شکست بازنمایی غلط با انتخاب سوژهای که انتظارش را نداریم
برای شکست بازنمایی غلط درباره مهاجرین افغانستانی حتما نباید در دانشگاهها و مراکز علمی جستوجو کرد، گاهی اوقات سوژهها را باید از جنسی متفاوت انتخاب کرد.
بازنماییهای غلط در چند دهه گذشته از مهاجرین افغانستانی به کشورمان تصویری زشت، غیرمنصفانه و ناروا از آنان را برای مخاطبین سینمای ایران ایجاد کرده است. این بازنماییها عمدتا در سینمای داستانی رقم خورده و بعضا در سریالهای تلویزیونی نیز با شیوههایی متفاوت بازتاب داده شده است.
با این حال سینمای مستند به دلیل درگیری بسیار بیشتر با اصل و حقیقت، روایتی دقیقتر از مهاجرین افغانستانی را به دست داده است. در سالیان اخیر مستندهای زیادی ساخته شده است که آن روی سکه زندگی مهاجرین افغانستانی را نشان داده است.
مستند «خلیفه قاسم» به کارگردانی مهرداد خاکی اثری با همین هدف و مضمون است. در این مستند فردی افغانستانی را میبینیم که شغلش تراشکاری و جوشکاری است اما اختراع قابل تحسین او سوژه این مستند شده است. نوآوری که سرعت بسیار بیشتری به کار طاقتفرسای آهنگری داده و جان کارگران را از کار کردن طولانی مدت با دستگاه هوابرش درامان نگه میدارد.
اساسیترین هدف این فیلم شکستن بازنمایی غلطی است که درباره افغانستانیها رقم خورده است. البته مستندساز بسیار هوشمندانه سوژه خود را انتخاب کرده است، چرا که در سالیان اخیر مستندهای تکراری زیادی درباره نخبگان دانشگاهی افغانستانی ساخته شده و احتمالا مخاطب در مواجهه با چنین سوژههایی واکنش چندان مثبتی نخواهد داشت. انتخاب فردی صنعتگر که در فضای کاری خود دست به نوآوری زده است، انتخابی جدید و احتمالا اثرگذارتر از دیگر سوژهها خواهد بود.
به صورت کلی، مستند «خلیفه قاسم» ۳ محور مهم را دنبال میکند. نمایش زندگی قاسم عیوضی و خانواده نسبتا پرجمعیتی که دارد محور عیان فیلم است، در این بخش با فردی روبهروییم که نجابت ویژگی اصلی اوست و این ویژگیرا در اخلاق، رفتار و حتی صحبتکردنش نیز میتوان مشاهده کرد، اما در زیرلایه این فیلم که در لابهلای صحبتهای فرزندان و خود او گنجانده شده است، گلهمندیهای آنان نسبت به اینکه هنوز به عنوان شهروند شناخته نشده و به همین دلیل بسیاری از خدمات عمومی اجتماعی را از دست میدهند قرار دارد. در اینجاست که درگیری ذهنی مخاطب آغاز میشود که چرا هنوز این افراد را در بین خود نپذیرفتهایم؟
محور سوم فیلم هم که به نوعی موتور محرکه فیلم به شمار میرود، تلاش قاسم برای حضورش در یک برنامه تلویزیونی است. او در تلاش است با حضور در برنامه تلویزیونی «میدون» شبکه سوم سیما وسیلهای که اختراع کرده است را در جامعهای بزرگتر به نمایش بگذارد. البته در اینجا نیز رگههایی از همان گلهمندی دیده میشود. او بارها در سخنان خود و در جایی که از حضور در برنامه «میدون» ناامید میشود، اشاره میکند که شاید چون مهاجریم امکان حضور در برنامه را نداریم. البته که در ادامه فیلم و به ویژه در پایانبندی آن اتفاقی دیگر رخ میدهد.
مستندساز برای ایجاد ارتباط بهتر مخاطب با فیلمش از موسیقی افغانستانی استفاده کرده است که انتخابی هوشمندانه است اما نمایش برخی از صحنهها آنهم برای دقایقی طولانی خستهکننده است. به نظر میرسد که میتوان با تدوینی مجدد برخی از صحنهها را حذف کرد و در آن سراغ مباحث جدیتری رفت.
مستند «خلیفه قاسم» تصویری ساده، بیآلایش و دغدغهمند از مهاجرین افغانستانی را در پس یک مطالبه عمومی نشان میدهد. انتخاب سوژه نکته بسیار مهمی است که کارگردان به درستی از پس آن برآمده است. سوژهای جدید با پرداختی متفاوت و بیان دغدغههای مهاجرین افغانستانی در زیر لایه فیلم میتواند آن را به اثری جدی در این زمینه تبدیل کند
ارسال دیدگاه