حسین میرزائی*
کرونا؛ افسارگسیخته در شهر
کرونا، این میهمان ناخوانده که بیش از یک سال و نیم، تمام شرایط زیست انسان را در کره خاکی تحت تأثیر خود قرار داده، همچنان به جولانها و جهشهای خود ادامه میدهد.
شهرهای جهان محل رویارویی این ویروس با مردم شده است و هر جا تراکم جمعیتی بیشتر سرایت و واگیری هم بیشتر. همین پدیده «شهر» که محل زندگی بیش از ۷۰ درصد ساکنان کره زمین شده است، حاوی سه مفهوم مرتبط با هم است: اول فضا، دوم، زندگی روزمره و باز تولید روابط اجتماعی در چهارچوب سرمایهداری و سوم، قدرت. در دیدگاه حق بر شهر، فضا محصول رقابت شهروندان با یکدیگر است، مکانی برای کشمکش بر سر موضوعاتی چون دسترسی به قلمروهای عمومی، حق شهروندی و... عمومی بودن شهر، خود به خود، عدم تجانس و تنوع را به همراه خواهد داشت؛ یعنی مکانی برای رویارویی دیدگاههای متفاوت و از آنجا که شهر یک پدیده اجتماعی و عمومی است مکانی می شود برای برقراری تعاملات و تبادلات اجتماعی. کرونا در شهر، حق به شهر شهروندان را تا حد زیادی تحت تأثیر خود قرار داده است: فضاهای عمومی را ناامن و حقوق شهروندی را، خواه ناخواه، زائل کرده است. اما چاره چیست؟ ظاهراً تا یافتن راه حل قطعی پیشگیری و درمان باید از این حق به شهر کوتاه آمد، روابط اجتماعی را محدود و فاصله اجتماعی را در قلمروهای عمومی شهر رعایت کرد. ما شهرنشینی را مجموعهای از روابط اجتماعی میدانیم که منعکسکننده روابط موجود در جامعه بهعنوان یک کل است. یعنی رفتارهای ما در جامعه روی یک کلیت اثر خواهد داشت که دیگران نیز تبعات آن را باید تحمل کنند.
موجهای پی در پی کرونا، تا حد زیادی معطوف به رفتارهای شهروندی ما و سیاستهای حکمرانی در حوزه بهداشت و امنیت کشور است. فارغ از کشوقوسهای بیولوژیکی ویروس و مجادلات درباره واکسیناسیونهای عمومی، آیا رفتارهای شهروندی ما مناسب با پیشگیری و درمان نبوده یا تصمیمات بالادستی مناسب در حوزه کرونا اتخاذ نشده اند که ما این چنین در تلاطمات کرونایی عزیز از دست میدهیم؟ قاعدتاً همه این مؤلفهها در نتیجه نهایی مؤثر هستند. وقتی سیاستهای پیشگیرانه در جامعه از سوی متولیان امر جدی گرفته نشود، مردم هم پروتکلهای بهداشتی را کمتر رعایت میکنند و این میشود که تعطیلی ۶ روزه تهران و کرج عملاً نتیجهای در پی نداشته است.
وقتی علیرغم ممنوعیتهای اعلام شده، جادههای بینشهری سرشار از خودروهای غیربومی میشود تا خود را به شهرهای تفریحی شمال برسانند، هر دو اصل پیشگیری محل تشکیک قرار میگیرد. چرا باید قرنطینه به همین راحتی شکسته شود تا شهروندان غیرمسئول امکان به خطر انداختن جان دیگران را داشته باشند.
وضعیت در درون شهرهای قرمز هم بهتر از جادهها و شهرهای تفریحی نیست. همه مکانهای تجاری و تفریحی باز هستند و مردم هم گویی شرایط کرونایی آنها را بیحس کرده و بی توجه به پروتکلها، در راستای حق به شهر! در فضاهای عمومی، حتی بیش از گذشته حضور دارند. تا زمانی که سیاستهای بهداشتی از سوی نهادهای سیاسی و انتظامی جدی گرفته نشود، نمیتوان از مردم رفتار مسئولانه طلب کرد. آن روی سخن هم با مردم است که تا ما در قبال یکدیگر احساس مسولیت نکنیم، هیچ قانونی نمیتواند جلوی پیشرفت این بیماری را بگیرد.
امروز حق به شهر، احترام به پروتکلهای بهداشتی است که هم خود رعایت کنیم و هم دیگران را به رعایت آن تشویق کنیم. تا چنین اتفاقی نیفتد، روزهای بیکرونایی، روز به روز از ما دورتر میشوند و عزیزان بیشتری در پهنه آرامگاهها، آرام میگیرند.
*مردمشناس، عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی
منبع: ایران
ارسال دیدگاه