پیشرانهای دفاع مقدس چه بود
تهران (پانا) - هرساله در هفته دفاع مقدس و در کنار ویژه برنامههای مختلف متناسب با این مناسبت، این دغدغه هم مطرح میشود که آیا در طول سالهای بعد از جنگ توانستهایم ارزشها و مؤلفههای پیروزی بخش در دفاع مقدس را به نسلهای بعدی منتقل کنیم؟ سردار اسماعیل کوثری که خود از فرماندهان جنگ بوده و حالا در کسوت نمایندگی مجلس ایفای وظیفه دارد، پاسخ مثبتی به این سؤال نمیدهد و معتقد است باید اقدامات عملی تری در این زمینه انجام داد.
بهگزارش ایران، گفتوگو با کوثری درباره ارزشهای بنیادین دوران دفاع مقدس و اهمیت انتقال آن به نسلهای بعدی را در ادامه میخوانید.
چرا هر ساله سالگرد حمله رژیم بعث عراق به ایران را تحت عنوان هفته دفاع مقدس گرامی میداریم. فلسفه این یادآوری و گرامیداشت چیست؟
در ۳۱ شهریور ماه سال ۵۹ جنگی ناخواسته و نابرابر آغاز شد. ابرقدرتها و کشورهای مرتجع منطقه و صهیونیسم بینالملل آمدند تا ملتی را که بهتازگی انقلاب کرده و به پیروزی رسیده بود، سرنگون سازند. هرچند این رویداد با شهادت هزاران نفر از هموطنانمان و خسارت های مالی فراوانی همراه بود اما یادآوری آن، مرور اتفاقات خوشایندی هم هست که در آن روزگار رخ داد.
در گذشته، هر زمانی که بیگانگان به کشور ما حمله کردند قسمتی از خاک ایران را جدا ساختند و این امر هم در اثر بیعرضگی سران قاجار و پهلوی رخ داد. اما این بار چنین اتفاقی رخ نداد. همه همراه عراقیها بودند. بهغیر از سوریه که به معنای واقعی از ابتدا تا انتهای جنگ تحمیلی با ما همراه بود و یکی، دو کشور دیگر مانند لیبی و کرهشمالی که آنها هم تقریباً همراه ما بودند و البته در قبال دریافت پول به ما تجهیزات میدادند، بقیه کشورها پشت سر صدام و ارتش بعث عراق قرار گرفتند تا جمهوری اسلامی را ساقط کنند. اما ما؛ یعنی در اصل نیروهای مسلح و مردم عزیز ایران در قالب نیروهای بسیج مستضعفین به فرماندهی حضرت امام(ره) نگذاشتیم که یک وجب از خاک کشورمان برخلاف دفعات قبل در اختیار دشمن باقی بماند و با قدرتی که برخاسته از انگیزه الهی رزمندگان بود و با توکل به خدا و توسل به ائمه معصومین(ع) توانستیم که جنگ تحمیلی را تبدیل به دفاع مقدس کنیم. ما جنگی را شروع نکردیم و فقط «دفاع» کردیم و این جنگ «مقدس» بود چرا که نیروهایی که به جبههها میرفتند واقعاً هیچ چیزی برای خود نمیخواستند. نه تنها چیزی برای خود نمیخواستند بلکه از داراییهای خودشان هم به جبهه میآوردند. مقدس بود چرا که رزمندگان نماز شب میخواندند. بچهها با اعتقادات خود نگذاشتند یک وجب از خاک کشورمان در دست دشمن باقی بماند.
به همین دلیل است که همه ساله در چنین ایامی این موضوع را برای نسلهای بعدی یادآوری میکنیم تا بدانند انسانهایی بودند که با دستان خالی و تنها با یک انگیزه الهی و اعتقاد راسخ به اینکه «ما میتوانیم» حماسه آفریدند. در واقع تحت رهبری ولی امر مسلمین کاری شد که خارجیها از کرده خود پشیمان شدند که چرا اساساً این جنگ را بر ما تحمیل کردند. تحلیل آنان این بوده که طی سه روز استان خوزستان را میگیرند و ۷ روزه هم به تهران خواهند رسید. ولی آنچنان ضربهای بر پیکره اینها از سوی رزمندگان اسلام وارد شد که در خواب شان هم نمیدیدند.
شما به انتقال این تجارب به نسلهای دیگر اشاره کردید. در حال حاضر با شرایطی مواجه هستیم که شاید یکی، دو نسل از ایرانیها با فضای جنگ آشنایی نزدیک به این معنا که درگیر آن بوده باشند، ندارند. به نظر شما شیوههای تجربه شده در انتقال مفاهیم ارزشی دفاع مقدس به نسلهای جدید کفایت میکند یا باید شیوههای جدیدتری را هم تجربه کرد؟ آیا موفقیتی در انتقال ارزشهای دفاع مقدس به نسلهای جدید انقلاب داشتهایم؟
ما نمیتوانیم بگوییم که در این مسیر موفق بودهایم. چرا که انتظار ما بیش از اینها است. متأسفانه دستگاههای فرهنگی به جای اینکه به این مسأله بپردازند به موضوعات دیگری معطوف شده و توجهی به این مهم ندارند. اما این کار تا حد زیادی توسط خود رزمندگان صورت گرفت. نیروهای مسلح که از خود مردم برخاسته بودند به جای راه های تئوری و انتقال تجارب از طریق کلامی به شیوه عملی روی آوردند.
در کجا؟
در دفاع از حرم آل الله. دیدیم که چگونه در مقابل دشمنانی که آمده بودند تا کار را یکسره کنند و به دروغ میخواستند که در منطقه یک کشور اسلامی تشکیل بدهند ایستادند. داعش با پیروی از سیاستهای رژیم اشغالگر قدس و امریکا قصد تشکیل یک کشور به اصطلاح اسلامی را داشت، اما جوانان ما که از دفاع مقدس و عاشورای سال ۶۱ هجری الگو گرفته بودند اجازه این کار را ندادند. به معنی درستتر آنان این الگو را در عمل پیاده کردند و دیدیم که در واکنش به این اقدامات، دشمنان تحمل حضور حاج قاسم را هم نداشتند و نامردانه و همچون خفاشی در شب، او را به شهادت رساندند. این اقدام نشان دهنده شکست سنگین آنان و عقدهای بود که بر دل داشتند تا آن را بر سر فرمانده صحنه عملیاتها خالی کنند. اما آنها باید بدانند که مانند حاج قاسمها در ایران و منطقه و جبهه مقاومت آنقدری حضور دارند که در وقت اضطرار نشان خواهند داد که راه شهدا محکم و با صلابت ادامه مییابد.
مهمترین عناصر یا مؤلفههای ارزشی که در دوران دفاع مقدس برجسته بوده و در حال حاضر باید آنها را بازکاوی و نشر داد چه مواردی است؟
اصلیترین عنصر، هدایت و رهبری ولی امر مسلمین و اطاعت صادقانه و خالصانه از ایشان بود. عنصر مهم دیگر الگو قرار دادن عاشورای سال ۶۱ هجری قمری در مقابله با زورگویان بود. حضرت امام گفتند: «شما میتوانید» و توانستیم. در مقابل زورگویان جز ایستادن و مقاومت و جز شکست آنان هیچ راه دیگری نیست حتی مذاکره به نتیجه نخواهد رسید. لذا اینجا باید ضربه محکمی بر پیکره دشمن وارد کنیم تا بفهمند با قدرتی روبه رو هستند که به این راحتی زیر بار حرف زور آنها نخواهد رفت. عنصر دیگر، خلاقیت و ابتکار نیروها و مخصوصاً فرماندهان ما بود. فرماندهان جنگ اینگونه نبودند که خود عقب بایستند و دستور حمله صادر کنند و بگویند «بروید». همیشه خود حرکت میکردند و به بقیه هم میگفتند که «بیایید». آنان راهنما بودند و خود جلوتر از نیروها راه میافتادند. همین امر باعث میشد رزمندگان بدانند که دقیقاً باید کجا بروند و به چه هدفی برسند. درست است که تعداد زیادی از فرماندهان ما به شهادت رسیدند اما همین امر باعث موفقیت جبهه ایران شد. همه این موارد اگر همچنان آویزه گوشمان باشد قطعاً به همان روزهایی که برای کشورمان خودکفایی به ارمغان آورد باز خواهیم گشت.
خودکفاییهایی که ما را از اتکا به بیگانگان رها کرده بود میتواند باز هم برایمان تکرار شود.
شما هم به اتکای به توان داخلی اشاره کردید. بیراه نیست که یکی از مؤلفههای مهم جنگ اتکا به توان داخلی و البته حضور میدانی مردم برای دفاع از کشور بود. البته طبیعی بود که این وضعیت تنگناهای اقتصادی و اجتماعی را هم متوجه مردم و کشور میکرد. لطفاً بفرمایید چه چیزی سبب همراهی مردم و در حقیقت تحمل سختیهای روزمره و طبیعی دوران جنگ بود؟
زمان خیلی از چیزها را نشان میدهد. خیلی از مسئولان امتحان پس میدهند. آن اوایل انقلاب که جنگ هم یک سال و نیم بعد شروع شد اینقدر قدرت طلبی بین خواص وجود نداشت. بلکه خدمت کردن ملاک همه آنان بود. مردم هم وقتی اینگونه از مسئولان خدمت صادقانه را میدیدند آنان را همراهی میکردند. اما الان به قدر زیادی اوضاع متفاوت شده است. واقعیت این است که مردم تا حد زیادی از مسئولان - نه از همه آنان بلکه برخی از آنها که متأسفانه حرف زیاد میزدند اما آنچنان که باید و شاید عمل نمیکنند- گله دارند. وقتی که مسئولان ضعیف فکر کنند و ضعیف عمل کنند معلوم است که مردم هم ناامید میشوند. انشاءالله با روی کار آمدن دولت آقای رئیسی و اقدامات مجلس یازدهم و قوه قضائیه تا حد زیادی بحث فاصله تمام شده و مردم بار دیگر به دولت و سایر مسئولان نزدیک خواهند شد. امیدواریم که بتوانیم در آینده نزدیک خیلی از این مشکلات را حل کنیم تا سبب امیدواری دوباره مردم شود. مخصوصاً فشاری که در دو سال اخیر به طبقات مستضعف از نظر اقتصادی وارد شد، باید جبران شود آن هم نه در حد حرف بلکه در عمل. تا امیدوار شویم تا این فاصله و خلأیی که به وجود آمده پر شود.
در سالهای گذشته برای اثبات اطمینان به جوانان ایرانی به دوران دفاع مقدس اشاره میشود که عمده فرماندهان جنگ جوانان بودند. شما از نزدیک با مدیریت نظامی و میدانی جنگ ارتباط داشتید. توضیح دهید این مدیریت بر اساس چه پشتوانههایی استوار بود که به اذعان همگان نتایج قابل دفاعی را در پی داشت؟
آن موقع اول انقلاب بود و مسئولیت سنگین را هر کسی نمیپذیرفت. آن کسانی که انگیزه الهی داشتند و از اعتقاد بالایی برخوردار بودند ایثار و فداکاری میکردند و به صحنه میآمدند. آن موقع هیچ امتیازی هم برایشان وجود نداشت که بگوییم برای دست یافتن به آن، چنین از خودگذشتگی ای دارند. تنها چون انگیزه الهی بسیار بالایی مخصوصاً در بین جوانان وجود داشت، کارها با حضور خودشان جلو میرفت. البته این را هم باید در نظر گرفت که آن کسانی که پا به سن گذاشته بودند تفکرشان طاغوتی بود. خیلی از آنان فرار کرده بودند و خیلیهای دیگر هم به دامن بیگانگان پناهنده شده بودند. پس منطقی بود که به سمت جوانان برای اداره امور کشور بروند. خیلی از جوانان به توصیه حضرت امام مسئولیت پذیرفتند. الان هم تقریباً به لطف خدا هم دولت و هم مجلس تا حد زیادی از جوانان تشکیل شده است. در همین دولت، دهه پنجاهی و شصتی حضور دارند. در مجلس هم اینگونه است. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم مسئولیتها بالاخره به جوانان انتقال داده میشود و آنها هم باید خود را نشان دهند. آن موقع جوانان مسئولیت پذیرفتند چون که از قبل از انقلاب خود را ساخته بودند و تزکیه کرده بودند و راه
مبارزه را بلد بودند.
آنان دورههای هرچند کوتاه دیده بودند. تنها بحث درس خواندن نمیتواند ملاک باشد. باید این مسئول وقت بگذارد و اول از همه باید ساده زیستی و با مردم زندگی کردن را یاد بگیرد. هر جوانی که نمیتواند مسئولیت بپذیرد و بدون تجربه کار کند. آن زمان هم اینگونه نبود که به یکباره یک جوانی را مسئول جای بزرگی قرار دهند. آنان بالاخره مراحلی را طی کرده بودند و فشار و سختی هم باعث رشدشان شده بود. جوانان ما همانطور که رهبر معظم انقلاب تأکید کردند باید بیایند و راه شهدا و بزرگان را ادامه دهند. البته این به سن و سال هم ربطی ندارد. حاج قاسم نمونه خوبی است. او ۶۵ سال سن داشت. خود حضرت امام هنگام پیروزی انقلاب ۷۷ سال سن داشتند و عین یک جوان ۲۵ ساله بودند. خود حضرت آقا همین الان هم در ۸۲ سالگی بیش از همه کار و فعالیت دارد. امثال این افراد کم نیستند. اما باید کم کم تجارب منتقل شود و این کار هم با انگیزهای که جوانان در عمل نشان میدهند، محقق خواهد شد.
ارسال دیدگاه