مهدی گلشنی*

پیامدهای ضعف فرهنگ در آکادمی

در برهه‌هایی از تاریخ معاصر ما «فرهنگ» کمتر دیده شد و نفوذ غرب باعث حاکمیت نوعی فرهنگ آشوبناک در سطح ملی شد که کمتر نشانی از فرهنگ غنی اسلامی دارد.

کد مطلب: ۱۲۲۳۶۶۴
لینک کوتاه کپی شد

حتی در انتخابات اخیر ریاست جمهوری شاهد بودیم که تمرکز بر مسائل سیاسی و اقتصادی بود و کمتر از مشکلات فرهنگی جامعه امروز ما صحبت شد در حالی که عمده مشکلات ما منشأ فرهنگی دارد. برای «فرهنگ» تعاریف مختلفی وجود دارد اما اجمالاً می‌توان گفت «فرهنگ» نظامی متشکل از باورها، هنرها، عادت‎ها، اخلاق، مواریث ملی و خصلت‎های بومی است که شکل‎دهنده ذهنیت افراد و رفتار جامعه است. بنابراین فرهنگ، باورها و مفروضات انسان نسبت به نظام هستی و جایگاه انسان در آن را در بر دارد و رفتار افراد انسانی نسبت به دیگر انسان‎ها را شکل می‎دهد.

هیچ ملتی بدون فرهنگ نیست، اما پشتوانه فرهنگی ملت‎ها از لحاظ میزان غنی بودن و سطح، بسیار متفاوت است. در میهن عزیز ما همواره معارف دینی یک مؤلفه عمده فرهنگ بوده است که انعکاس آن را بخوبی در ادبیات‎مان می‎بینیم و در گذشته همه آموزش‎های علمی ما همراه با آموزش حکمت و اخلاق بود. در وضعیت فعلی ارگان‎هایی که می‎توانند به غنی کردن فرهنگ دانش‎پژوهان کمک کنند دبیرستان و دانشگاه هستند که باید رشد فرهنگی دانش‏ آموزان و دانشجویان را به‌عنوان یکی از رسالت‌های عمده‌‏شان به عهده بگیرند.

رابطه معنادار علم و فرهنگ
متأسفانه با رشد علم جدید، دانشگاه‌ها صرفاً به «تعلیم علوم» پرداختند و از دو رکن مهم فرهنگ که «حکمت» و «اخلاق» باشد غفلت ورزیدند و این به دانشگاه‌های ما نیز منتقل شد و بر این باورم که این امر، یکی از نقایص عمده فرهنگ حاکم در جوامع علمی ما است. اکنون دانشجو فارغ‌التحصیل می‌شود در حالی که در رشته تخصصی خودش معلوماتی آموخته است اما ذهن او فارغ از مسائلی است که در تعامل او با جامعه‏ اش و تصمیم‏ گیری‏‌هایش نقش کلیدی دارند.

فرهنگ دو بعد مهم «حکمت» و «اخلاق» دارد. در تمامی ادیان از جویندگان دانش خواسته‏ اند که علمش را با حکمت تکمیل کند. این «حکمت» است که به علم معنا می‎دهد و آن را در راه‎های مفید برای خود و جامعه به کار می‏ گیرد. طبق تعریف راهنمای آکسفورد برای فلسفه(Oxford Companion to Philosophy):
«حکمت نوعی از شناخت است که نگرش متفکرانه را با دغدغه‏ های عملی تلفیق می‎کند. هدف این نگرش مهم سرشت اساسی واقعیت و اهمیت آن برای یک زندگی خوب است. هدف دغدغه عملی این است که یک دغدغه معقول برای حیات خوب ایجاد شود و به هنگام تصمیم‌گیری‎ها، وضعیت‏ ها را ارزیابی کند و طبق اقتضای آن عمل کند.»

به‌طور خلاصه «حکمت» آن ظرفیت انسانی است که او را قادر می‎سازد مناسب‎ترین رفتار را پیش گیرد و کاری کند که بیشترین منافع اخلاقی و اجتماعی را به‌بار آورد.
دانشگاه امروزی قانع به پرورش متخصص است، اما به‌علت تخصصی شدن فوق ‏العاده، ارتباط رشته‎ها به کلی مغفول مانده است. این منجر به فقدان یک دید کل ‏نگر در دانشمندان و جوامع علمی ما شده است. لذا علم به کلی از کلیت محیط غافل مانده و مسئولیت انسان نسبت به سایر خلقت مغفول مانده است. دانشگاه‎ها و مؤسسات آموزشی و پژوهشی باید رابطه‎ای جدید بین علوم طبیعی و فنی و علوم‎انسانی از یک طرف و بین رشته‎های مختلف دانش و حیات انسانی و نیازهای اجتماعی برقرار کنند تا منجر به رفاه انسانی و پیشرفت اجتماعی شود. این نکته‎ای است که بسیاری از دانشگاهای غربی به آن پی برده ‏اند و به‌همین جهت بخش‎های خاص علوم‎انسانی و علوم‎اجتماعی تأسیس کرده‎اند و دانشجویان کل رشته‎ها را ملزم به گرفتن بعضی از دروس علوم‎انسانی و اجتماعی کرده‎اند.

نکته دیگری که در فرهنگ جوامع علمی ما مغفول مانده، مسأله اخلاق و ارزش‎های اخلاقی است. چند چیز باعث غفلت از تربیت و آموزش ارزش ‏های اخلاقی در محیط‎های علمی ما شده است. یکی از آنها غرق شدن در تخصص‎ها است که باعث شده هرچیزی جز خود تخصص فراموش شود؛ در حالی که تخصص‎ها در خلأ انسانی به کار نمی‎آیند، بلکه باید در محیط‌‏های انسانی به کار گرفته شوند. بنابراین فرآورده‎های علم نمی‌تواند نسبت به آثار انسانی آنها بی‎تفاوت باشد.

یک اشکال دیگر تعلیمات فعلی، غفلت از مراتب بالاتر واقعیت است. علم امروز، جهان فیزیکی را به تنهایی در نظر می‏ گیرد و در آن، جایی برای خدا و معنویات نیست و بُعد روحی انسان به کلی نادیده گرفته می‎شود. این باعث شده است که انسان‌‌ها فقط به مادیات توجه کنند و هدفی جز ارضای نیازهای مادی نداشته باشند، اما این نگرش انسان را به سطح حیوانات تنزل می‎دهد و جوامع انسانی را به مسابقات ناسالم برای کسب فواید مادی می‎کشاند‌؛ مسابقاتی که برای آنها انتهایی متصور نیست.

یک دانشجو باید در حین تحصیل علاوه‌بر رشته تخصصی خود چیزهایی را بیاموزد که او را در تعامل با جامعه انسانی کمک کند و به تصمیم‎گیری‎های خردمندانه و اقدامات مفید برای خود و جامعه‎اش بکشاند و به فرهنگ و جامعه‎اش علاقه‌مند کند و او را به خدمت به کشورش مقید سازد. یک دلیل تضعیف هویتی جوانان و سست شدن علقه ملی آنان «ضعف فرهنگی» است که با آن پرورش یافته‎اند. برای تقویت هویت ملی و علاقه‌مند کردن بیشتر جوانان به خدمت به جامعه، لازم است که فرهنگ دبیرستانی و دانشگاهی تقویت شود و این با افزودن دروس مناسب از رشته‎های گوناگون علوم انسانی و تقویت بُعد اخلاقی آنها میسر است.

فقدان انضباط، اعتماد به نفس، قانون‎پذیری و نقد‌پذیری که در محیط‎های علمی و آکادمیک ما بسیار به چشم می‎خورد، همگی حاکی از «ضعف فرهنگی» است و فقط از طریق برنامه‎های فرهنگی مناسب در جوامع علمی ما علاج‎پذیر است. اکنون وقت آن رسیده است که به بعد فرهنگی دانشگاه‎ها توجه اساسی شود و غنی کردن فرهنگ دانشجویان در اولویت قرار گیرد. به قول مقام معظم رهبری: «اینجانب به مسائل فرهنگی اهمیت زیادی می‎دهم و اعتقاد راسخ دارم که قوام یک کشور و ملیت یک ملت به فرهنگ آن است و بیش از هر چیز فرهنگ یک ملت وجه تمایز او را با سایر ملت‎ها نشان می‎دهد.»

چالش‎های فرهنگی ما در عصر حاضر
مشکل اساسی ما این است که «فرهنگ متعالی اسلام» در جامعه ما حاکم نیست‌ نه در جامعه و نه در مدارس و دانشگاه‎ها. غالب اینها از میراث فرهنگی‌مان غافلند و متأسفانه از فرهنگ غرب هم نکات مثبت آن را جذب نکرده‌اند ـ نه نظم و انضباط حاکم در جامعه غرب در جامعه ما حاکم است و نه برنامه‌ریزی دراز مدت و دورنگری که در محیط آنها حاکم است. بعضی از غربیانی که در سا‏ل‌های اخیر به ایران آمده‌اند در توصیف مشاهداتشان، فرهنگ رایج در محیط ما را امریکایی تلقی کرده‌اند! به‌عنوان مثال یک عکاس فرانسوی که به‌تازگی از ایران بازدید کرده بود نوشت که در بعضی تابلوها نسبت به مقامات امریکایی با تنفر نگاه می‌شود به‌عنوان مثال اوباما را به شمر یا یزید تشبیه می‌کنند، اما در عمل به فست‌فودها، نظیر مرغ سوخاری کنتاکی و پیتزا هت یا تی‌شرت میکی‎موس عنایت دارند و در تابلوها تبلیغ انواع آیفون‎ها و موبایل‎های خارجی فراوان به چشم می‌خورد!

ضعف فرهنگ در جامعه ما منجر به ناهنجاری‌هایی شده است از جمله اینکه:

۱. عقده حقارت نسبت به غرب
بر این باورم که یک علت عمده حاکمیت فرهنگ غرب در جامعه ما بی‌توجهی به فرهنگ دینی ـ ملی ما است که باعث تضعیف هویت ملی و بروز عقده حقارت نسبت به غرب در اکثر محیط‌های ما، خصوصاً فضاهای علمی شده است. فردی که در خارج فارغ‌التحصیل شده است برتر از فارغ‌التحصیل داخلی تلقی می‌شود، حتی اگر ممتاز باشد. اکنون بعضی دانشکده‌های برخی از دانشگاه‎ها، در مقام جذب استادان، ترجیح می‌دهند افرادی را بپذیرند که حداقل دوره پسادکتری را در خارج گذرانده باشند. همین‌طور احترامی که برای استادان ایرانی قائلند، در مقام مقایسه با احترامی که برای خارجیان هم‌شأن آنان قائلند، ناچیز است. از آثار عقده حقارت نسبت به غرب تعداد قراردادهایی است که در سال‌های اخیر با دانشگاه‎های غربی منعقد شده است، همچنین ولعی که برای انعقاد این گونه قراردادها در برخی مسئولان و بعضی مدیران دانشگاهی وجود دارد، برخی از مسئولان ما واقعاً فکر می‌کنند که غربیان مایلند علم ما را توسعه دهند!

ما باید با دانشگاه‎های خارج تعامل داشته باشیم، ولی باید به فکر مشارکت خودمان در نوآوری علمی و همچنین رفع نیازهای ضروری کشور در داخل نیز باشیم. ما تا نیازهای اساسی‌مان را خودمان تأمین نکنیم، همواره مجبور به تحمل برخی تحریم‌های غرب خواهیم بود. همچنین تا خودمان را جدی نگیریم، در تولید علم در سطح مرزهای دانش مشارکت نخواهیم داشت. اینکه بسیاری از نخبگان ما برای اخذ درجه دکتری به خارج می‌روند، ناشی از چند عامل عمده است:
● ضعف هویت ملی ـ دینی
● دریافت کمک مالی کافی از دانشگاه‎های خارج برای ادامه تحصیل
● وجود برخی دافعه‌ها در کشور و جاذبه‌ها در غرب
● وجود بعضی موانع دست و پاگیر اداری در داخل کشور
● نبود نقشه راه و سیاستگذاری درست پژوهشی و آموزشی در بعضی دانشگاه‎ها
● ندیدن اثر پژوهش‎های خود در جامعه
● اهمیت ندادن به شخصیت علمی دانشگاهیان در جامعه

واجب است که در مورد برطرف کردن این مشکلات کار جدی صورت گیرد و مخصوصاً اهتمام جدی به تقویت هویت ملی در جوانان شود، تا اگر به دلایلی آنان برای تحصیلات تکمیلی به خارج می‌روند، بعد از اتمام تحصیل به داخل برگردند.
معتقدم آنچه که لطمه‌ اساسی به پیشرفت واقعی علم در کشور زده است، مسأله استثمارکننده چاپ مقالات در مجلات آی.اس.آی است که با وجود همه هشدارها به آن توجه شایسته نشده است. شکی نیست که اگر کسی کار علمی خوب کرد، باید نتیجه کارش را در معرض نقد اهل نظر بگذارد. اما امروزه چاپ مقاله به عوض آنکه وسیله پیشرفت علمی کشور در دو بعد نظری و عملی باشد، خود هدف شده است، زیرا امتیازات گوناگون مالی و اداری را در بر دارد و وسیله‌ای برای برخی پیشرفت ها می‌شود اما کثرت مقالات، موجب پایین آمدن کیفیت آنها یا جهت‌گیری‌های غیر اولویت‎دار شده است و همچنین توجه به رفع نیازهای کشور را تقلیل داده است؛ زیرا مقاله‎نویسی در این راستا برای مجلات خارجی جاذبه‌ای ندارد و لذا افراد مجبورند درباره موضوعاتی مقاله بنویسند که شانس چاپ در مجلات غربی را داشته باشد. متأسفانه توجه به کارهای کیفیت‎دار و نوآورانه هم تقلیل یافته است زیرا چاپ مقاله با این خصوصیات زمانبر است، بنابراین دانشجویان سراغ حوزه‌هایی می‌روند که خیلی سریع منجر به مقاله می‌شوند. این باعث شده است که دانشجویان درجه اول وقت‎شان صرف کارهای درجه دوم و سوم شود.
از طرف دیگر، رواج چاپ مقالات در مجلات آی.‌اس.‌آی دکانی نیز برای عده‌ای یا شرکت‌هایی برای کسب درآمد شده است. این رویکرد افراطی در توجه به مقاله‌نویسی و امتیازات گوناگونی که در سطوح مختلف به آن داده می‌شود، می‌تواند به سقوط سطح علمی کشور بینجامد. لذا لازم است هم وزارت علوم و هم شورای عالی انقلاب فرهنگی عنایت فوری به این مسأله داشته باشند.

۲. بی‌اخلاقی در محیط‎های علمی
ضعف فرهنگ در جامعه ما باعث شده که ارزش‎های اخلاقی نادیده گرفته شوند. ما ضعف اخلاق را هم در جامعه و هم در محیط‌های علمی‎‎مان می‌بینیم؛ در رابطه استادان باهم، در رابطه استاد و دانشجو، در مناظره‌ها و مقالات و... این ضعف اخلاقی هم به انسجام جامعه لطمه می‌زند و هم به پیشرفت علمی. لازم است که حاکمان، حوزویان، دانشگاهیان و رسانه‌ها در پی بازسازی و ارتقای وضعیت اخلاقی جامعه باشند و لازم است که شورای عالی انقلاب فرهنگی به این مسأله عنایت بیشتری کند.

۳. انتقاد‌ناپذیری و فقدان روحیه تسامح
انتقاد‌ناپذیری بشدت در میان برخی مسئولان ما رواج دارد و در کلاس‎ها و مناظرات هم انتقاد‌ناپذیری و عدم تحمل دیگران را شاهد هستیم. متأسفانه برخی مسئولان فرقی بین انتقاد مشفقانه و روشنگرانه و انتقاد طعنه‌آمیز نمی‌گذارند و همه را خصمانه تلقی می‌کنند. در کلاس‎ها هم بسیار می‌بینیم که استادان به سؤالات اساسی دانشجویان بدرستی پاسخ نمی‎دهند چون پرسش از سمت دانشجو را به حساب انتقاد او می‎گذارند.

۴. بی توجهی به کیفیت
اکنون بی‌توجهی به کیفیت در همه سطوح حاکم است ـ هم در آموزش و پرورش، هم در آموزش عالی و هم در محصولات صنعتی- به این مطلب توجه نمی‌شود که فارغ‌التحصیل بی‌کیفیت هیچ مشکل کشور را حل نمی‌کند و محصول بی‌کیفیت راه را برای ترجیح محصول خارجی باز می‌کند.
امروزه در ارائه آمارها، بیش از آنکه به کیفیت توجه شود، به کمیت توجه می‌شود. به‌عنوان مثال به تعداد دانشجویان دکتری توجه می‌شود، بدون آنکه کیفیت فارغ‌التحصیل هم در نظر گرفته شود. همچنین به تعداد مقالات توجه می‌شود نه به کیفیت آنها. واضح است تا وقتی که این وضعیت حاکم باشد، ما پیشرفت واقعی نخواهیم داشت و صرفاً به دادن شعارهای بی‌محتوا توجه خواهیم کرد.

۵. عدم رعایت شایسته‎سالاری
در سال‌های ‎اخیر بی توجهی به شایسته‌‎سالاری را در برخی سطوح شاهد بودیم و متأسفانه در انتخاب افراد بیشتر روابط حاکم بود تا شایستگی‌ها. همین وضعیت در مورد تشکیل کمیته‌ها نیز حاکم است. به‌همین جهت محصول آنها پختگی لازم را ندارد و در اجرا به مشکل برمی‌خورد. لازم است در همه‌ سطوح شوراها یا کمیته‌های تصمیم‌گیرنده، متشکل از خبرگان و نخبگان باشند تا حاصل کار ورزیده و سنجیده باشد. همین‌طور در انتصاب‎های کلیدی نباید به حداقل‌ها اکتفا کرد؛ چیزی که متأسفانه خلاف آن را فراوان دیده‎ایم.
در مجموع، من وضعیت علمی و فرهنگی کشور را در حد ظرفیت آن نمی‌دانم و اگر وضع به این صورت ادامه یابد و ما بیدار نشویم، لطمه جبران‌ناپذیر خواهیم خورد. علاج آن، توجه خاص به شیوع «فرهنگ جامع‎نگر اسلامی» است، نظیر آنچه در دوران شکوفایی تمدن اسلامی حاکم بود.

نیم نگاه
رهبر معظم انقلاب می ‏فرمایند «اعتقاد راسخ دارم که قوام یک کشور و ملیت یک ملت به فرهنگ آن است و بیش از هر چیز فرهنگ یک ملت وجه تمایز او را با سایر ملت‎ها نشان می‎دهد.»
عمده مشکلات ما منشأ فرهنگی دارد اما ما کمتر به آن توجه نشان داده‎ایم حتی در انتخابات اخیر ریاست‎جمهوری شاهد بودیم که تمرکز بر مسائل سیاسی و اقتصادی بود و کمتر از مشکلات فرهنگی جامعه امروز ما صحبت شد.
ارگان‎هایی که می‎توانند به غنی کردن فرهنگ دانش‎پژوهان کمک کنند دبیرستان و دانشگاه هستند که باید رشد فرهنگی دانش ‏آموزان و دانشجویان را به‌عنوان یکی از رسالت ‏های عمده‏ شان به عهده بگیرند.
متأسفانه با رشد علم جدید، دانشگاه‌ها صرفاً به «تعلیم علوم» پرداختند و از دو رکن مهم فرهنگ که «حکمت» و «اخلاق» باشد غفلت ورزیدند.
فقدان انضباط، اعتماد به نفس، قانون‎پذیری، و نقد‌پذیری که در محیط‎های علمی و آکادمیک ما بسیار به چشم می‎خورد، همگی حاکی از ضعف فرهنگی است و فقط از طریق برنامه‎های فرهنگی مناسب در جوامع علمی ما علاج‎پذیر است.

معتقدم آنچه که لطمه‌ اساسی به پیشرفت واقعی علم در کشور زده است، مسأله استثمارکننده چاپ مقالات در مجلات آی.اس.آی است. این رویکرد افراطی در توجه به مقاله‌نویسی و امتیازات گوناگونی که در سطوح مختلف به آن داده می‌شود، می‌تواند به سقوط سطح علمی کشور بینجامد.

*استاد بازنشسته دانشگاه صنعتی شریف و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی

منبع: ایران

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار