جلال بحرینی*
شروط اصلی «توافق خوب»
اصطلاح «رسیدن به توافق خوب» این روزها در صدر اخبار مربوط به مذاکرات در حال انجام هستهای است.
اخبار منتشر شده در رسانهها در این رابطه بیانگر این است که با وجود چندین دور مذاکرات کارشناسی، حداقل در رابطه با پذیرش سه موضوع مشخص از طرف امریکاییها مشکلاتی وجود دارد؛
۱- امریکا حاضر نیست برای عدم خروج دوباره از برجام تضمین یا تعهدی بدهد.
۲- امریکاییها مکانیسمی را برای راستی آزمایی لغو تحریمها از طرف ایران قبول نمیکنند.
۳- امریکایی ها هیچ تعهدی برای اعمال نکردن تحریم های جدید علیه ایران هم نمیدهند.
نکته تأملبرانگیز در این موضوع، تفاوتهای آشکار در گفتمان طرفین قابل مشاهده است. این مذاکرات از سوی ایران، «مذاکره برای لغو تحریمها» ولی از سوی کشورهای غربی بهعنوان «مذاکرات احیای برجام» یاد میشود. این تفاوت ادبیات نه فقط در سطح لفاظی و گفتاری، بلکه نشان از تفاوت عمیق راهبردی طرفین و متعاقباً اختلاف بر سر نتایج مورد انتظار آنها، بهعنوان خروجی این مذاکرات دارد. طرف ایرانی با طرح این گفتمان بهدنبال تحقق بخشی به منافع وعده داده شده در برجام است و با استناد به برخی بندهای برجام برداشته شدن تمامی تحریمها و عادی شدن روابط اقتصادی خود با دنیا را مطالبه میکند و در مقابل اروپاییها با اذعان به ناتوانیشان در مقابل امریکا، همه چیز را به بازگشت امریکا گره میزنند و داعیه احیای برجام را دارند.
در عین حال تأکید بیشتر امریکاییها بر به کارگیری عبارت «احیای برجام»، این سؤال را برای طرف ایرانی به وجود آورده که با نظرداشت خروج یک طرفه امریکا از برجام و تلاشهای قبلی آن کشور در زمان ترامپ، برای راهاندازی مکانیسم ماشه علیه ایران و در شرایطی که طبل رسوایی شکست راهبرد فشار حداکثری به صدا در آمده، این دولت چه هدف دیگری را بجز پیوستن دوباره به برجام و توسل به مکانیسم ماشه دنبال میکند؟
و اما سؤال اصلیتر این است؛ در شرایطی که امریکا بر استمرار سیاستهای تحریمی خود اصرار داشته و حتی حاضر به کم کردن تحریمها در همان سطح مندرج در برجام نیست، اساساً ایران چه نفعی از توافق جدید خواهد برد؟ آیا با توافق جدید به شکل مورد ادعای امریکاییها یعنی باقی ماندن تحریمهای فرابرجامی و تحریمهای جدیدی که بعد از برجام اضافه شد، ایران یک قدم به عقب رانده نمیشود؟ بنابراین باید بخوبی شروط ایران برای دستیابی به توافق را مورد بررسی و واکاوی قرار داد.
شروط اساسی ایران برای توافق خوب
۱.ضرورت راستی آزمایی متقابل
به جرأت میتوان ادعا کرد مهمترین دلیل فرار اعضای ۱+۵ از مسئولیتپذیری در قبال تعهداتشان (اعم از تعهدات حقوقی و سیاسی)، فقدان سازوکاری برای راستی آزمایی این تعهدات به نفع ایران است. این در حالی است که جهت راستی آزمایی اقدامات ایران، به آژانس بینالمللی انرژی اتمی مأموریت داده شد تا برای بررسی اجرایی شدن تعهدات ایران در دوره سه ماه اولیه (روز تصویب تا روز اجرای برجام به منزله شرط فرارسیدن روز اجرا)، بازرسی و ارزیابی لازم را به عمل آورد.
مأموریت آژانس در مرحله بعد، استمرار بازرسی و تأیید استمرار پایبندی ایران به تعهدات برجامی و ارائه گزارش های دورهای در دستور کار بود. بررسی متن برجام نشان میدهد راستی آزمایی این گونه و بهصورت یکطرفه، در بخشهایی از برجام گنجانده شده ولی بندهایی برای راستی آزمایی انجام تعهدات طرفهای غربی در متن برجام مشاهده نمیشود.
با خروج امریکا از برجام، فقدان تضمین کافی برای پایبندی اعضای ۱+۵ بیش از پیش نمایان شد و با ناتوانی اتحادیه اروپا و کشورهای اروپایی در ایفای تعهدات خود، ناکارآمدی راهکارهای پیشبینی شده در بند ۳۶ برجام که از آن بهعنوان تضمینی در مقابل عدم اجرای تعهدات طرفهای غربی یاد می شد، جلوه کرد. در این شرایط بود که غفلت از شروط نه گانه تعیین شده توسط رهبر انقلاب، بهعنوان مبنای موافقت کشور برای پذیرش برجام، آثار زیانبار خود را بیشتر نشان داد.
بر این اساس تعیین سیاست قطعی جمهوری اسلامی برای مذاکرات فعلی یعنی، لغو کامل تحریمها، سپس راستیآزمایی توسط ایران و دریافت تضمین برای جلوگیری از خروج دوباره اعضای۱+۵، مبتنی بر تجارب و عبرتهای برجام بوده و یک راهبرد واقع بینانه همراه با تدابیر اجرایی، برای تضمین تحقق اهداف ایران از توافق هستهای ارزیابی میشود. (در مورد مؤلفههای دیگر راستی آزمایی لغو تحریمها خوانندگان میتوانند به گزارش ۱۴۰۰/۱۱/۲۶ که درهمین روزنامه به چاپ رسیده و گزارش ۱۴۰۰/۷/۲۶ مرکز پژوهشهای مجلس در مورد «قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از منافع ملت ایران» مصوب ۱۲ آذر ۱۳۹۹ مراجعه کنند.)
۲- بازگشتپذیری تعهدات طرفین
یکی دیگر از موضوعاتی که کمتر به آن توجه شد و متأسفانه آثار زیانباری را در پی داشت، موضوع بازگشتپذیری وضعیت به روز توافق برجام است. برای امریکا و اروپا که تحریمها را روی کاغذ و با یک امضا لغو کردند، بازگشت به قبل برجام با یک امضا امکان پذیر است. اسنپ بک یا مکانیسم ماشه که در واقع بند ۳۷ برجام برای آن طراحی شده همین حقیقت را بیان میدارد و حداکثر یک دوره ۳۱ روزه را میطلبد. اما در مورد ایران وضع خیلی دشوار است. بازسازی نیروگاه آب سنگین اراک و ساخت دوباره یا تعمیر سانتریفیوژهای تخریب شده چندین سال زمان میبرد و هزینه زیادی را به کشور تحمیل میکند.
از این رو، برای طرف ایرانی که بهدنبال تضمین جهت جلوگیری از تکرار خروج امریکا (و هر یک از طرفهای ۱+۴) و بدعهدی اروپاییهاست، لازم است؛ اقدامات خود برای بازگشت به تعهدات را بهصورت گام به گام انجام دهد. به همین منظور ضروری است پس از راستیآزمایی و تأیید لغو واقعی یکی از موارد تحریمی مثلاً لغو تحریم کشتیرانی، تعداد سانتریفیوژها را کاهش داده و به حد نصاب مذکور در برجام برساند و در گام بعدی پس از راستی آزمایی و تأیید لغو واقعی مورد دیگری از تحریمها مثلاً لغو تحریم بانکی و مالی، میزان غنیسازی را کاهش دهد. همین طور الی آخر تا تحریمها کاملاً لغو شده و ایران هم به تعهدات کامل خود ذیل برجام بازگردد.
به علاوه از قبول تعهدات و انجام اقداماتی که منجر به از بین رفتن منابع، تجهیزات، نتایج علمی و زمینههای جاری برای پژوهش و توسعه دانش هستهای میشود خودداری شود. در این راستا قبول تعهد برای تخریب تأسیسات، سانتریفیوژها، تخریب اماکن و تجهیزات مربوطه یا انتقال آنها به خارج کشور به نحوی که دسترسی مجدد به آنها را با دشواری بسیار همراه سازد، توصیه نمیشود.
آیا شروط ایران زیاده طلبی است؟
به نظر میرسد در شرایط حاضر که به گفته غربیها برجام در حالت احتضار قرار دارد، انعطافپذیری از سوی امریکا و طرفهای اروپایی، ضرورتی ناگزیر است. این ضرورت نه فقط بر مبنای واقعیات صحنه بینالمللی که منجر به تغییر رویکرد سیاسی یا مذاکراتی طرفهای غربی شده، بلکه منطبق با متن برجام است. مطابق بند ۳۳ برجام، کشورهای ۱+۵ و ایران بایستی در خصوص گامهای لازم برای تضمین دسترسی ایران در حوزههای تجارت، فناوری، مالی و انرژی، توافق نمایند.
طرف های اروپایی با استناد به این بند در طول دوره خروج امریکا از برجام، برگزاری جلسات ۱+۴ و ارائه طرحهایی مثل اینستکس را بهعنوان اقدامات مؤثر خود در چهارچوب همین بند مطرح میکردند که البته مؤثر و راهگشا نبود. همین وعده نصفه و نیمه میتواند بهعنوان مبنای حقوقی مطالبه ایجاد توازن و تعادل قراردادی در برجام مورد استناد قرار گیرد. علاوهبر آن در بندهای ۳ و ۷ پیوست ۲ برجام نیز به ترتیب آثار رفع تحریمهای اتحادیه اروپا و ایالات متحده امریکا عنوان شده که البته این آثار که شامل برداشته شدن تحریمهای مربوط به امور مالی، بانکی، بیمه، نفت، گاز، پتروشیمی، کشتیرانی، کشتی سازی، حمل و نقل، طلا و فلزات گرانبها، نرمافزار، فلزات و... محقق نشده است.
در این چهارچوب پیشنهادهای ایران در خصوص لغو تحریمها، راستی آزمایی و ارائه تضمین برای تحقق منافع اقتصادی وعده داده شده و همچنین عدم خروج مجدد اعضای ۱+۵، مبنای حقوقی و منطقی داشته و طرح موضوعاتی مثل زیاده خواهی و فرابرجامی بودن خواستههای ایران، یک بازی عملیات روانی و سیاسی است. در همین راستا درخواست تضمین برای خروج مجدد اعضای ۱+۵، به منظور قوام بخشی به برجام و مسئولیتپذیری طرفها بوده و امری منطقی و نشان از التزام ایران به تعهدات خود ذیل برجام دارد.
عدم توافق و استفاده از مکانیسم ماشه چه نتایجی در پی دارد؟
صرف نظر از موضوعات سیاسی و بینالمللی که منجر به تعلل غربیها در استفاده از مکانیسم ماشه علیه ایران شده و حداقل تاکنون اروپاییها را مجاب به استفاده از این مکانیسم نکرده، سؤال جدی قابل طرح این است که آیا استفاده از مکانیسم ماشه و بازگشتن تحریمهای مذکور در قطعنامههای سازمان ملل، تأثیری در تغییر رویکرد ایران در توسعه فعالیتهای هستهایاش دارد؟ مقامات ایرانی بارها اعلام کرده اند که از نظر ایران اعمال دوباره تحریمهای سازمان مللی به معنی فسخ تمام توافقهای صورت گرفته بوده و مجوزی برای گسترش فعالیتهای آزادانه صلحآمیز هستهای ایران خواهد بود. این مهم در جمله پایانی بند ۳۷ برجام به صراحت آمده است. در این میان شاید بتوان ادعا کرد که مانع اصلی غربیها برای به کارگیری مکانیسم ماشه نگرانی از وضعیت هستهای ایران بدون برجام است.
در واقع به نظر می رسد طرفهای غربی به این باور رسیدهاند که با بازگشتن تحریمهای سازمان ملل و لغو برجام نمیتوان برنامه هستهای ایران را متوقف کرد و این مسأله وضعیت را پیچیدهتر میکند. همین نتیجهگیری باعث شده ایده تصویب قطعنامههای جدید شورای امنیت سازمان ملل در مورد تحریم بیشتر ایران، بهعنوان گام بعدی پس از بازگشتن تحریمهای قبلی شورای امنیت، بیاثر یا کم اثر ارزیابی شود. بر همین مبنا، غربیها به این نتیجه رسیدهاند که راهبردهای دیگر شامل تهدید به توسل به گزینههای نظامی در شرایط فعلی سیاسی و بینالمللی ناممکن و در حد همان ژستهای دیپلماتیک باقی خواهد ماند.
جمعبندی و پیشنهاد
با این توضیحات پایمردی هیأت مذاکره کننده ایرانی برای کوتاه نیامدن از موضوعاتی مثل لزوم لغو تمامی تحریمهای بعد از برجام، ضرورت راستی آزمایی در مورد لغو تحریمها و اهمیت ارائه تضمین برای جلوگیری از خروج مجدد یا بدعهدی طرفهای دیگر، مبتنی بر مبانی حقوقی، منطق عقلی و مطابق با واقعیات موجود بینالمللی بوده و استمرار این رویکرد راه گشا، ارزیابی می شود.
گمان میرود در شرایط فعلی و با نظرداشت شکست راهبرد تحریم حداکثری و اقدامات مثبت دولت سیزدهم برای بیاثر کردن تحریمها و همچنین گامهای اخیر ایران در مورد فعالیتهای هستهای و دستیابی و اجرایی شدن غنیسازی ۶۰ درصد، طرفهای غربی ناچار به پذیرش شرایط مورد نظر ایران برای لغو تحریمها بوده و ضرورتاً یکی از دو راهکار ذیل را برخواهند گزید.
الف- اگر طرفهای غربی و بویژه امریکاییها اراده جدی به احیای برجام داشته باشند، لاجرم باید تحریمهای بعد از برجام را لغو کرده و به همان سطح تحریمهای ظالمانه قبلی تقلیل دهند.
ب- در صورتی که ارادهای برای تقلیل تحریمها ندارند بایستی برخی گامهای برداشته شده ایران را معتبر شمرده و نتیجه حاصله بهصورت توافق جدید را منضم به برجام نمایند یا با پذیرش ضمنی دستاوردهای جدید هستهای ایران وضع موجود را حفظ و استمرار بخشند.
* پژوهشگر حقوق بینالملل
منیع: ایران
ارسال دیدگاه