روایت حسرت جاماندگان؛ در مسیـر عشق

تهران (پانا) -  «حدیث سفر عشق در کلام نمی‌گنجد. هرچقدر هم مسافر این مسیر از لذت و رسیدن به معشوق بگوید تا زمانی که خودت قدم در این راه نگذاری شیرینی آن را متوجه نمی‌شوی.

کد مطلب: ۱۲۱۸۰۴۹
لینک کوتاه کپی شد
روایت حسرت جاماندگان؛ در مسیـر عشق

به‌گزارش ایران، اگر کسی به شما پیشنهاد سفر بدهد و بگوید در این سفر باید ساعت‌های طولانی توی اتوبوس باشی تا به مرز برسی، بعد هم حداقل ۵ ساعت مسیری را طی کنی تا برسی به اولین شهر و از آنجا سه شبانه روز پیاده بروی و از شلوغی زیاد هم نتوانی استراحت کنی، حتماً جوابت منفی است. همه اینها را که گفتم در قالب یک سفر معمولی غیرمنطقی است اما جزئی از شیرینی‌های سفر اربعین به حساب می‌آید. حالا دوسالی است که از این لذت بزرگ دور مانده‌ام. این روزها دلم پر می‌کشد برای جاده خاکی نجف به کربلا.» عارف وقتی به اینجای حرف می‌رسد اشک از چشمانش سرازیر می‌شود؛ دلتنگ است. می‌شد این را از نگاهش فهمید: «اگر یک بار همراه میلیون‌ها انسان عاشق مسیر ۸۰ کیلومتری نجف - کربلا را پیاده طی کنی، نمی‌توانی اربعین سال بعد در خانه بمانی. انگار تو را می‌خوانند بیا. حالا کرونا دوسالی است این جاده را مسدود کرده. سال قبل که مرزها بسته بود و امسال هم شرایط به همان منوال است. وقتی شوق مردم را در مسیر می‌بینی، وقتی اشتیاق‌شان برای رفتن را می‌بینی، بدون اینکه ذره‌ای از سختی سفر حرفی بزنند، باور می‌کنی جزعشق چیزی نمی‌تواند انسان را متحول کند. کجای دنیا هر سال میلیون‌ها نفر با عشق به سمت یک مقصد مشخص حرکت می‌کنند؟

ماهیت پیاده روی اربعین متفاوت از همه سفرهای دنیاست. حتی سفرهایی که روزهای دیگر سال به کربلا می‌رویم. سراسر عشق است و زیبایی. وقتی مردمی را می‌بینی بدون آنکه زبانت را بفهمند از تو میزبانی می‌کنند، سؤالات زیادی در ذهن ایجاد می‌شود. در این مسیر همه با چشم‌هایشان با یکدیگر حرف می‌زنند. نیاز نیست زبان کسی را بدانی یا خواسته‌ات را به زبان بیاوری. همین که نگاهشان کنی خواسته‌ تو اجابت می‌شود. در این چند سال چیزی جز عشق ندیدم. همین حس غیرقابل توصیف درونی است که هر سال من را به این سمت می‌کشاند.»یادم هست پیرمرد نابینای عراقی ۲۱ روز پیاده آمده بود تا خودش را به کربلا برساند. ۸۹ سال داشت و می‌گفت پنج سالی است که چشم‌هایش نمی‌بیند. قبل از اینکه نابینا شود در چزابه موکب داشته و از زائران امام حسین(ع) در پیاده روی اربعین پذیرایی می‌کرده.

می‌گفت ما شیعیان عراق یک سال کار می‌کنیم و بخشی از درآمدمان را کنار می‌گذاریم تا بتوانیم ایام اربعین به زوار خدمت کنیم.
عارف می‌گوید: «انسان‌هایی را دیده‌ام که در فقر مطلق هستند اما ایام اربعین با اجاره تانکر پلاستیکی آن را پر از آب می‌کنند تا زائران تشنه را سیراب کنند. در مسیر نجف تا کربلا هزار و ۴۵۲ عمود قرار دارد. وقتی به هر عمود می‌رسی یعنی یک گام به معشوقی که بی‌صبرانه برای دیدنش لحظه شماری می‌کنی نزدیک شده‌ای. همه جا در خانه‌ها به روی زوار باز است و غروب در کنار مسیر پیاده روی می‌ایستند و با التماس تو را به خانه‌های‌شان می‌برند. آنقدر به تو خدمت می‌کنند که شرمنده می‌شوی. فریاد می‌زنند زائر بفرما، وای‌فای مجانی. بالای سردر خانه هم رمز ورود وای فای را نوشته‌اند. آخرین سفر اربعین میهمان خانه سید رائد یکی از شیعیان کربلا بودیم. نخلستان دارد و همانجا از ما پذیرایی کرد و جوراب‌های‌مان را شست. می‌گفت از برکت خاک پای زائران امام حسین(ع) هر سال محصول نخلستان بیشتر می‌شود. سید رائد یکی از هزاران عراقی است که با همه وجود به زائران اربعین خدمت می‌کند.»

رضا یکی دیگر از زواری که بارها تجربه پیاده روی اربعین را دارد می‌گوید: «وصف پیاده روی سه روزه اربعین در حرف و کلام نمی‌گنجد،البته خیلی از زائرین از همان مرز مهران یا چزابه به طرف نجف و کربلا پیاده‌روی می‌کنند. همه این مسیر سخت و طولانی را بدون آنکه شکایتی داشته باشند می‌روند و هر لحظه برای دیدن گنبد و گلدسته امام حسین(ع) بی‌تابی می‌کنند. انگار چیزی تو را به سوی خودش می‌کشد. بهترین لحظه این سفر وقتی است که آخرین قدم‌ها را بر می‌داری و بارگاه نورانی امام حسین(ع) را از دور می‌بینی. بی‌اختیار اشک از چشمان همه جاری می‌شود. همه با سر و صورت خاکی قدم‌های آخر را بلندتر برمی‌دارند. حالا دلم برای این قدم‌های آخر تنگ شده است. سال قبل به خاطر کرونا مرزها بسته شد و امسال هم علاوه بر بسته بودن مرز زمینی، خودم نیز به کرونا مبتلا شدم. به‌هرحال از این سفر محروم هستم اما دلم پر می‌زند برای اینکه یک بار دیگر در این جاده قدم بزنم.»

مصطفی با حسرت زیاد از جاماندگان می‌گوید سفر اربعین اعتکاف است. پیرایه‌های انسان در این سفر می‌ریزد و به چیزی جز رسیدن به معبود فکر نمی‌کند. یک سال لحظه شماری می‌کنی تا در این مسیر باشی اما شرایطی مثل کرونا و بسته شدن مرزها تو را از رسیدن به این آرزو باز می‌دارد. این حس و حال من و خیلی از کسانی است که پارسال نتوانستند در پیاده روی اربعین باشند؛ کسانی که دلشان را کنار عمودهای جاده خاکی نجف به کربلا جا گذاشته‌اند: «۶ بار کنار عاشقانی که بدون خستگی از نجف به کربلا می‌روند پیاده روی کرده‌ام اما پارسال این باب رحمت بسته شد. واقعاً نمی‌توان پیاده روی اربعین را توصیف کرد. هرچقدر خسته‌تر می‌شوی شوق تو برای رسیدن بیشتر می‌شود.»

مسیر زندگی راحله در همین پیاده‌روی اربعین تغییر کرد. نمی‌گوید چه تغییری در روح و روان و مسیر زندگی‌اش افتاده اما پیداست این جاده هدفی تازه در برابر زندگی‌اش گشوده است؛ جاده‌ای که به قول خودش از زندگی روزمره، کار و از همه چیز می‌بری و می‌توانی به اندازه یک سال فکر کنی. انگار انتخاب می‌شوی که به این سفر بروی: «پیاده روی اربعین بهترین فرصتی است که مسیر درست زندگی‌ات را پیدا کنی. چهار بار در مراسم پیاده روی اربعین حضور داشته‌ام و هر سال با شوق بیشتری رفته‌ام. اولین بار قبل از سفر به کربلا و نجف به ترکیه رفته بودم و هفته بعد در پیاده‌روی اربعین حاضر شدم. یک سفر سیاحتی و یک سفر زیارتی، اما سفر کربلا و پیاده روی اربعین بهترین سفر عمرم شد. چیزی که بیشتر از همه لذت بخش است جاده‌ای است که می‌دانی انتهای آن به مرقد امام حسین(ع) ختم می‌شود. خستگی، تاول پا و سر و صورت خاکی هیچکدام تو را از رفتن باز نمی‌دارد. سه روزی که پیاده از نجف به کربلا می‌روی فرصت‌ داری همه چیز را کنار بگذاری و به اندازه یک سال فکر کنی. به همه اتفاق‌هایی که در زندگی می‌افتد و در آن حکمتی است. در طول مسیر مردمی را می‌بینی که هرکدام به اندازه توان به شما خدمت می‌کنند. التماس می‌کنند خاک مسیر را به خانه‌شان ببری و استراحت کنی. این سفر طوری است که پایت روی زمین نیست، حسی که جای دیگری نمی‎توانی تجربه کنی. وقتی در بین الحرمین مردد می‌شوی اول به کدام حرم بروی و زیارت کنی زیباترین لحظه زندگی‌ات رقم می‌خورد. قابل وصف نیست باید خودت تجربه کرده باشی.»

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار