حمیدرضا شاه محمدی*

درس‌های ظهور مجدد طالبان برای ایرانیان

ابتدا لازم است همدردی خود را با برادران افغانستانی، بابت مصایب دایمی، جنگ، بی ثباتی و عقب ماندگی ابراز داشته و آرزوی آرامش ثبات و روزهای بهتر برای شان از خداوند تعالی طلب کنیم.

کد مطلب: ۱۲۰۸۲۷۰
لینک کوتاه کپی شد

اما از آنجاکه "اگر از دیگران عبرت نگیرید باید عبرت دیگران باشید" درسهایی از وقایع اخیر این همسایه هم کیش و هم زبان را به مردم و حکومت یادآور میشوم.

درسی برای مردم ایران:

بیست سال پیش که امریکا وارد افغانستان شد، در فضای عمومی کشور بعضا با دیدگاه هایی این چنینی مواجه بودیم:

بزودی افغانستان از چنان توسعه و پیشرفتی برخوردار خواهد شد که روند مهاجرت ایران و افغانستان معکوس شود.

دیر و دور نباشد که ایرانیان برای یافتن کار به افغانستان مهاجرت خواهند نمود. اما بعد از بیست سال حضور تمام قامت امریکا در افغانستان چه شد؟

این را خارج نشینانی که برای ترامپ نامه مینوشتند تا تحریم ها را هر چه شدید تر کرده و به ایران حمله نظامی کند و نیز گروهی از مردم در داخل که امید نجات از قدرت های خارجی دارند همه باید آویزه گوشمان کنیم. این نه اولین و نه آخرین مورد دخالت خارجی است که نه تنها آزادی، دمکراسی، پیشرفت و توسعه به ارمغان نیاورده بلکه در بسیاری موارد چون لیبی، سوریه، لبنان و .... جهت معکوس به آن داده و ضمن تحمیل جنگهای بی حاصل و خونریزی، تخریب اقتصاد و زیر ساختهای کشور را نیز به ارمغان آورده است.

باید فراموش نکنیم که دخالت های قدرت های خارجی صرفا در جهت تامین منافع ملی خودشان قابل تعریف بوده و در یک کلام هیچ گربه ای محض رضای گروهی بدوی تحت عنوان طالبان با تعداد محدودی نیروی شبه نظامی بدون تسلیحات سنگین نظامی، بدون آموزشهای نظامی کلاسیک، بدون داشتن نیروی هوایی، ظرف دو هفته توانستند این کشور را از دست دولتی با ارتشی مجهز و دارای نیروی زمینی و هوایی، بدون یک مقاومت جدی خارج نمایند. سوال اینست که چرا؟
آیا پاسخ جز این است که دولت مستقر به دلیل فساد، ناکار آمدی و منفعت طلبی ، فاقد پایگاه اجتماعی لازم بوده و مردم کشور حتا نیرو های نظامی آن انگیزه های کافی برای دفاع از دولت مستقر فاسد در برابر حتا یک گروه بنیاد گرای طالبانی در خود نمی دیدند؟

آیا همین تجربه را در همسایه دیگرمان عراق و در زمان حمله فرقه داعش شاهد نبودیم؟

آیا تجربه فروپاشی فوری ارتش کشورمان در حمله متفقین در جنگ دوم جهانی و خوشحالی مردم علی رغم اشغال کشورشان بدلیل خلاصی از استبداد رضا خانی پیش چشممان نیست؟ و در نقطه مقابل دفاع جانانه جوانان عاشق کشور در زمان حمله عراق؟ فارغ از اینکه حق با حاکمان باشد و یا با شهروندان .

فارغ از وجود هر میزان قدرت نظامی و ابزار سرکوب ظاهری در دست حاکمان .

آیا تردیدی هست که وجود شکاف دولت ملت آبستن فروپاشی کشور است؟

از بین رفتن سرمایه اجتماعی و کاهش محبوبیت حاکمیت از ۹۸ درصد سال ۵۸ به کمتر از ۴۰ درصد در سال ۱۴۰۰ زنگ هشداری نیست که باید از خواب غفلت بیدار شد؟

فساد و ناکار آمدی حاکمیت، عدم مشارکت و رضایت اکثریت مردم پاشنه آشیل هر نظامی نیست؟

آیا فرقی می کند که نظام پادشاهی باشد یا جمهوری، ولایی باشد یا ضد ولایی، سکولار باشد یا دین محور، حق باشد یا باطل، آسمانی باشد یا زمینی؟

خدا موش نمی گیرد. اما حتا اگر محض رضای خدا هم چنین می کرد اصلا میسر نبود. توسعه و پیشرفت، آزادی و دمکراسی کشورها متاعی نیست که بتوان آ نرا خرید و وارد کرد. پروژه ای نیست که آن را با تامین بودجه و در زمان کوتاه اجرا نمود. بلکه فرآیندی است زمانبر که تنها با رشد آگاهی و همکاری هر چه بیشتر مردم و حاکمیت و انجام اصلاحات ساختاری و تدریجی و در صورت لزوم مبارزات مدنی بدون خشونت قابل وصول است.

اما درسی که باید دولتمردان بگیرند: اگر عبرت نگیریم عبرت دیگران نخواهیم شد؟

منبع: خبرآنلاین

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار