خاطرات یک مربی پرورشی دهه ۶۰؛ با تخفیف ویژه کتاب را تهیه کنید
تهران (پانا) - کتاب ویژه ۲۹ بهمن سالروز قیام مردم تبریز سرگذشت یک مربی پرورشی دهه ۶۰ را روایت میکند.
این کتاب که به مناسبت ۲۹ بهمن سالروز قیام مردم تبریز قابل دسترس است، سرگذشت یک مربی پرورشی دهه ۶۰ را روایت میکند.
متن این کتاب را میخوانید:
قصه های واقعی دختر تبریز
از دوره دبیرستان بود که با اسم امام خمینی (ره) آشنا شدم. اولین ضربهای را که به دنبال فعالیتهای انقلابی خود از رژیم شاه خوردم باتوم برقی بود؛ که در روز ۲۹ بهمن ماه از حق شناس رئیس اداره شهربانی آن زمان خوردم. صدیقه صارمی، نوجوانی که به امور تربیتی پیوست و شغل پر افتخار مربی پرورشی را برگزید، یکی از هزارن دختر نوجوانی است که به خیل مریدان روح الله پیوست. با انقلاب قد کشید. در جنگ بزرگ شد. بعد از پایان جنگ، مصمم تر از قبل، از پا ننشسته، همچنان برای دختران این مرز و بوم معلمی و مادری می کند.
۲۹بهمن ۵۶ چهلمین روز شهدای۱۹ دی ماه قم است. قیام مردم تبریز در این روز به خونخواهی و بزرگداشت شهداء قم، در اعتراض به مقاله توهین آمیز روزنامه اطلاعات ، آغاز خیزش طوفان نهضت اسلامی شد. کتاب دختر تبریز خاطرات روزهای پر شور نوجوانی دختری است؛ که به خاطر احساس وظیفه و تکلیفی که نسبت به ترویج مرام شهداء و امام شهداء داشت؛ به امور تربیتی پیوست. او ادامه عمل به وظیفه و تکلیف خود را در پیوستن، به این نهاد مقدس دانست و سر در گرو عشقش به امام خمینی (ره ) و شهیدان رجایی و باهنر گذاشت.
ویرایش جدید کتاب «دختر تبریز» در ۲۰۸ صفحه، قطع رقعی و با قیمت ۲۳ هزار تومان توسط انتشارات «راهیار» در سال ۱۳۹۸ منتشر شده است. جمع آوری و ثبت و ضبط خاطرات مربیان پرورشی دهه ۶۰ و خدمات جامعه امور تربیتی به انقلاب اسلامی، نظام خون رنگ جمهوری اسلامی و نقش مربیان امور تربیتی در ۸ سال دفاع مقدس، که بخشی از تاریخ معاصر کشور هست؛ وظیفه ای است که دفتر تاریخ شفاهی جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی بر دوش گرفته؛ چه بسا غفلت از حفظ این گنجینه ارزشمند، خسارت جبران ناپذیر در انتقال فرهنگ اسلامی _ ایرانی به نسل آینده وارد خواهد نمود.
هدی مهدی زاد، نویسنده کتاب، انگیزه اش از جمع آوری و تدوین خاطرات مربی خود را اینطور بیان می کند:
آشنایی من با خانم صارمی به دهه هشتاد برمیگردد. آن موقع دانشآموز بودم و ایشان از مربیان پرورشی من بودند. در چند اردوی مختلف شرکت کردم و آنجا با خانم صارمی بیشتر آشنا شدم. شخصیت ایشان با بقیه مربیان پرورشی تمایز داشت.
در آن دوران نوجوان بودم و دوست داشتم ایشان سرمشق و الگویی برای من باشد. اینها من را مصمم کرد که بیشتر با ایشان آشنا شوم. خانم صارمی یکی از مربیانی بودند که از هر لحاظ برای دانش آموزان خود وقت میگذاشتند. ارتباط صمیمی او با دانش آموزان تا اندازهای بود که ما او را نه به اندازه یک مربی بلکه به اندازه یک دوست میدانستیم که راحت میتوانستیم مسائل خود را با او درمیان بگذاریم. این موضوع برای من بسیار جالب بود. البته جالبتر از این موضوعات، خاطراتی بود که خانم صارمی از سالهای انقلاب و دفاع مقدس تعریف میکردند. من به عنوان یک دانشآموز متولد سال ۱۳۶۵ تا آن روزها آنچنان روایتهای زنانهای از انقلاب و دفاع مقدس نشنیده بودم و برای من جالب بود که در اوج مبارزات انقلابی، یک دختر نوجوان با جرئت و جسارت بتواند وارد این میدان شود و با دوربین عکاسی خود از صحنهها عکس بگیرد و یا در ایام دفاع مقدس به عنوان امدادگر وارد میدان شود.
به همین دلیل وقتی دانشجو شدم، با اینکه دیگر از طریق مدرسه ارتباط نداشتم، ولی ارتباطات شخصی را با ایشان حفظ کردم. از همان ابتدای دوره دانشجویی، با بعضی دوستان کارهایی در حوزه شهدا و دفاع مقدس به صورت تحقیقی انجام داده بودم، ولی خیلی دوست داشتم به صورت اختصاصی روی سوژه ها و خاطرات خانم صارمی هم کار کنم. با این حال ایشان خیلی مایل نبودند و میگفتند این کارها وظیفه من بوده و این کارها دلی بوده و از سر وظیفه، برای همین ضرورتی نمیدیدند که کسی روی خاطراتشان وقت بگذارد.
در نهایت با وجود اینکه خانم صارمی میل به انتشار گسترده خاطرات خود نداشتند، اصرارهایی که دفتر مطالعات تبریز و بنده داشتیم، باعث شد ایشان با توجه به اینکه میدانستند لازم است این خاطرات ثبت شود تا به نسلهای بعد منتقل شوند، نظرشان عوض شد و همراهمان شدند.
مهدیزاد می گوید: خانم صارمی بعد از بازنشستگی از آموزش وپرورش همچنان در مدارس استان آذربایجان شرقی فعالیت دارند و دروس تعلیمات دینی را در پایههای دوره دبیرستان تدریس میکنند. ما زنانی مثل خانم صارمی کم نداریم، ولی آنها شناسانده نشدهاند. کسانی که دستاندرکار هستند خیلی کم دنبال این دسته افراد رفتهاند. امروز جنس مسائل حاکی از آن است که جوانترها طوری مشکلات را حل نشدنی میبینند که زیاد میشنوم آرزوی خود را رفتن از ایران میدانند. خیلی دوست دارم کتاب را این دسته از جوانان بخوانند. لازم است این کتاب به دست کسانی برسد که میخواهند از کشور بروند تا ببینند میشود انسان در وطن خودش باشد، مقاومت کند و بایستد تا کشورش را آباد کند. قرار نیست کسی بیاید و برای ما یک مملکت خوش و خرمی را آماده کند و تحویلمان بدهد. با روایتی که این کتاب دارد، بیشتر حس میکنیم خودمان باید از خودمان شروع کنیم. این همان خاصیتی است که خانم صارمی داشتند و به نوعی همیشه یک سیاست رو به جلو داشتند. محکم ایستادن برای درست کردن شرایط را میتوان در داستان زندگانی ایشان دید.
یک نما از زندگی دختر تبریز
صدیقه که سری پر شور و دلی بزرگ داشته؛ از ۱۶ سالگی خود چنین می گوید: پاسبان که دید از عهدۀ زبان من برنمیآید، با باتوم برقی یک ضربه از سمت پهلو نثارم کرد! با اینکه بهشدت دردم گرفت، اما از ترسم فرار کردم. مأمورها هم بدوبدو دنبالم میآمدند. دویدم بهسمت خیابان ارتش و از آنجا هم بهسمت خیابان ۱۷ شهریور قدیم. آنقدر دویدم که دیگر از دنبالکردنم منصرف شدند. خانهای را دیدم که پلۀ کوچکی داشت. انگار که بارِ سنگینی از دوشم برداشته باشند. روی پله نشستم تا نفس تازه کنم. از میدان ساعت تا آنجا را یکضرب دویده بودم. دوتا سرباز داشتند در کوچه قدم رو میرفتند. آمدند نزدیک من. یکیشان که فارس زبان بود رو به من گفت: «خانم برای چه اینجا نشستی؟!» نفسنفسزنان گفتم: «نشستم تا کمی خستگی درکُنم.»
میدانی اینجا کجاست؟ نه به خدا! فقط میدانم که اگر تا ته این خیابان را مستقیم بروم میرسم به خانهمان. خانم اینجا سازمان امنیت است! ساواک! نگو که از چاله درآمدم و به چاه افتادهام!
چند روزی مدام در گوش مادر میخواندم: « شما که آدم مذهبی و معتقدی هستی، چنین مخالفتی از طرف شما بعید است. مجروحان به کمک ما نیاز دارند… .» بعد از چندین روز سماجت، جواب مادر برایم خیلی جالب بود. میگفت: «نه از شهادتت میترسم، نه از جانبازیات؛ ترسم از این است که اسیر شوی، آنوقت حلالت نمیکنم.»
سخن پایانی:
۲۹ بهمن سالروز خیزش مردم تبریز به دفاع از امام راحل، بهانه ای بود برای معرفی کتاب دختر تبریز، خاطرات نوجوان جسور و پر جنب و جوشی به اسم صدیقه که از دل حوادث و ماجراهای تلخ و شیرین دهه ی ۶۰ میگذرد و جوانی و میانسالیاش دستخوش ماجراهایی آموزنده و جذاب است.
صدیقه صارمی رزمنده، مربی نهضت سوادآموزی و مربی پرورشی دهه ۶۰ با بیان خاطرات و تجربههایش ، از روزهای سخت دفاع مقدس، همراهی با آیت الله شهید مدنی در ستاد نماز جمعه و سردار شهید مهدی باکری در جبهه جنوب و...ضرورت جمع آوری، تدوین و مانا نمودن تاریخ شفاهی امور تربیتی و مربیان خدوم آن را یادآور می شود.
علاقمندان برای تهیه کتاب دختر تبریز میتوانند با مراجعه به سایت Ammaryar.ir این کتاب را با تخفیف ویژه انتشارات راه یار تهیه کنند. نسخه الکترونیکی این کتاب نیز در سایت و برنامه کتابخوان طاقچه در دسترس است.
ارسال دیدگاه