست. طبق سرشماری جمعیت در سال ۲۰۲۰،اوکراین بیش از ۴۴ میلیون نفر جمعیت دارد که در این بین حدود ۷۰ درصد اوکراینی، ۲۰ درصد روس و بقیه بلاروسها، مولداویها، مجارها، لهستانیها، تاتارها، ارمنیها و... را تشکیل میدهند. این ترکیب جمعیتی متفاوت باعث شده است که با وجود اینکه اکثر جمعیت را اوکراینیها تشکیل میدهند اما این کشور دارای بافتهای فرهنگی و هویتی متفاوت است و بخصوص روسها هیچ گاه برای خود هویت اوکراینی تعریف نمیکنند.
در این میان اوکراینیها که بیشترین ترکیب جمعیتی این کشور را تشکیل میدهند، گرایشهای مختلف فکری دارند هرچند غربگرایان در میان اوکراینیها وجود دارند اما گرایشهای مختلف اوکراینیها باعث شده است که دیدگاههای مختلفی در مورد بحرانهای این کشور و همچنین روسیه و غرب شکل بگیرد، به طوری که میتوان گفت کنشهای اوکراینیها در مقابل تقسیمبندی اینکه به شرق یا غرب تعلق دارند دچار گسست است و ما با اوکراینی یکپارچه روبهرو نیستیم. به همین دلیل با وجود موج تبلیغات رسانه ای غرب علیه روسیه، مردم اوکراین مسأله را متفاوت تحلیل میکنند و یکپارچگی برای متحد شدن در مقابل حملات روسها در این کشور وجود ندارد.
۲- عوامل سیاسی: از زمان استقلال اوکراین تا امروز بحرانهای سیاسی و انقلابهای رنگی مختلفی در این کشور به وقوع پیوست به گونهای که غربگرایان در انتخابات مختلف بعد از شکست در انتخابات موجی از تجمعات مردمی و تظاهرات ضد دولتی را ترتیب میدادند که به انقلابهای رنگی معروف شد. در سال ۲۰۰۴، نخستوزیر ویکتور یانوکوویچ برنده انتخابات ریاست جمهوری اعلام شد. این نتایج اعتراض مردم را به همراه داشت، مسموم شدن ویکتور یوشچنکو رقیب اصلی یانوکوویچ در جریان مبارزات انتخاباتی هم، بر آتش شک و کینه طرفدارانش دمید و موجی از اعتراض و نافرمانی مدنی کشور را فرا گرفت. در نهایت پس از حدود سه ماه اعتراض، دادگاه عالی اوکراین انتخابات را باطل کرد و انتخابات مجدد زیر نظر موشکافانه ناظران داخلی و بینالمللی برگزار شد. این بار یوشچنکو با اکثریت شکننده ۵۲ درصد رئیس جمهور اوکراین شد. این اعتراضات که با استفاده از نمادهای نارنجی رنگ همراه بود به انقلاب نارنجی اوکراین معروف شد.
در ۲۲ فوریه ۲۰۱۴ بعد از پیروزی ویــکتــــور یانــوکوویچ در انتـــــخابات، اعتراضات خیابانی علیه دولت و وخیم شدن اوضاع داخلی اوکراین با رأی پارلمان اوکراین ویکتور یانوکوویچ از سمت رئیس جمهوری برکنار شد و از سوی دیگر یولیا تیموشنکو نخستوزیر سابق که در روز ۱۹ مهر ۱۳۹۰ برابر با ۱۱ اکتبر ۲۰۱۱ محکوم به زندان شده بود پس از تسخیر کاخ ریاست جمهوری توسط مخالفان و رأی پارلمان این کشور مبنی بر بازگشت به قانون اساسی سال ۲۰۰۴، که این طرح با ۳۲۵ رأی موافق به تصویب رسید و راه برای آزادی تیموشنکو هموار شد. همچنین پارلمان اوکراین به آزادی تیموشنکو از زندان نیز رأی مثبت داد و در مدت کوتاهی در ۲۲ فوریه یولیا تیموشنکو از زندان آزاد شد. پس از برکناری یانوکوویچ وی به روسیه گریخت و الکساندر تورچینف به عنوان رئیس جمهور موقت برگزیده شد. روسیه در پاسخ با استقلال شبه جزیره کریمه از اوکراین موافقت کرد و آن را به روسیه الحاق کرد. در سوی دیگر جنگ داخلی اوکراین آغاز و مناطق دونتسک و لوهانسک که روس تبار هستند اعلام استقلال کردند.
بی ثباتی سیاسی در کنار انقلابهای مختلف و دخالت مختلف قدرتهای بزرگ در اوکراین باعث شده است که مردم این کشور خود را در میان شرق و غرب تعریف کنند و هویت واحدی برای اوکراین متصور نیستند. غربگرایان تحت حمایت امریکا و اتحادیه اروپا، اوکراین را به عنوان کانون فعالیتهای ضد روسی قرار داده بودند که با مخالفت بخشی از مردم اوکراین همراه بود که نتیجه آن را میتوان در جنگ داخلی این کشور و ایجاد گسست بین اوکراینیها مشاهده کرد، امری که باعث شد مردم اوکراین نسبت به هرگونه تحولی که میتواند حیات آنها را تهدید کند، مخالف باشند. جنگ برای اوکراینیها بدترین سناریوی ممکن است و مردم اوکراین نمیخواهند خود را در وضعیتی قرار دهند که محل نزاع شرق و غرب باشند.
۳- رئالیسم اوکراینی: اوکراین با ۶۰۳٫۵۵۰ کیلومترمربع مساحت و ۲٬۷۸۲ کیلومتر خط ساحلی چهل و چهارمین کشور بزرگ جهان و پس از روسیه دومین کشور وسیع در اروپا است. جغرافیای اوکراین به گونهای است که بیشترین مرز دریایی و زمینی را قبل از تحولات سال ۲۱۰۴ با روسیه داشته است و اوکراین برای روسیه همواره به مثابه یک فرزند بوده است. اکثر اوکراینیها فارغ از نگرش سیاسی شرقی و غربی خود، این واقعیت را پذیرفتهاند که با وجود استقلال از شوروی، یک به هم پیوستگی هویتی، نژادی و فرهنگی با روسها دارند و نمیتوان در تحلیل اوکراین متغیر دخیل روسیه را فاکتور گرفت. به همین دلیل موقعیت جغرافیایی، پیوستگی هویتی و نژادی و گاه مذهبی، قرار گرفتن ذیل روسیه تزاری و اتحاد جماهیر شوروی سابق در طول تاریخ، باعث شده است که اوکراینیها مفروض روسیه به عنوان قدرتی بزرگ در همسایگی خود را بپذیرند و با وجود داشتن چالشهای مختلف با این کشور از مناقشات ارزی گرفته تا مسائل سیاسی و امنیتی، متغیر روسیه امری ساری و جاری در حیات اوکراینیها است.
۴- قدرتهای مداخلهگر غربی: زبیگنیو برژینسکی در کتاب خود با عنوان شطرنج بزرگ تأکید مینماید که بدون حضور اوکراین، تمام تلاشهای مسکو برای بازسازی نفوذ خود در قلمرو سابق اتحاد جماهیر شوروی شکست خواهد خورد. ایده اصلی این کتاب این بود که امریکا تنها زمانی میتواند جایگاه خود را به عنوان تنها ابرقدرت جهانی تثبیت کند که بتواند مانع ظهور ابرقدرتی در منطقه اوراسیا شود.
رابرت گیتس در مقالهای که درباره بحران اوکراین منتشر کرده، چنین مینویسد: پس از فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱، دیک چنی که در آن زمان وزیر دفاع امریکا بود، اعتقاد داشت که باید کاری کرد فروپاشی شوروی به فروپاشی روسیه هم منتهی شود. به اعتقاد او، تنها با فروپاشی روسیه است که این کشور دیگر هیچ گاه تهدیدی برای بقیه جهان نخواهد بود.این اظهار نظرها نه تنها بر ابعاد ژئوپلیتیکی بحران اوکراین سایه میافکند، بلکه رقابتهای بینالمللی بر سر آن را نیز بازتاب میدهد. در واقع آنچه در این بحران حائز اهمیت است، مسائل و مشکلات داخلی اوکراین یا مبارزه ضد فساد و دیکتاتوری نیست، بلکه در اصل نزاعی بینالمللی بر سر قدرت و نفوذ در منطقه است. اوکراینیها در طول سالهای گذشته و در اوج بی ثباتی سیاسی، این موضوع را فهم کردهاند که نقش قدرتهای بزرگ در معادلات اوکراین بیش از مسائل داخلی این کشور است. امریکا و اروپاییها به همراه دولت زلنسکی این موضوع را به مردم اوکراین القا کرده بودند که ما تحت حمایت ناتو و سلاح غرب هستیم و با وجود همین سلاح و اتکا میتوانیم در مقابل هجمه روسها ایستادگی کرد.
برای اوکراینیها در طول سالهای گذشته این موضوع تبلیغ شده است که ما متحد غرب هستیم (انقلابهای رنگی) نمونهای از آن است، سلاحهای پیشرفته غربی همواره به عنوان حامی در برابر هرگونه ماجراجوهایی روسیه خواهد بود. این امر باعث شده است که مسأله مقاومت در برابر حمله روسیه به سمت ارتش این کشور منحرف شود و مردم با توجه به انگارههایی که در طول سالهای گذشته و حتی در چند روز اخیر توسط خود دولت در مورد پشتیبانی ناتو و غرب صورت داده بود، باعث شد که مردم اوکراین و حتی غربگرایان به جای مقاومت در برابر حمله روسیه، مهاجرت، فرار، تسلیم، اعلام بی طرفی و... را اتخاذ کنند و خود را در این جنگ شریک نکنند. رئیس جمهور این کشور در طول روزهای گذشته بیشترین واژههایی که به کار میبرد، ناتو، متحدان غربی، سلاح غربی، اتخاذ تحریمها علیه روسیه توسط غرب است و با وجود اینکه ایالات متحده در آغاز بحران اوکراین اعلام کرد که ما برای اوکراینیها دعا میکنیم اما رئیس جمهور این کشور همچنان به ناتو و غرب اتکا کرده است و به جای ایجاد مقاومت مردمی به دنبال تحریم و سلاحهای غربی است و تجاربی را که در طول تاریخ برای مثال در جنگ ایران در برابر عراق (مقاومت مردم خرمشهر) مقاومت مردم یمن، سوریه و... شکل گرفت، در اوکراین شاهد نیستیم.
سخن پایانی
از لحاظ تاریخی، روسها به کییف به مثابه خاستگاه تاریخی خود که اولین دولت روس در آن شکل گرفته است، مینگرند.
اوکراین برای قرون متمادی جزئی از خاک روسیه بوده و تاریخ هر دو کشور در هم تنیده شده است. همچنین پارهای از مهمترین نبردهای تاریخی در راه آزادسازی روسیه با «نبرد پولتاوا» در سال ۱۷۰۹ رقم خورده که در خاک اوکراین اتفاق افتاده است.
در سوی دیگر در طول سالهای گذشته و با روی کار آمدن غربگرایان در اوکراین در این کشور موجی از شکاف بین دولت و ملت ایجاد شده است واتکای دولتمردان اوکراینی بر غرب و ناتو باعث شده است که این انگاره در ذهن مردم شکل بگیرد که برای دفاع از خاک خود، باید به سمت متغیرهای بیرونی رفت، چون ناتو و ایالات متحده همواره در کنار ما هستند و از ما دفاع خواهند کرد.
*پژوهشگر حوزه بینالملل
منبع: ایران
ارسال دیدگاه