محمود توسلیان*

«بزم رزم»، روایتی ساده از موسیقی جنگ

روح تاریخ مولفه‌ اصلی دیالکتیگ هگلی از ناپایداری همیشگی پدیده ها و شرایط سخن می‌گوید و اینکه در چنین شرایطی امر هنری به مثابه یک پدیده‌ جمعی چگونه می‌تواند، له یا علیه یک جریان باشد.

کد مطلب: ۱۲۵۰۸۸۷
لینک کوتاه کپی شد
«بزم رزم»،  روایتی ساده از موسیقی جنگ

این نظریه درغرب به ساختن فضایی آکنده از گفتمان می‌انجامد و نتیجه‌اش می شود ‌مدرنیسمی که هژمونی را به غرب هدیه می‌دهد، اما در جای دیگری از دنیا- که سمت شرقی آن باشد- نگاه‌ها و نظریات در پرتو قدرت‌های سیاسی تبیین می‌شود و اندیشه به مفهوم آنچه که به گفتمان بینجامد، شکل نمی‌گیرد.

در واقع مدرنیسم با شکلی کژ و کوژ به تجدد تعبیر می شود و به هنگام ورود به ایران بیشتر در قالب عینک و عصا و کلاه(بیشتر پوشش) خودش را معرفی می‌کند.این سرعت و دست و پا شکستگی تغییرات یک شرایط ناپایدار می‌سازد که هر امری درون خود را دچار تناقض می‌کند.در واقع یک روز بالا،یک روز پایین. یک روز چپ، یک روز راست.
تاریخ معاصر ایران نمونه‌ ‌بارز آن چیزی است که به‌ آن تاریخ پرفراز و نشیب می‌گویند و طبیعی است که در چنین شکل و حالتی ،سیر حرکت انسان در دل چنین تاریخی مدام در حال تغییر است و این تغییرها که زودزود روی می‌دهد اجازه‌ شکل گرفتن به پدیده‌ها را نمی‌دهد. در واقع انسان معاصر(البته غرض من در این یادداشت هنرمند معاصر است) ایرانی تا می‌آید به زیست و تفکر خود شکل و حالت بدهد، تغییرهای اثبات نشده به جامعه از جانب‌های مختلف هجوم می‌آورند و اجازه‌ی قوام یافتن به او را نمی‌دهند.

فیلم مستند«بزم رزم» ساخته‌ سید وحید حسینی تلاش می کند که به موسیقی جنگ بپردازد. حالا شما فکرش را بکنید، از تجربه‌ موسیقی به شکل عمومی شده‌اش چقدر می‌گذرد که بخواهد گونه‌ای دیگر که همان موسیقی رزمی یا موسیقی جنگ باشد جا بیفتد.

موضوع اصلی تلاش کارگردان بزم رزم، روایتی ساده و سر راست از موسیقی جنگ در سال‌های ۵۷ تا ۶۷ است. طبیعی است که برای سیر تطور این گونه از موسیقی که حتی در دل فیلم هم به تعریفی از آن نمی توان رسید، مواد مورد نظر را باید از سال‌های پیش از جنگ جست‌و‌جو کرد. پس کارگردان به مصالح آرشیوی بسیاری باید دسترسی داته باشد که بتواند از زمینه‌ شکل‌گیری این گونه حرف بزند تا بتواند به واسطه‌ مصاحبه با صاحب‌نظران این حوزه،تدریجا تعریفی به دست بدهد و بعد به بررسی شرایط تاریخی بروز و ظهور آن روی کند.

اما از آنجایی که مصالح آرشیوی و اصولا مستندسازی موسیقی رزمی مورد توجه دولت‌ها نبوده است، کارگردان به گفت‌و‌گو روی می‌آورد و همین مساله پاشنه‌ آشیل این فیلم و بسیاری دیگر از مستندهایی می‌شود که در یک بستر تاریخی روایت می‌شود.

از سوی دیگر پرسشی به میان می آید که آیا کارگردان می‌خواهد از موسیقی جنگ(به عنوان یک گونه‌ موسیقایی) صحبت کند یا از موسیقی در زمان جنگ؟ اینجاست که حتی رویکرد فنی کارگردان در ساخت می‌تواند شکل دیگری به خود به خود بگیرد. از قاب و نور و دکوپاژ بگیرید تا تدوین و صدا. حسین علیزاده به عنوان نقش اول این مستند، مستقیم و بی‌واسطه از آن سال‌ها می‌گوید و هرگاه که مابه‌ازای تصویری ای هم وجود داشته باشد، به پیوست می آید و این مبنای روایت تاریخ می شود. تاریخی که باید از زاویه‌های مختلف روایت شود تا در نهایت تاریخ نگار از برآیند آن یک روایت ثابت استخراج کند.

با این وجود سید وحید حسینی علیرغم تمام این کمبودها و به شکل ساده و مستقیمی تلاش می‌کند یک دهه موسیقی در ایران را به بهانه‌ سال‌های جنگ برای مخاطبانش روایت کند دو از آنجایی که مصالح برای پژوهش و ساخت چنین آثاری اندک‌اند، به نظر می‌آید که ساخت این اثر را باید دشوار تلقی کرد.

عضو پیوسته انجمن منتقدان و نویسندگان آثار سینمای ایران

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار