علی اکبر مرادی آهنگساز و نوازنده صاحب سبک تنبور در گفتوگو یی از دو اثرجدیدش میگوید
اگر آن روزآن باران نمیبارید شاید هرگز تنبور به دست من نمیرسید...
تهران (پانا) - داستان تنبورنوازی علی اکبر مرادی از یک روزپاییزی آغاز میشود، 6 سالش بود وآن روز به اتفاق خانواده به دیدن اقوام مادر میروند ودرمسیر بازگشت به خانه بارانی سخت، راه آنها را به روستایی دیگر میکشاند که درآنجا یک نوازنده تنبور زندگی میکرد و خرید این ساز توسط پدر و تشویق پدربزرگ برای آموختن آن، شروع داستان دلبستگی اوبه این سازاست تا آنجا که با گذشت 57 سال تلاش در عرصه موسیقی و تنبورنوازی همچنان خود را سرباز این ساز میداند و هر آنچه او را از تنبور و موسیقی دور کند دچار احساس گناه میشود و به گفته خودش «اگر آن روز آن باران نمیبارید شاید هرگز تنبور به دست من نمیرسید و مسیر دیگری را انتخاب میکردم...» علی اکبر مرادی سال ۱۳۳۶در روستای بانزلان در شهرستان دالاهو متولد شد، معلم، مقام دان، مقام خوان، آهنگساز، خواننده کرد و نوازنده صاحب سبک تنبور.
بهگزارش ایران، فعالیت حرفهای او در تنبورنوازی به دوران کودکی اش بر میگردد و تا سن ۳۰ سالگی نواختن تمامی ۷۲مقام موسیقی مقامی کردستان را با تنبور آموخت و طی سالها تلاش در این عرصه علاوه بر تولید آثار بسیار دراین زمینه و اجرای کنسرتهای مختلف در داخل و خارج از ایران با همراهی شهرام ناظری و کیهان کلهر و...داشته و موفق به دریافت جوایز ارزندهای از جشنوارههای مختلف دنیا هم شده است. استاد مرادی در دوران کرونا مشغول تهیه دو اثر بود که شامل یک آلبوم موسیقی است که بزودی منتشر میشود و نوشتن کتابی از شرح حال زندگیاش که در مرحله دریافت مجوز است. فعالیتهای او دراین دوران انگیزهای شد تا سراغ این هنرمند نام آشنا و تنبورنواز برجسته ایران برویم و گفتوگو کنیم که درادامه میخوانید:
بیش از یک سال از شیوع کرونا و نیمه تعطیل شدن حوزه فرهنگ و هنر میگذرد، این مدت زمان فرصتی شد تا اغلب هنرمندان موسیقی وقت بیشتری برای تهیه و تولید آثار خود داشته باشند. شما دراین برهه زمانی به چه فعالیتهایی مشغول بودید؟
تقریباً قبل ازسال ۲۰۲۰ این بیماری در دنیا شیوع پیدا کرد و از آن زمان به بعد تمامی فعالیتهای هنری مانند اجرای کنسرت و برگزاری کلاسهای آموزشی تعطیل شد و تنها راه ارتباطی هنرمندان با مردم ازطریق فضاهای مجازی و برگزاری کنسرتهای آنلاین بود و در واقع فضای دیگری دردنیا شکل گرفت. من نیزمانند دیگران اوقات خود را در فضای قرنطینهای و به دور از مردم به سر بردم و تمرکزم روی تهیه یک آلبوم موسیقی، و دیگری نوشتن کتابی از شرح حال زندگیام بود.
این آلبوم به زبان کردی «بانگ به یان»- بانگ بیان- نام دارد و به معنای سرود سپیده است، یعنی سرود یا آوازی که در سپیده دم خوانده میشود و شامل ۱۴ قطعه بوده و براساس مقام سحری ساخته و با سازهای کوبهای آقای پژمان حدادی همراه شده است. مجوزهای این آلبوم گرفته شده و در روزهای آینده منتشر خواهد شد. کار دیگرم نوشتن کتابی ازشرح حال زندگی و هنرم است. در واقع به این فکر افتادم رجوعی به گذشته خود داشته باشم و خاطراتم را بنویسم. این کتاب روایتی است از دوران کودکیام از آن روزگار که برای اولین بار با سازتنبورآشنا شدم و استادانی که مرا در این مسیر همراهی کردند و کنسرتهایی که درداخل و خارج از ایران برگزار شد و دیگر فعالیتهای هنریام و... و هر آنچه طی ۴۰ سال گذشته انجام داده ام. نام این کتاب «تنبوربان» است به معنای خدمتگزار تنبور و در مراحل دریافت مجوز است که امیدوارم مشکلی بهوجود نیاید.
نکتهای که درخصوص مجوزها باید بگویم این است که برای مجوز این آلبوم مشکل چندانی پیش نیامد و با مساعدت و همراهی دوستان شاغل در مرکز موسیقی، مجوزها به صورت آنلاین دریافت شد و از آنها تشکر میکنم اگرچه بر این باورم هنرمندانی که سالها در عرصه هنر فعالیت کردهاند نیازی به دریافت مجوز ندارند، کما اینکه زنده یاد علی مرادخانی دردوران کاری خود اسامی ۱۰۰ نفر ازهنرمندان را اعلام کرد که کارهایشان مورد تأیید بوده و برای ادامه فعالیت هایشان نیازی به دریافت مجوز نداشتند. به طور مثال چرا باید بعد از ۵۰ سال کارحرفهای و جدی درزمینه تنبورنوازی و آهنگسازی، آثارم را به کسانی ارائه دهند که هرچند موسیقیدان باشند، اما در زمینه کاری من به اندازه شخص خودم صاحبنظر نیستند.
از دیدگاه شما آیا نیاز است کارشناسان و ناظران مجوزهای آلبوم از هنرمندان انتخاب شوند؟
ایران سرزمینی پهناور با فرهنگهای موسیقایی مختلف است و موزیسینی که وابسته به یک نوع موسیقی خاص باشد نمیتواند دیگر موسیقیها را ارزیابی کند. به طور مثال اگر از من بخواهند شیوه نوازندگی یک هنرمند سیستان و بلوچستانی را بررسی و داوری کنم قاعدتاً نباید اجازه چنین جسارتی را به خود بدهم. بر این اساس پیشنهاد میکنم کسانی که به عنوان کارشناس در دفتر موسیقی حاضر هستند بهتر آن است موسیقی هر نقطه از ایران توسط کارشناس موسیقی آن منطقه ارزیابی شود. نکته دیگر اینکه ما باید ایراد کار را بخصوص به جوانانی که ابتدای کار هستند تذکر دهیم و به یک باره آنها را از کاری که انجام میدهند ناامید نکنیم.
این نکات اگرچه ظریف است اما بسیار تأثیرگذار خواهد بود چرا که معمولاً کسانی که در رأس این امور قرار دارند هنرمند نبوده و این موضوع موجب میشود مشکلات بیشتری پیش بیاید که عواقب جبرانناپذیری خواهد داشت. یعنی کوچک شدن فرهنگ یک مملکت، یعنی مردم را در مضیقه قرار دهیم و کارهایی برخلاف فرهنگ مردم که شامل موسیقی، سینما، تئاتر، ادبیات و..است، انجام بگیرد و اینگونه فرهنگ و هنر را کوچک و کوچکتر کنند و یقیناً آسیب آن بر همه چیز اثرگذار است از اقتصاد و سیاست تا هویت ملی و....
اشاره به کوچک شدن فرهنگ داشتید در این خصوص بویژه در بخش موسیقی چه موضوعاتی ممکن است به هنر موسیقی آسیب بزند و مانع رشد و اعتلای آن باشد؟
موضوعات بسیاری میتواند به فرهنگ و هنر ما آسیب برساند که مهمترین آن مسأله اقتصادی است. در یک جامعه، تلاش خانوادهها تأمین و فراهم کردن مایحتاج زندگی شان است وچون تمام سعی شان گذران امرار معاش بوده از موضوعاتی که با فرهنگ در ارتباط است مانند خواندن کتاب، گوش دادن به موسیقی، رفتن به سینما، تئاتر و... به دور ماندهاند یا کنار گذاشته شده است و این موضوع موجب میشود که به فرهنگ لطمه بسیاری وارد شود. نکته دیگر اینکه برخی از دوستانی که امکانات بیشتری دارند و به چهارتا کشور دنیا سفرکردهاند و با آزادیهای اجتماعی و وضعیت خوب اقتصادی آن کشورها آشنایی دارند بر این باورند فرهنگ و هنر آن کشورها از ما برتر است و این اشخاص سعی شان بر این است که فرزندان شان آشنایی بیشتری با فرهنگ و موسیقی آن کشورها داشته باشند و از فرهنگ خودی غافل میمانند.
براین اساس دولت باید برای حفظ و اشاعه فرهنگ و هنرمان هزینه و آن را حمایت کند. سالهای بسیاری است مسأله تهاجم فرهنگی در مملکت ما مطرح است و نگاه تقریباً درستی است به این دلیل که بیگانگان، غربیها و کسانی که از قدیم حرفهشان استعمار و استثمار بوده نمیخواهند از منافع خود دست بکشند و میدانند بزرگترین حمله و برخورد از طریق فرهنگ و هنر است اما آیا میدانید در مقابل این تهاجم چگونه باید دفاع کرد؟ وقتی دست هنرمندان را بدون هیچ وسیله دفاعی خالی میگذارند یا گاه دست شان را هم میبندند آن زمان چگونه انتظار دارید درمقابل تهاجم فرهنگی ایستادگی کنند؟ تهاجم فرهنگی را باید با یک فرهنگ قویتر پاسخ داد و کار اهل فرهنگ و هنر است.
برگردیم به اثر جدید شما (بانگ به یان) که قرار است بزودی منتشر شود. اشاره داشتید این کار در مقام سحر خوانی است، آیا این مقام در استانها و شهرهای دیگر متفاوت است؟
تنبور دارای سه نوع مقام است مقامات کلام که کهن ترین بخش مقامات تنبوراست ودارای ادوار کهن موسیقایی بوده و قدمت آنها بسیار بیشتر از موسیقی سنتی ایران و حتی بیشتر از موسیقی عبدالقادر مراغهای است. درواقع این مقامات سرمایه ملی کشورمان است که باید از آن حراست شود. مقامات دیگر مجلسی و بعد مقامات مجازی هستند که با زندگی زمینی انسانها در ارتباط است مانند موسیقیهای جنگ، صلح، شادی، عزا و... درواقع موسیقیهایی که انسان به آن نیاز دارد و ازدیدگاه من مقام سحری را میتوان هم به عنوان یک مقام مجلسی و هم مقام مجازی به حساب آورد.
یعنی جزو موسیقیهای آیینی و عرفانی است؟
بله میتوان اینگونه تعریف کرد؛ البته باور من موسیقی است که از دل برآمده.لازم به ذکر است حقیقتاً تعریفی برای موسیقی عرفانی ندارم به این دلیل که هر کسی کاری میسازد و عنوان آن را عرفانی میگذارند اما نباید فراموش کرد با شعر یک موسیقی عرفانی تعریف نمیشود. معتقدم هر موسیقی که حال شخص را متحول کند و او را از بدیها، غمها و اندوه به دور کند و حالتی شاد و طرب انگیز ایجاد کند، یعنی یک موسیقی خوب و میتوان هر اسمی برای آن انتخاب کرد.
یکی از مشکلاتی که این روزها درعرصه موسیقی شاهد هستیم بازار بیرونق آلبومهای موسیقی است که البته پیش از کرونا هم شرایط چندان خوبی نداشت. اما این بیماری موجب شد اغلب مردم دنیا رو به فضای مجازی بیاورند و آهنگهای مورد علاقه خود را دانلود کنند، هنرمندان هم متقابلاً اکثریت کارهای خود را بهصورت تک آهنگ در فضای مجازی در اختیار مخاطبان قرار میدهند و ذوق چندانی برای جمعآوری آلبوم ندارند بااین حساب از نگاه شما آینده آثار موسیقی در قالب آلبوم چه خواهد شد؟
گاهی اوقات که به موضوع دانلود کردن آثارموسیقی و انتشار تک آهنگها فکر میکنم به این نتیجه میرسم این اتفاقها هم در جهت نابود کردن پیشینه هنری بخشی از تاریخ موسیقی ایران است و نمیدانم مسئولیت این حمایت برعهده کیست و چگونه میخواهند آن را حفظ کنند! بهطور کل دنیای دیگری بهوجود آمده و دراین دنیای تازه کشورهایی مانند مملکت ما قطعاً بهلحاظ فرهنگی متضرر خواهند شد و کسانی که گرداننده این کارها هستند و این اندیشه را دارند بیدلیل دست به چنین اقداماتی نمیزنند البته ممکن است گفتن این حرفها بیانگر مخالفت با تکنولوژی و علم روز برداشت شود ولی داستان چیز دیگری است.
بهطور کلی خاستگاه ساز تنبور کجاست و مقامات این ساز در مناطق مختلف ایران چه تفاوتی با یکدیگر دارند؟
بهطور قطع تنبور یک سازشرقی است و حدود ۵ تا ۷ هزار سال پیشینه تاریخی دارد. این ساز درهر منطقه روایتگر حال و فرهنگ مردم آن منطقه است. بهطور مثال در شمال و جنوب خراسان بهنام دوتار است و در ترکمن صحرا و علیآباد کتول گرگان و در تالش گیلان هم دوتار وجود دارد و این ساز در بین آذری زبانان به نام قوپوز و در دست عاشیقها قرار دارد و این سازهای هم خانواده تنبور در هر منطقه ایران، موسیقی خاص خود را بیان میکند یا باقلامان و دیوان که در دیگر کشورها مورد استفاده است. اما بهطور کلی موسیقی که از این ساز دمیده میشود مهم است مانند مقامات موسیقی که درغرب کشور است و یارسانان نگهدارنده و پاسدار این مقامات بودهاند قطعاً این موسیقی که از این ساز برخاسته مستحکمتر از دیگر مناطق ایران است، زیرا که این موسیقی در منطقهای بیان شده است که بزرگانی چون باربد و نکیسا در آن میزیستهاند.
مقاماتی از گذشته باقی مانده که باید احیا و شنیده شود و به مخاطبان معرفی گردد؟
حدود ۲۰ سال قبل این مقامات را منتشر کردم و ابتدا در خانه فرهنگهای جهان در پاریس منتشر گردید و دو سه سال بعد بهصورت یک پک در قالب ۴ سیدی درایران منتشر شد و بعد آن انتشار دو سیدی آموزشی بهنام مقامات مجلسی تنبور و همچنین انتشار کتاب «صد درس» که شیوه آموزش تنبور است و بسیار خوشحالم کمک بسیاری برای علاقهمندان این ساز بوده و نتیجه و موفقیت آن را امروز با هنرنمایی زیبای نسل جوان در جشنوارههای مختلف موسیقی میبینم مانند موسیقی جوان. جشنوارهای که توانسته اعتبار خوبی در کشورمان کسب کند.
درخصوص مقامات تنبور آنچه از گذشته بوده روایت شده و ضبط گردیده اما موضوع این است هنرمندانی چون ما که سالها با علاقه دراین زمینه فعالیت جدی و حرفهای داشتهایم آکنده از این نواها هستیم و اگر قرار است قطعهای بسازیم بیشک از سرچشمهای نشأت میگیرد که سالها در وجودمان بوده و نسبت به آنها پایبند هستیم و این قطعات اگر بدرستی اجرا شود ارزشمند است و میتواند نگاه جدیدی در بیان دیگری ازآن مقامات یا گسترش آنها باشد. اگر خدمتگزار خوبی برای فرهنگ و هنر کشورمان باشیم یقین دارم که نتیجه آن هم خوب خواهد بود و پاداش آن را از الهه موسیقی دریافت خواهیم کرد.
یکی از کارهای مهم شما درجهت حفظ بیشتر این ساز ساخت خانه تنبور است چه کارهایی تا به امروز دراین خانه انجام گرفته است؟
برنامههای بسیاری برای این خانه در نظر داشته و داریم که به برخی از اهداف آن دست پیدا کردیم مانند برگزاری جشنواره، برپایی کلاسهای آموزشی و تصمیم داریم کلاسهای دورهای هم برگزارشود و از استادان دیگر سازها خواهش داریم همراه با شاگردان خود دراین کلاسها حضور وآموزش داشته باشند. همچنین در حال ایجاد کتابخانهای مناسب هستیم تا روستاییان از فرهنگ کتابخوانی بهرهمند شوند نکته دیگر اینکه در صورت همکاری مسئولان میراث فرهنگی در زمینه صنایع دستی به بانوان روستا آموزشهایی ارائه شود و هدف دیگرم احیا و اجرای بازیها و ورزشهای بومی است که یقیناً کمک وزارت ورزش و جوانان دراین زمینه بسیار کارساز خواهد بود. این موضوعات برنامههایی بود که میبایست انجام بگیرد اما درحال حاضر منتظر اتمام دوران کرونا هستیم و سلامتی مردم برای ما در اولویت است.
ایجاد چنین مکتب خانههایی برای حفظ موسیقی هر منطقه از ایران نیاز است، یک مدت صحبت چنین فضاهای آموزشی بود اما متوقف شد؟
از آن تعداد مکتب خانههایی که مسئولان از آن دم میزدند هیچ خانهای ساخته نشد و تنها به همت اهالی تنبور، این خانه ساخته شده است. نکتهای که لازم به یادآوری است آقای اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در برنامههای خود به فرهنگ غنی و چند هزار ساله ایران اشاره داشتند که در حوزه موسیقی، موسیقی اقوام ایران را دربرمیگیرد و یکی از کارهایی که ایشان میتوانند برای حفظ این فرهنگ غنی انجام بدهد ایجاد مکتب خانههای موسیقی اقوام ایران است، این اقدام حمایت مؤثری در جهت صیانت و ترویج این هنر است.
سراغ اثر جدیدتان برویم کتابی که قرار است روایتگر زندگی هنری شما باشد؛ درباره این اثر کمی توضیح بدهید؟
دوستی دارم به نام بهزاد مرادی که نوازنده تنبور است و پدرش از دوستان قدیمیام است. به من پیشنهاد کرد خاطرات زندگیام را بهصورت کتاب منتشر کنم اوایل کار چندان تمایل و رغبتی درانجام آن نمیدیدم و در چند صفحه کوتاه این خاطرات را به نگارش درآوردم اما این دوست عزیز اصرار داشت داستان را بهطور کامل بنویسم و همین امر انگیزهای شد به گذشتههای خیلی قبلتر بازگردم و این بار با علاقه بیشتری این روایتها را نوشتم؛ از آن روزگار که کودک بودم و از خانواده و آشناییام با ساز تنبور... گذر از این دوران برایم عجیب بود و درمیانههای راه منقلب میشدم و با خود اشک میریختم و میاندیشیدم چه عزیزانی که امروز دیگر در بین ما نیستند.
بخشی از این خاطرات که قرار است چاپ شود اشاره دارد به علاقهمندی و گرایش شما به موسیقی؛ با بازگشت به گذشته خود فکر میکنید چه کارهایی میتوانستید برای موسیقی انجام بدهید که به هر دلیل شکل نگرفت و چه اشتباهاتی سر زد که جبرانناپذیر بوده؟
بیست سالم بود که ازدواج کردم و پیش از ۳۰ سالگی صاحب چهار فرزند شدم و در همان دوران جوانی درگیر زندگی بودم. حرفهام دبیری آموزش و پرورش بود و زندگیام از این طریق میگذشت اما با وجود این همه مشکلات از همان زمان تا به امروز حدود ۳۰ اثر موسیقی جمعآوری و منتشر کردهام و درکنار آن برگزاری تعداد بیشماری کنسرت در ایران و خارج از ایران و تا آنجاکه در توانم بود تلاش کردم مقامات موسیقی تنبور را به دنیا معرفی کنم و هیچ گاه از انتخابم خسته و دل آزرده نشدم والبته درکنار دبیری و تدریس همراه پدرم به کار کشاورزی مشغول بودم و امروز که به کارنامه زندگیام نگاه میکنم اگر کاری باقی مانده باشد که انجام نگرفته خود را مقصر نمیدانم چرا که شرایط آن روزگار اینگونه بود و تا به امروز هر قدمی که در جهت خدمت به فرهنگ و هنر کشورم برداشتهام لطف خدا بوده که من را به این راه رهنمون کرده است و بدون هیچ حس خودستایی، خدا را بابت موقعیتی که امروز درآن قرارگرفتهام شاکرم به این دلیل میگویم که نه پدر میلیاردری داشتم و نه از امکانات طبقات مرفه جامعه برخوردار بودم، من در یک روستا متولد شدم و سالها زندگی کردم و با تلاش خانواده توانستیم
زندگیمان را بگذرانیم البته این آخر خط نیست و راه همچنان ادامه دارد.اما جالب است بدانید انجام هر کاری که من را از تنبور و موسیقی به دور کند به من احساس گناه میدهد حتی اگر یک کارعادی باشد.اما احتمالاً اگر کاری باقی مانده باشد که قرار است من انجام دهم حتماً انجام خواهم داد.
در این کتاب از علاقهمندی خود به تنبور اشاره کردید کمی دراین باره توضیح دهید؟
حدوداً ۶ سال سن داشتم، به یاد دارم یک روز پاییزی در روستای پدریام بود، قرار بود به اتفاق خانواده به دیدن اقوام مادرم برویم که در زمان بازگشت به خانه باران شدیدی آمد و ماشین ما نتوانست از سربالایی جاده عبور کند و مجبور شدیم به روستای دیگری برویم منزل یک آقا بهنام علی میر درویشی که نوازنده تنبور بود. پدرم همان شب یکی از سازهایش را برای خود خرید اما موفق نشد بخوبی یاد بگیرد و بر همین اساس پدربزرگم مشوق من در نواختن تنبور شد... و اما شاید اگر آن روز آن باران نمیبارید شاید هرگز تنبور به دست من نمیرسید و مسیر دیگری را انتخاب میکردم. بعد ازآن روز مدت زمانی چند مقام تنبور را از آقای درویشی آموختم و بعد دیگر استادان و به خود آمدم که باید این کار را انجام بدهم و اولویت زندگیام قرار گرفت و باید اعتراف کنم شاید این تصمیم من و ادامه این مسیر باعث شد به خانوادهام آن طور که وظیفه ایجاد میکرد نتوانستم رسیدگی کنم. من خود را سرباز این ساز میدانم و امروز نزدیک به ۵۷ سال میگذرد و شاگردان بسیاری را آموزش دادهام حتی در خارج ازایران کشورهایی چون انگلیس، فرانسه، کانادا، ژاپن، امریکای جنوبی و... و جالب است بدانید ساز
تنبور بواسطه استادانی که دراین عرصه کار کردهاند از جمله خود من توانسته جایگاه خود را در دنیا تثبیت کند و شناخته شود.
باتوجه به نام این کتاب «تنبوربان» که حافظ این ساز بوده اید و از آن صیانت کردید از دیدگاه شما نسل آینده چقدر متعهد به نگاه داشتن درست این ساز هستند؟
بهطور یقین این امیدواری وجود دارد. در زمان ما تعداد تنبورنوازان بسیار اندک بود اما امروز میبینیم که تعداد بیشماری به آموختن این ساز روی آوردهاند البته ممکن است دربعضی مواقع دچار خطا شوند اما سازی که ۷ هزار سال ماندگار شده قطعاً ازبین نخواهد رفت. باید با مهربانی و سعه صدر با جوانان برخورد کرد تا درمسیر درست قرار بگیرند، باید به آنها اجازه و فرصت آزمون و خطا داد تا تجربه کنند.
برنامه آینده شما چیست؟
انشاءالله اگر فرصتی باقی باشد به روال عادی کار برگردیم و برگزاری کنسرت و کلاسهای آموزشی و درواقع هرآنچه حس موسیقی دوستی ما را ارضا کند انجام میدهم و این همان دلیل زنده ماندن ما است.
ارسال دیدگاه