سعید فلاحفر*
هراج یا حراج؛ مساله این است
حراج یک فعالیت تجاری است که بر پایه آثار هنری انجام میشود
حراج تهران بیش از آن که داعیه سیاستگذاری سپهر هنری را داشته باشد، از طرف بخشی از جامعه دچار این صفت شده است. جامعهای که انتظار دارد مهمترین مشکلات هنر و معیشت هنرمندان و... به جادوی حراج برطرف شود، تعریف اشتباهی از حراج دارد.
پانزدهمین حراج هنر مدرن ایران عصر جمعه ۲۴ دی ماه با اجرای حسین پاکدل و ارائه ۸۰ اثر برگزار و در پایان نیز رقم کل فروش حراج تهران، ۱۵۸ میلیارد و ۸۹۰ میلیون تومان اعلام شد و پرویز تناولی با فروش ۱۴ میلیارد و ۶۰۰ میلیون تومانی تمام رکوردهای قبلی این حراج را شکست. سعید فلاحفر هنرمند تجسمی و منتقد هنری در یادداشت اختصاصی که در اختیار خبرگزاری پانا قرار داده، به بررسی این دوره حراج پرداخته است. متن کامل این یادداشت را در ادامه میخوانید.
«باز هم دوره جدیدی از حراج تهران چکش خورد و صفحات مجازی پر شد از اظهارنظرات غیرتخصصی و هیجانی. اغلب طرفداران و مخالفان بیشتر از آن که با شناخت به این موضوع بپردازند، درگیر ظواهر شدهاند. تا به حال به مناسبتهای مختلف بارها حراج آثار هنری و مخصوصاً حراج تهران را بررسی کردهام و نیاز به تکرار بعضی از آن نقد و نظرات نیست.
شاید بیرقیب بودن این حراج در داخل کشور؛ همانطور که از نظر اقتصادی میتواند به نوعی امتیاز محسوب شود، همانطور هم میتواند به عامل خودویرانگری تبدیل شود یا موجب ابراز انتقادهای تند و حتی غیرمنصفانه باشد. اصولاً تجارت نوین، مانند گذشته، تمایلی به انحصار و ورود به فضای کسب و کار بی رقابت ندارد. به ویژه در بازار جوان آثار هنری ممکن است این موضوع باعث ترس سرمایه و سرمایه داران باشد.
برخی از سوءتفاهمات مرسوم، که از نظر تعداد، بزرگترین بخش اظهارنظرات را به خود اختصاص دادهاند، از عدم درک نسبت حراج با «هنر» و «اقتصاد» ناشی میشود.
صفحات مجازی پر از کنایههای تند و تمسخرآمیز است به کیفیت هنری بعضی از آثار در تناسب با قیمتها. بعضی در تشخیص کیفیت هنری دچار خطا هستند و برخی در تشخیص اولویت های کیفی و هنری در تعیین نرخ آثار.
اصولاً بازار هنر تابع قوانین ویژه خود است. عوامل متعدد و در هم پیچیدهای از شگردهای تجاری در قیمت گذاری آثار دخالت دارند که ممکن است به مراتب اهمیت بیشتری از کیفیت هنری اثر داشته باشند. از جمله بسترسازیها و قراردادهای خاصی که بین هنرمند، فروشنده، واسطه حراج، کارشناس، خریدار و... اتفاق میافتد و الزاماً علنی نیست. البته همین خصوصیات میتواند شائبه سوءاستفادههای مالی و حتی باورپذیری اتهامات مالی را برای جامعه بیشتر کند.
حراج نه دوسالانه نقاشی و مجسمهسازی است، نه فستیوال هنر. حراج در نخستین ردیف اولویتهای حرفهای خود؛ نه تعهدی به کشف استعدادهای پنهان جامعه هنری دارد و نه الگوی کیفیت هنری است. حراج نه دایه هنرمندان است و نه معیار ارزشگذاری ماهیت هنری آثار. حراج تهران بیش از آن که داعیه سیاستگذاری سپهر هنری را داشته باشد، از طرف بخشی از جامعه دچار این صفت شده است. جامعهای که انتظار دارد مهمترین مشکلات هنر و معیشت هنرمندان و... به جادوی حراج برطرف شود، تعریف اشتباهی از حراج دارد.
ماهیت حراج؛ میل به «کالا»شدگی و قراردادپذیری آثار دارد و «هنر مستقل» از این هر دو گریزان است. برخلاف باور هنرمندان مستقل، روحیه حراج، میل به سفارشهای بازار پسند دارد. (بازار به معنی ظرفیت اقتصادی و پسند صاحب سرمایه)
حراج یک فعالیت تجاری است که بر پایه آثار هنری انجام میشود. نه تنها الزاماً گردش مالی حراج مستقیماً وارد جیب هنرمند نمیشود، بلکه در مواردی ممکن است تداوم درآمد هنرمند را هم با مشکلاتی روبهرو کند. حراج میتواند تاثیرات روانی بزرگی در اقتصاد هنر داشته باشد، گاهی در جهت محدودیت و تهدید، گاهی به عنوان فرصت. در واقع حراج تهران بیش از آن که یک رویداد صرفاً هنری باشد، یک رویداد تجاری است. البته تا جایی که با قواعد تجارت منافاتی نداشته باشد، می تواند دغدغه های هنری و فرهنگی را هم در برنامه های خود لحاظ کند.
در حال حاضر آنچه بیش از هر چیز دیگری می تواند به عنوان آفت حراج تهران محسوب شود؛ همین عدم درک درست از جایگاه و وظائف و انتظارات مربوط به این رویداد است. مقایسه های نادرستی که ممکن است مسیر بسیاری از هنرمندان جوان و پیشکسوت را منحرف کند. سلیقه هایی که فدای قدرت ارقام بالا و گاهی عجیب در قیمت گذاری می شوند. ارزش ها، آثار و هنرمندانی که به هر دلیل در سایه اهمیت های اقتصادی از حق کسب موقعیت های شایسته خود جا می مانند. در این بین بعضی مدرسین هنری و هر کدام از مدیران فرهنگی یا مدیران اقتصادی هم تلاش می کنند از این نمد کلاهی برای گزارش موفقیت آمیز عملکردهای خود دست و پا کنند. تأسف بارتر این که؛ جاذبه های اقتصادی، تبلیغاتی و نیازهای مالی، راه را برای شعارهای عوامپسند هر دو گروه باز کرده و به نظر می رسد؛ این ناآگاهی جامعه از ماهیت حراج، به نفع کسانی است که در ارتقای سواد و آگاهی مردم وظائفی به عهده دارند. حراج تهران ـ در بستر هنری، فرهنگی، اقتصادی و اداری ایران ـ این استعداد ذاتی را دارد که برای مخاطب ناآشنا و حتی عده ای از به ظاهر آشنایان، نشانی غلط صادر کند. اهالی دور و نزدیک هنر هم از دریافت نشانی اشتباه استقبال کرده اند و شاید منافع گروه هایی در تقویت این ویژگی و عدم خط کشی های دقیق و الزامی، تامین شده باشد.
ارسال دیدگاه