کورش شجاعی*
محبوب ملت و امت
آیا یکی از برترین و مهمترین سنجهها و معیارهای ارزشمندی انسانها نوع نگاه و رفتار و حوزه و میزان تاثیرگذاریشان در عرصه حیات طیبه و کمال واقعی انسان و جامعه انسانی نیست؟
آیا تعالی انسان و ارتقای اخلاق و معنویت فرد و جامعه و همچنین رشد و پیشرفت علمی و اقتصادی و ... جز در سایه امنیت و عدالت و عقلانیت قابل حصول است؟
آیا جامعهای بدون برخورداری از مکتب و جهانبینی مبتنی بر خداباوری و داشتن الگوهای واقعی میتواند در مسیر حق و حقانیت و عزت و انسانیت حقیقی حرکت مستمر و موثر داشته باشد؟
قدر مسلم مام وطن عزیزمان ایران در بسیاری از دورههای تاریخی خود انسانهایی بس بزرگ و تاثیرگذار در عرصههای گوناگون در دامن خود پرورانیده، بزرگان و بزرگوارانی که در عرصه علمی پس از گذشت صدها سال نامشان و آثار علمیشان همچنان بر تارک تاریخ علم جهان میدرخشد. مگر کسی میتواند منکر ارزش علمی فارابیها، ابوعلی سیناها، رازیها، ابوریحانها، خواجه نصیرها، ملاصدراها و صدها دانشمند دیگر این آب و خاک باشد؟
و مگر دنیا در حوزه نگاه و رفتار حکومتی توحیدمحور، ژرفاندیش، انسانمدار و آزادمنش بزرگ مردی همچون کوروش کبیر را میتواند فراموش کند؟
همچنان که ارزش کار و تاثیر وجودی مدافعان وطن از آریوبرزنها گرفته تا امام قلی خانها و عباس میرزاها و ستارخانها و میرزاکوچک خانها و جهان آراها، باکریها، همتها، زینالدینها، برونسیها، کاوهها، ستاریها و فکوریها و فلاحیها و ... و هزاران شهید سرافراز دیگر هیچگاه از ذهن مردم و تاریخ ایران و اهل انصاف جهان پاک نمیشود و همچنان که یاد و خاطره بزرگیها و اثرگذاریهای درایت و دوراندیشی و تدبیر و هوشمندی و خداباوری و ایران دوستی «امیرکبیر» در همان دوره حدود ۴ ساله صدارتش از حافظه تاریخی مردم و تاریخ این سامان پاک شدنی نیست.
حال که به اجمال چند سطری درباره سنجهها و معیارها و ارزش وجودی انسانها بر قلم این کمترین جاری شد، حسب وظیفه ملی و میهنی و اعتقادی خویش جملاتی درباره یکی از موثرترین نقش آفرینان حفظ امنیت و استقلال و عزت ایران و ایرانیان در عصر حاضر و دلایل محبوبیت او به رشته تحریر درمیآورم تا شاید به اندازه دانه «خردلی» به امثال این تاثیرگذاران در بسط اخلاق و جوانمردی و ایثار و فداکاری حافظان عزت و امنیت و استقلال و ناموس وطن و حریمبانان انسان و انسانیت ادای دین کرده باشم. حاج قاسم که دوست داشت فقط «قاسم» صدایش کنند بیهیچ پسوند و پیشوندی، همان مجاهد متخلق ساده زیستی که به قول خودش «مدرّج» شدن را هم دوست نمیداشت، آن بزرگمرد بزرگواری که «قاسم» صدازدنش را توسط بسیجیها بسیار دوست میداشت، به خلاف برخی مسئولین هرچند کم تعداد که حال برای اولین ورودشان به محل کار، «سان» میبینند یا تمبر چاپ میکنند یا ...
او که به گفته رانندهاش سالها با پیکان و بعد پژو و بعد سمند (چون ایرانیتر است) به محل جلسات میرفت، سرباز سرداری که با کلام نرم و البته تدبیر و وعدههایی که بدان عمل کرد عدهای قاچاقچی و مسلح و آواره را در حوالی کرمان به مردان اهل خانواده و زراعت و دامداری تبدیل کرد و مردم نام این روستای قاسم آباد کرده را «قاسم آباد» گذاشتند. سربازی که همه سالهای دفاع مقدس را در جبههها حاضر بود و در مقابل تجاوز دشمن بعثی سینه سپر کرد، رشادتها و جانفشانیها کرد و افتخارات بسیار آفرید، سرباز سرداری که با مردم و بین مردم زندگی کرد و مردم را از روی اعتقاد و باور دوست داشت، دختران و پسران این سامان را با هر سلیقهای فرزندان خود میدانست، فرزندان شهدا را مثل گل میبویید و میبوسید و با همه مشغلههایش برنامهای برای دیدار خانواده شهدا داشت، سرلشکری که حتی برای سرزدن و حمام بردن و انجام کارهای یک جانباز در نجف آباد برنامه ماهانه داشت، در سیل و زلزله و دیگر حوادث در بین مردم آسیب دیده حضور عاشقانه و موثر داشت. مردم را به خاطر خدا، به خاطر ارزش انسان و انسانیت دوست میداشت نه برای رای جمع کردن و ...
این مسلمان عاشق اهل بیت و مرید ذوات مقدسه اهل عصمت و دوستدار و متوسل به زهرای اطهر بارها در جبههها شاهد و «مُدرک» امدادهای غیبی منصوره دو عالم بود. این ایرانی آزاده خود را حامی هر مظلومی با هر دین و مذهبی در هر کجای جهان میدانست آن چنان که وحشت و تنهایی و در به دری دختران کشورهای مورد حمله تکفیریها را وحشت و تنهایی دختران و فرزندان خود میدانست و این را نه تنها در نامه به دخترش نوشت که در عرصه میدان بدان وفادار و عامل بود.
سرداری که صداقت و اخلاصش در راه بندگی خدا و خدمت به مردم، محبوب و سردار دلهایش کرد، آن چنان که پیش از او نیز علی صیاد شیرازی با رفتار و خلوصش، صیاد دلهای مردم بود. سرداری که «منیّت» نداشت و همیشه از دیگران میگفت از یاران و همرزمان شهیدش، تا آنجا که حتی برای جای دفنش وصیت کرد که در کنار همرزم شهیدش در کرمان دفن شود.
انسان آزادهای که انسان و انسانیت در نگاهش در جهانبینیاش در گفتار و رفتارش جایگاهی بس ویژه داشت و نجات انسانها و انسانیت از چنگال آدمکشان تکفیری را وظیفه وجدانی، دینی و انسانی خود میدانست و چنان باورمند این وظیفه و وعده نصرت الهی در پیروزی حق علیه باطل بود که سرانجام به دست باکفایت او و همرزمان دلاورش کردستان عراق و عراق و سوریه از شر وجود داعشیان خونخوار پاک شد.
سرباز عاشق اهل بیت و ولایتمداری که نهال مقاومت را در غزه و لبنان و سوریه و عراق و ... به درختی تنومند تبدیل کرد و معادلات منطقه و بلکه جهان را خلاف انتظار و خواست صهیونیستها، آمریکاییها و برخی کشورهای غربی و همدستان مرتجع منطقهایشان برهم زد.
حاج قاسم سلیمانی هم شجاع، هم دوراندیش، هم اهل تدبیر، هم استراتژیست، هم اهل غیرت، هم مرد میدان و عمل، هم اهل توسل و تضرع، هم فرمانده، هم موثر، هم مردمدار و سادهزیست و البته بیریا و مخلص و ایثارگر و متخلق و مهربان و حاج قاسم چون وجودی بسیار تاثیرگذار در جذب قلوب مردم و ایجاد وحدت و همدلی و همچنین سرباز و فرماندهی بس موثر در حفظ امنیت و استقلال دین و میهن و نجات مظلومیت از چنگال ظالمان بود، خداوند حکیم، مِهر او را در دل ایرانیان و مسلمان و آزادگان جهان «مُهر» کرد و حاج قاسم به «مکتب حاج قاسم» و «ملیترین شخصیت» و در عین حال، «امتیترین شخصیت» تبدیل شد. شخصیتی که مردم ایران و امت اسلام و دیگر آزادگان همچنان منتظر «انتقام سخت» از آمران و عاملان ترور سردار صلح و مقاومت هستند.
*پژوهشگر
منبع: خراسان
ارسال دیدگاه