گفت‌وگو با آیلار نوشهری کارگردان نمایش «مونودرام‌های زنانه»

حرف مشترک را همه درک می‌کنند

تهران (پانا) - «این نمایش، ظاهراً نمایشی زنانه است؛ اما در شکل‌ گرفتن آن، مردها سهم زیادی داشته‌اند. امیدوارم شما از آن مردهایی نباشید که در خلق چنین قصه‌هایی سهم دارند؛ و شما نیز از زنانی نباشید که قهرمان این قصه‌ها هستند...»

کد مطلب: ۱۲۳۰۱۹۴
لینک کوتاه کپی شد
حرف مشترک را همه درک می‌کنند

به‌گزارش ایران،‌ یادداشت کارگردان‌ نمایش «مونودرام‌های زنانه» اینگونه ما را به فضای اثری می‌برد که در آن، هفت زن، از تجربیات خود می‌گویند؛ روایت این هفت‌ قصه یا به‌عبارتی، بازی در قالب این هفت شخصیت به‌ترتیب ورود به صحنه، توسط معصومه میراشه، ندا ‌قاسمی، دلارام ‌اسدی، آیلار ‌نوشهری، ستاره موسوی، آتنا ‌دولت‌‌آبادی و رویا ‌جزینی انجام می‌گیرد.

آیلار ‌نوشهری که او را بیشتر به‌عنوان بازیگر حوزه نمایش و تصویر می‌شناسیم؛ از جمله حضور در سریال‌های «دختران حوا»، «پاتوق» و «خدایا بگردان» و نمایش‌هایی نظیر «آرسن»، «آتن مسکو»، «تبرئه»، «عروسی خون» و «سقوط در کوه مورگان». او این روزها در مقام کارگردان، در تماشاخانه «خاتون» با نمایش «مونودرام‌های زنانه» برمبنای متنی از مهشید حسینیان؛ به‌عنوان کارگردان و بازیگر حضور دارد. این نمایش، موضوعی اجتماعی دارد و حول محور زنان می‌چرخد. روایت‌ها درباره موقعیت زنان مختلف است که در سنین مختلف بوده و در زمان‌های متفاوتی از یکدیگر زندگی می‌کنند.

جدا از نمایشنامه‌خوانی‌هایی که داشتید، آیا «مونودرام‌های زنانه» را باید اولین تجربه کارگردانی شما بنامیم؟
تقریباً سه‌ سال‌ پیش، نمایشنامه «عشق‌ لرزه» از اریک امانوئل اشمیت را در همین تماشاخانه «خاتون» روی صحنه برده بودم که البته آن‌ زمان تماشاخانه «گندم» نام داشت.

این سه‌ سال فاصله و دوری از کارگردانی، دلیل خاصی داشت؟
من اساساً بازیگرم و این‌ سال‌ها عمدتاً روی حرفه بازیگری‌ام متمرکز بوده‌ام؛ در واقع، دغدغه کارگردانی ندارم. دراین‌ سه‌ سال از‌ یک‌سو، حرفه بازیگری‌ام را مانند سابق دنبال کرده‌ام و از سویی، به‌خاطر شیوع کرونا، تئاتر نیز مدت طولانی با تعطیلی مواجه بود؛ و اگرچه تئاتر تا پیش‌ از این‌ نیز اوضاع خوبی به‌لحاظ مادی نداشت؛ اما شرایط کنونی باعث شده که از مخاطبان این هنر بازهم کم شود.

انتخاب متنی با محوریت زنان، از دغدغه‌های ذهنی‌تان بوده که توانسته شما را دراین‌ شرایط مجاب به کارگردانی یک اثر نمایشی کند؟
شخصاً خودم را هنرمند نمی‌دانم؛ اما هنرمند نمی‌تواند که بی‌دغدغه باشد؛ این البته جدای از بحث زیبایی‌شناسی و متعلقات این‌ کار است. هنرمند، نوعی کنشگر نسبت به رویدادهای پیرامون خودش است. با این‌ همه، در مورد نمایش «مونودرام‌های زنانه» مسأله یک پیشنهاد همکاری بود. خانم «ستاره موسوی» که مؤسس و مدیر تماشاخانه «خاتون» است، بعد از آنکه این‌ مجموعه دچار آتش‌سوزی شد، آنجا را بازسازی کرد و برای آغاز‌ به‌ کار مجدد آنجا، در صحبت‌هایی که باهم داشتیم، تصمیم گرفته شد نمایشی با محوریت و موضوع زنان را به‌عنوان قدم اول و به‌ اصطلاح افتتاحیه تماشاخانه، به‌ روی صحنه ببریم؛ در واقع، ایشان تهیه‌کننده این‌ کار نیز بوده؛ ما پیش‌تر در همین قالب تهیه‌کننده و کارگردان، تئاتر «عشق‌ لرزه» را به‌صورت مشترک انجام داده بودیم. صحبت‌های اولیه ما منجر به انتخاب این متن شد؛ اینکه هر دو زن هستیم و بی‌شک دغدغه‌هایی مشترک داریم نیز دراین‌ انتخاب نقش داشت.

و نقش علاقه شما به اجرای چنین متنی در کجای این انتخاب قرار داشت؟
قطعاً این‌ موضوعات جزو دغدغه‌های ذهنی من بوده‌اند؛ چرا که چند‌سال‌ قبل نیز «لحظه‌های زنانه» را کار کرده بودم و حتی متونی که برای نمایشنامه‌خوانی انتخاب کرده بودم، جنسی از همین نگاه را در خود داشتند؛ حتی در بعضی از کارهایی‌ که بازی کرده‌ام نیز این نگاه بوده و به‌هرحال، ذهنیت من طی این‌سال‌ها اینگونه شکل گرفته است.

انتخاب «مونودرام‌های زنانه» تنها برپایه این‌ عوامل استوار بود؟ یا اینکه می‌خواستید جلوه‌های مستند در متن باشد که بتوان آنها را به جامعه تسری داد؟
یکی از ویژگی‌های متن مورد نظرمان این‌ بود‌ که کار‌نشده باشد یا دست‌کم به‌‌لحاظ اجرایی نخ‌نما نباشد. بسیار گشتم تا به این متن از خانم «مهشید حسینیان» رسیدم؛ وقتی آن را خواندم، دیدم متنی که می‌‌خواستم را پیدا کرده‌ام. در این‌باره که آیا قصه آدم‌هایی‌ که در این ‌متن روایت شده مستند بوده‌اند یا نه اطلاعی ندارم و دنبال چنین نمونه‌ای هم نبودم؛ در هر حال وقتی قرار است درون‌مایه‌ای اجتماعی را تصویر کنید، ما به‌ ازای واقعی آن نیز وجود خواهد داشت. حالا اینکه چقدر گستردگی دارد، یک بحث دیگر است؛ اما قصه‌های این‌چنینی صددرصد بدون پشتوانه واقعی هم شکل نمی‌گیرند؛ حتی بر اینکه این‌ موارد الزاماً در جغرافیای مشخصی رخ داده باشند هم متمرکز نبودم؛ زیرا نمی‌توان مشکلات رایج زنان و در نگاه کلان‌تر انسان‌ها را خیلی جدا ازهم دانست. یکسری اتفاقات، رنج‌ها، محرومیت‌ها، محدودیت‌ها و... در همه دنیا یکی هستند. اگرچه در این‌‌ اثر، شاهد روایت زندگی هفت کاراکتر زن هستیم که در دوره‌های مختلف تاریخی زیسته‌اند؛ اما حتی پافشاری روی عنصر زمان نیز نداشتم. خود کاراکترها با قصه‌شان این تفکیک زمانی را انجام داده‌اند؛ من دیگر روی این‌ مسأله تأکید بیشتری نگذاشتم.

نخ تسبیحی که این زنان را به‌هم وصل می‌کند، چیست؟
بحث‌های عاطفی. به‌نظرم زنان، بیشتر با قلبشان فکر می‌کنند و تصمیم می‌گیرند؛ و این از دیدگاه من نه یک نقطه‌ ضعف؛ بلکه ویژگی خاص و مثبت آنان است؛ زیرا معتقدم صداقت بیشتری در‌ این‌ رویکرد وجود دارد. زنان تصویرشده در‌ این‌‌ اثر، از همین جنبه عاطفی درگیر شده‌اند و ضربه خورده‌اند. شاید مخاطب این‌طور برداشت کند که «مونودرام‌های زنانه» به‌خاطر عنوانش، بازیگرانش، قصه‌هایش و... نمایشی زنانه است؛ اما به‌نظر خودم اتفاقاً نمایشی مردانه نیز به‌‌شمار می‌رود؛ حتی در معرفی آن، به این‌ مورد اشاره کرده‌ام که این نمایش ظاهراً یک نمایش زنانه است؛ اما در شکل‌گرفتن آن، مردها سهم زیادی داشته‌اند.

قصه‌های روایت‌ شده در این‌ متن به‌نظرتان اثرگذاری لازم برای بازگویی معضلات حوزه زنان را دارند؟
به‌هرحال، روایت‌ها مخاطب را درگیر می‌کند. نه‌‌تنها من؛ بلکه بازیگران و کسانی‌‌که به تماشای این اثر آمدند نیز به این‌موضوع اذعان دارند. ما در «مونودرام‌های زنانه» با هفت مونولوگ روبه‌روییم که هر یک اثرگذاری خود را دارند و راستش اولین چیزی‌‌که دراین‌ متن جذبم کرد، شیوه روایت مینی‌مال آن است. به‌نظرم این‌ شیوه را می‌توان بخوبی در یک قالب پست‌مدرن ارائه داد. البته خود متن، پیشنهادهایی برای اجرا دارد؛ اما نگاه من به آن این‌طور بود که در یک بلک‌باکس، با حداقل ملزومات و به‌شکلی کاملاً ساده اتفاق بیفتد. می‌توان گفت کاملاً منطبق بر استانداردهای تئاتر بی‌چیز است.

اما می‌توانست یکنواخت نیز بشود؟
کلاً مونولوگ کار دشواری‌ است؛ وقتی در قالب مونودرام باشد که این دشواری بیشتر نیز می‌شود؛ زیرا روی مرزی قرار می‌گیرد که خطر افتادن به دام خاطره‌گویی را دارد. در واقع، اگر از بار دراماتیک آن کم شود، این اتفاق رخ می‌دهد و آن وجهه نمایشی‌اش را از دست می‌دهد. از طرفی، اینکه مخاطب را به‌مدت 64 دقیقه با این‌ شیوه اجرا نگه داشت تا بدون احساس خستگی، کار را دنبال کند، براحتی امکان‌پذیر نیست. این‌ موضوع؛ هم کار کارگردان و هم کار بازیگر را دشوار می‌کند. از این‌رو، می‌ترسیدم که در اجرا اثرگذار شود؛ اما خدارا شکر از بازخورد مخاطبین متوجه شدم که از این خطر جسته‌ایم؛ البته بخشی از ماجرا به سلیقه هم برمی‌گردد؛ یک مخاطب ممکن است اساساً از مونودرام لذت نبرد. ما سعی کردیم جدای از این‌ ماجرا، آن‌ بخش مربوط به کار خودمان را در درست‌ترین شکلی که می‌توانیم، انجام دهیم.

نمی‌شد به‌‌جای استفاده از هفت بازیگر، از یک بازیگر برای هر هفت شخصیت استفاده کنید؟
به‌نظرم تنوع بصری در چنین کارهایی خیلی‌ مهم است. اینکه هفت قصه از هفت شخصیت را در قالب مونودرامی ساده بدون دکور و آکسسوار و در مینی‌مالیستی‌ترین حالت ممکن ببینیم، ممکن است مخاطب را دلزده‌ کند. ضمن‌ اینکه اجرای یک‌تنه چنین اجرایی در‌این‌ تایم و با این‌ تعداد تنوع شخصیتی برای هرشب نیز، توان فوق‌العاده‌ای در بازیگری می‌خواهد.

در این‌ حالت، سختی کار شما به‌عنوان کارگردان بیشتر است یا بازیگر؟
نمی‌شود اینها را از هم جدا کرد. همه کنار‌هم می‌توانند در موفقیت کار سهم و نقش داشته باشند. اگر بازیگر بدون هدایت کارگردان جلو برود یا کارگردان بدون اعتماد به بازیگر اقدام کند؛ یا حتی سایر زمینه‌های پشت‌صحنه مانند نور، گریم، موسیقی و... هماهنگ و همراه نشوند، نتیجه مطلوب حاصل نخواهد شد.

خودتان هم در این نمایش بازی کرده‌اید؟
به‌ شخصه نمی‌خواستم در این‌کار بازی کنم و به‌صرف اصرار دوستان پذیرفتم؛ حتی تمرین صحنه خودم به‌عنوان بازیگر، کمتر از بقیه دوستان بود؛ به‌هرحال تمرکزم به کارگردانی ‌کل اثر بود. دوست داشتم در همه شب‌های اجرا در کنار تماشاگرها اجرا را ببینم؛ اما در اجراها فقط توانستم از پشت صحنه نظارت داشته باشم و این، کمی‌سخت بود.

این هفت‌ نفر جز آنکه زن بوده و از یک رویداد عاطفی آسیب دیده‌اند، اشتراکی دیگری نیز دارند که بتوان قصه‌ها را تکه‌های یک پازل دانست؟
این‌ موضوع در خود متن وجود ندارد و روایت‌ها مستقل از هم هستند؛ به‌ این‌ شکل‌ که حتی می‌توان دو یا سه قصه را انتخاب کرد و به آنها پرداخت؛ بی‌آنکه خللی به روایت‌ها وارد شود. در اصل، متن، حاوی روایاتی از 9 شخصیت است که ما هفت‌‌ مورد را انتخاب کردیم؛ و کوشیدیم با تمهیداتی در اجرا، نحوه ورود و خروج بازیگرها را متصل کرده و به‌عبارتی، برای شخصیت‌ها یک زمینه ارتباطی شکل بدهیم تا بگوییم این چرخه ادامه دارد و مشکلاتی‌ است که در دوره‌های مختلف، تکرار شده‌اند.

نمی‌شد عنصر مکان را از قصه‌ها حذف کرد تا فقط شاهد «زنان» باشیم؛ نه الزاماً زنانی از جغرافیایی خاص؟
تأکیدم اصلاً روی مکان و زمان ماجراها نبود؛ اما به‌هرحال شخصیت‌ها در متن دارای اسم و شناسنامه‌ هستند که قصه‌شان وامدار این پیشینه است. دغدغه خودم این‌ بوده‌ که کاری درباره زنان بسازم و به مواردی بپردازم که اساساً به شخصیت و زیست زنان مربوط است. وقتی به تماشای این‌‌ کار بنشینید، متوجه خواهید شد که این اتفاقات می‌تواند در هر جغرافیایی رخ بدهد؛ و موضوعاتی انحصاراً اینجایی نیستند.

به‌عنوان یک زن احساس می‌کنید، در‌ این‌ قصه‌ها، واقعاً به مسائل مبتلابه جامعه زنان پرداخته شده است؟
شاید قصه زندگی من و تجربه زیسته من دراین‌ روایت‌ها نباشد و جایش خالی باشد؛ اما به‌هرحال، به مواردی اشاره شده که برای زنان بسیاری آشناست و یکسری از مخاطبان می‌توانند در مقایسه آنها با خودشان، تجربیات مشابهی را جست‌وجو و پیدا کنند؛ حتی موارد مطرح‌ شده در این‌ اثر با مردانی نیز می‌تواند مشابهت داشته باشد. این‌ موضوع را در مخاطبان این اثر دیده‌ایم. البته به‌نظرم می‌توانست که پرداخت‌های متنوع‌تری نیز صورت بگیرد و به مشکلات رایج دیگری نیز اشاره کرد. مواردی‌ که به‌لحاظ جامعه‌شناختی نیز قابلیت مطرح‌ شدن دارند. این‌طور نیست بگوییم آنچه در مورد زنان به‌عنوان مسأله وجود دارد، در همین چند قصه بوده و کار تمام شده و دیگر چیزی نیست که به آن بپردازیم.

از نتیجه کار راضی هستید؟
متأسفانه نمی‌توانم بگویم صددرصد راضی‌ام؛ چون آنچه فکر می‌کردیم و می‌خواستیم نشد. اجرای کار به‌خاطر شیوع کرونا به‌تأخیر افتاد و این حتی در پروسه تمرینات‌مان نیز اثرگذار بود. حالا که به آن فکر می‌کنم، می‌بینم شاید حتی موقع مناسبی را هم برای اجرای کار در نظر نگرفتیم؛ هم به‌خاطر شیوع کرونا و هم به‌لحاظ ریزش مخاطبین تئاتر در این‌ دوره؛ اما خوشحالم که این اجرا با همه سختی‌ها به‌سرانجام رسید؛ اینجا جا دارد از خانم موسوی تشکر کنم که بستری را فراهم کرد برای به‌ اجرا بردن این نمایش؛ چون خود تماشاخانه «خاتون» هم به‌خاطر آنکه بعد از یک آتش‌سوزی، بازسازی شده بود و مدیریت آن (ستاره موسوی) یک‌تنه با زحمت بسیار همه‌چیز را احیا کرده بود و از نظر اقتصادی در شرایط دشواری قرار داشت؛ اما با این‌ حال ایشان مثل قبل، مرا همراهی و به من اعتماد کرد. در‌شرایطی‌ که حضور در تماشاخانه‌های خصوصی به‌لحاظ مادی برای گروه‌های تئاتری گران تمام می‌شود؛ اما او طبق همان طرح حمایتی که برای هنرمندان تئاتر گذاشته تا بتوانند با کمترین‌ هزینه و حتی تقریباً بدون هزینه از امکانات این‌ مجموعه استفاده کنند، با من همراه شد تا بتوانم این نمایش را روی صحنه ببرم که واقعاً از او متشکرم.

یعنی دیگر قصد بازاجرای آن را ندارید؟
ترجیحم این‌ است‌ که بگویم پرونده «مونودرام‌های زنانه» برای من همین‌جا بسته می‌شود و اگر فرصتی بود و امکانی، به قصه‌هایی به‌جهت دغدغه‌هایی دیگر دراین‌باره خواهم پرداخت.

فکر می‌‌کنید ساخت آثاری از این‌ دست‌ که صرفا سرگرمی نیستند و از ابتدا با وجود دغدغه‌ای در ذهن گروه اجرایی شکل می‌گیرند، می‌تواند واقعاً اثرگذار باشد؟
قطعاً اثرگذار است؛ اما واقعیتی وجود دارد اینکه همه‌چیز نسبت به سال‌ها قبل تفاوت کرده. یکی از اهداف نمایش و اصلاً هنر، سرگرم‌سازی‌ است. هر هنری باید در مخاطب ایجاد لذت کند و این لذت هم الزاماً حس شادی نیست. کافی‌ است به بخشی از مشغولیت فکری مخاطب بپردازد تا او از اینکه ببیند نوع تفکر و دغدغه‌هایش در یک اثر هنری مورد توجه قرار گرفته، احساس آسودگی خیال کند. همین‌که یک اثر هنری با مخاطب ارتباط لازم را ایجاد کند، کارکرد خودش را اثبات کرده. معتقدم هنرمند باید از موضوعات روز استفاده کند، هدفمند بوده و دغدغه داشته باشد؛ اما اگر نتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند، موفق نیست. تئاتر یک هنر زنده است و از این‌ جهت، اثرگذاری بالایی دارد؛ با این‌حال، به‌نظرم الآن و در شرایط فعلی که مردم دغدغه‌های متعددی دارند، وجهه سرگرمی تئاتر باید غالب باشد تا هم به بهبود حالشان بینجامد و هم شاید اینگونه؛ بویژه حالا که مخاطبان تئاتر به‌خاطر شیوع کرونا از حضور در سالن‌ها دوری می‌کنند، دوباره با این هنر آشتی کنند.

در ‌آخر اینکه دوست داشتید مخاطبین این تئاتر شما بیشتر آقایان بودند؟
مخاطب را نباید تفکیک کرد. وقتی از دردی مشترک حرف می‌زنید، همه آن را درک می‌کنند.

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار