زهرا محمدی*
شکوفه های بهاری همراه با ماسک
به تقویم روی دیوار نگاه میکنم. روزها عجله خاصی برای گذشتن دارند انگار همدیگر را هل میدهند و با بی رحمی از روی هم میگذرند.
بهار آرام و بی سر و صدا از راه رسید و فروردین یواش یواش جای خود را به اردیبهشت ماه میدهد. اما امسال بهار تنها نیامده، بلکه مهمان ناخواندهای که از سال قبل با خود آورده بود را همچنان همراه خود دارد، با آمدن این مهمان خود بهار هم دلگیر است، چرا که شکوفه های بهاری دیگر مثل قبل نیستند و الان با ماسک آمدهاند.
بهار دلتنگ است برای شلوغی بازارها و جنب و جوش بی وقفه مردم، برای کودکانی که با خرید لباس های نو سر از پا نمیشناختند، بهار دل تنگ است برای هزار و یک چیز دیگر.
امروز دلم برای دلتنگیهای بهار سوخت و قلم به دست حرف های دل بهار را نوشتم. حرف دلی که هر ساله برای خودش می ماند، ولی امسال دیگر طاقت نیاورد.
دلتنگ است برای مسافرت های بی دغدغه برای مهمانی های پر سر و صدا، دلش آن کودکان را میخواهد که با شیطنت های کودکانه، پسته آجیلها را در موقع میهمانی جدا میکردند.
بهار امسال بیشتر از همیشه دلتنگ چهره های بدون ماسک شده است. چهره هایی که گاهی خوشحال و گاهی ناراحت بودند، ولی باز هم به دل مینشستند.
بهار، امسال دیگر نمی خواهد خبر از اردیبهشت زیبا و آرام را بدهد، چرا که فروردین و اردیبهشتمان با طعم تلخ کرونا همراه شده، چرا که امسال دیگر خبری از آن آرامش خیال و پرسه زدنهای بی پروا در میان گلهای بهاری و قدم زدن در خیابان ارم و حافظیه شیراز نیست و اکنون دو بهار است که شیراز، شهر مردمان آرام و آسوده، شهر بلبلان و بستانها و درختان سربه فلک کشیده در آشوب است، مردمان از هم بی خبرند و خیابانها را سکوتی عجیب در برگرفته است. آری شهر در قرنطینه است و بهار خسته از تمام نگرانی ها و دلهره هاست.
*خبرنگار دانشآموز پایه دهم
ارسال دیدگاه