مادر، فرشته‌ای از جنس صبر و رنج

ملارد (پانا) - مادر، مادری که فرشته‌ای از جنس درد است، اما سالهاست فرزند معلولش را با کمترین امکانات و بدون حمایت مسئولین نگهداری می‌کند، مادری که نیازمند شنیده شدن دردهایش توسط آنهایی است که دستی بر آتش دارند.

کد مطلب: ۱۲۴۹۶۶۸
لینک کوتاه کپی شد
مادر، فرشته‌ای از جنس صبر و رنج

برای توصیف عظمت مادر یک خط نه، یک صفحه نه، بلکه باید یک کتاب قطور بنویسیم. مادر بودن، تجربه‌ای شیرین است، اما نه همیشه! گاهی یک مادر با وجود تمام سختی‌ها، پستی و بلندی‌ها، دردها، زجرها و غم‌هایش این مسئولیت سخت و سنگین را قبول می‌کند، با تمام وجود آن را به جان می‌خرد و از فرزند معلولش مراقبت می‌کند. به مناسبت فرارسیدن روز مقدس مادر، پای درددل‌های فاطمه زندیه، مادری دلسوز و مهربان نشستیم که سال‌هاست با جان و دل و بی‌منت از پسر معلولش مراقبت می‌کند، این مادر سال‌هاست بعد از سه فرزند معلولی که داشته است، از پسر ۳۵ ساله خود پرستاری می‌کند.

هادی ۳۵ سال سن دارد، توانایی انجام هیچ کاری را ندارد و حرف هم نمی‌تواند بزند، او از بدو تولد معلول است‌.

فاطمه در مورد شرایط زندگیش در سال‌های اول تولد هادی می‌گوید: شوهر من اصلا مشکلی با نگهداری هادی نداشت، حتی یک بار به علت فشارهایی که متحمل شده بودم تصمیم گرفتم هادی را به بهزیستی ببرم اما شوهرم با دلی پاک و ذاتی روشن گفت: تا وقتی که من زنده‌ام هادی باید نزد ما زندگی کند، کسی حق ندارد او را به بهزیستی و هیچ جای دیگری ببرد.

فاطمه می‌گوید: من یک مادرم، اما متفاوت از مادران دیگر، من در کنار مادر بودنم پرستاری هستم که شبانه روز در حال خدمت است، من حتی حق پرستاری هم از دولت و بهزیستی دریافت نمی‌کنم، کاش در این هیاهوی شهر، یک نفر هم به فکر غوغای دل ما بود

مادر صبور و زحمتکش هادی، با لحن غمگینی می‌گوید: در ماه فقط ۳۰۰ هزار تومان پول از بهزیستی دریافت می‌کنیم که نه می‌توان با آن پوشک خرید و نه دارو، نمی‌توانیم به خرج‌های هادی رسیدگی کنیم، چون اصلا درآمدی نداریم، نگهداری یک فرزند معلول هزینه‌های بالایی را می‌طلبد، هزینه‌هایی از قبیل پوشک، دارو، آزمایشات و متأسفانه ما از هیچ ارگان و سازمانی هیچ‌گونه کمک مالی دریافت نمی‌کنیم.

فاطمه زندیه افزود: من یک مادرم، اما متفاوت از مادران دیگر، من در کنار مادر بودنم پرستاری هستم که شبانه روز در حال خدمت است، من حتی حق پرستاری هم از دولت و بهزیستی دریافت نمی‌کنم، کاش در این هیاهوی شهر، یک نفر هم به فکر غوغای دل ما بود.

وی ادامه می‌دهد: در جامعه ما درک متقابلی وجود ندارد، مسئولین ما را درک نمی‌کنند، به هزینه‌های هادی نمی‌توانیم رسیدگی کنیم، حمل و نقل پسرمان واقعا دشوار شده‌ است، او دیگر نمی‌تواند از پله‌ها رفت و آمد کند و ما نیاز به خانه‌ای در طبقه پایین‌تر داریم، همسایگان با سر و صدای هادی مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرند و گاهی اوقات با نگاه و حرف‌های ترحم آمیزشان مرا اذیت می‌کنند، دولت هم که اصلا به ما رسیدگی نمی‌کند زیرا برای وامی ۵۰ میلیون تومانی، بانک از ما چندین ضامن می‌خواست که از دسترس ما خارج بود و جور کردن آن برایمان امری دشوار و نشدنی بود.

مادر هادی اضافه می‌کند: دست و پایم دیگر ناتوان شده و هادی سنگین‌تر شده‌ است، نمی‌توانم او را به طبقه چهارم حمل کنم، چندی قبل در یک مراسم مربوط به روز جهانی معلول شرکت کردم، آنجا مسئولین قول یک سفر مشهد دادند ولی متاسفانه هیچ خبری از آن سفر نشد و من همچنان منتظر هستم.

خبرنگار دانش‌آموز: نرگس زندیه

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار