در گفتوگوی تفصیلی با پانا:
سخنگوی حزب اسلامی کار: بنای اصلاحطلبان صرفاً گرمکردن تنور انتخابات نیست
یکدست کردن حاکمیت مضرات فراوانی را برای کشور و انقلاب دارد/ قطعا برگزاری انتخابات رقابتی به نفع کشور و نظام است/انتخابات مجلس انتخابات درون جناحی اصولگرایان بود/ اصولگرایان دارای انواع حمایتها هستند
تهران (پانا) - سخنگوی حزب اسلامی کار و رئیس کمیته بینالملل خانه احزاب تاکید کرد که اصلاحطلبان بنا ندارند صرفا تنور انتخابات را گرم کنند، آنها میخواهند در میدان رقابت واقعی حضور داشته باشند.
پرویز پیکری، علی فراهانی- گروه سیاسی خبرگزاری پانا: کمتر از ۴ ماه دیگر تا برگزاری سیاسیترین رخداد کشور یعنی انتخابات ۱۴۰۰ باقی مانده است و جریانهای سیاسی برای فعالیت و حضور آماده میشوند. بعضی اشخاص از ماهها قبل ورود خودشان را به این عرصه رسما اعلام کردند و برخی دیگر نیز با رصد شرایط داخلی و بینالمللی فعلا موضع سکوت را برگزیدهاند. سیزدهمین انتخابات ریاست جمهوری؛ انتخاباتی که شاید با اتفاقات غیرقابل پیشبینی توسط شخصیتها و جریانهای سیاسی راهبری شود. اصلاحطلبان بیشتر از گذشته مصمم شدند تا کیفیت حضورشان را با ایجاد نهاد اجماعساز ارتقا دهند. انتخابات مجلس یازدهم که کاهش قابل توجهی از مشارکت را نشان میدهد چالشهایی درباره نحوه رویکرد هر دو جناح مطرح سیاسی کشور نسبت به انتخابات ۱۴۰۰ ایجاد کرده است. آنچه در ادامه میخوانید حاصل گفتوگوی تفصیلی با محمد نیشابوری از فعالان سیاسی اصلاحطلب، سخنگوی حزب اسلامی کار و رئیس کمیته بینالملل خانه احزاب درباره نحوه ورود این جریان سیاسی به انتخابات و بررسی ضعفهای جناحهای اصلاحطلب و اصولگراست.
به نظر شما در حال حاضر پررنگترین ضعفهایی که هر یک از جناحهای سیاسی در کنشگری انتخاباتی دارند شامل چه مواردیست و مهمترین ضعفهایی که موجب دوری سرمایه اجتماعی از آنها شده کدام است؟
سوال شما پاسخی مشترک و قابل تعمیم به هر دو جناح ندارد. به عبارتی هریک از جناحهای سیاسی کشور دارای مشخصات و مختصات مخصوص به خود هستند. چون زمین بازی و چارچوب کنشگری آنها متفاوت است. اصلاحطلبان توسط حاکمیت هیچگونه حمایتی نمیشوند، اما اصولگرایان انواع حمایتها را دارند. طی دو دهه اخیر بخش زیادی از چهرههای شاخص اصلاحطلب به دلایل متعدد که اغلب آنها بلاوجه بوده است از حضور در انتخابات بعنوان نامزد محروم شدهاند. در حقیقت انتخابات در ایران درحال تبدیل شدن به میدان مسابقه و رقابت درون جناحی است. بطور مثال در انتخابات اسفند۹۸ در بیش از ۹۵ درصد حوزههای انتخابیه اصلا چهره شاخص اصلاحطلبی تایید صلاحیت نشد که بخواهد با جناح رقیب به رقابت انتخاباتی بپردازد.
بنابراین نمیتوان نسخه واحدی را برای هر دو جناح پیچید و براساس آن تحلیل بدنه اجتماعی و سرمایه اجتماعی داشت. شما زمانی میتوانید از ریزش بدنه اجتماعی سخن بگویید که جناح اصلاحطلب با تمام توان و انرژی و ظرفیتهای خود، وارد چرخه انتخابات شود و اگر در آن حالت نتوانست پیروز انتخابات باشد پس میتوان نتیجه گرفت که دچار ریزش سرمایه اجتماعی شده است. این مهم قطعا نمیتواند مبنای تحلیل برای جناح اصولگرا باشد. بطور مثال در دولت دکتر احمدینژاد که مصادف با بخشی از دوران مجلس هفتم، تمامی مجلس هشتم و بخشی از مجلس نهم بود اصولگرایان سکاندار این مجالس بودند. از آن طرف کل قوهقضائیه و نهادهای نظامی و انتظامی به معنای اخص کلمه؛ شورای نگهبان، بخش اعظمی از مجمع تشخیص مصلحت نظام، کمیته امداد امام خمینی(ره)، ستاد اجرایی فرمان امام، ائمه جمعه و جماعات و خلاصه تمامی نظام در اختیار جناح اصولگرا بود.
اگر ریزشی در بدنه و سرمایه اجتماعی آنها رخ دهد کاملا قابل بررسی و تحلیل است؛ اما در کدام دوره از سال ۷۶ تاکنون چنین امکانی در اختیار اصلاحطلبان بوده است که شما بخواهید از ریزش سرمایه اجتماعی آنها صحبت کنید. از سوی دیگر با لحاظ چنین شرایطی اگر شاهد ریزش سرمایه اجتماعی اصولگرا باشیم دلیل آن ناتوانی به معنی اخص کلمه در اداره امور است اما تعمیم همین علت به اصلاحطلبان فاقد معنا و درک درست است. ریزش سرمایه اجتماعی در اصلاحطلبان از عدم اجرای برنامهها و وعدههایشان که ریشه در سنگ اندازی و مقاومت سایر ارکان برای موفق نشدن اصلاحطلبان یا چسبندگی عوامل یا حامیان جناح رقیب در سایر ارکان حاکمیت دارد، برمیخیزد. بنابراین مشاهده میکنید که با دو علت کاملا متفاوت در ریزش سرمایه دو جناح مواجه هستیم.
البته در این میان نمیتوان تندرویهای تعدادی از فعالان اصلاحطلب را برای افزایش سقف مطالبات تودههای مردم طی ۲۵ سال گذشته و نیز آلوده شدن برخی دیگر به فسادهای مالی را در گاها ریزشهای سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان نادیده گرفت. اگرچه سهم اندکی دارند اما قاعدتا در تحلیلها نباید بیاهمیت قلمداد شوند، اما اگر بخواهیم به ضعفهای این دو جناح نظری بیفکنیم و آنها را برشماریم باید ابتدا نگاه و ایدئولوژی فکری و عقیدتی آنها را نسبت به موضوعات و مسائل جامعه و کشور بررسی کرده و براساس آن نقاط قوت و ضعف را تحلیل کنیم. تفاوت نگاه دو جناح به روابط بینالملل، تفاوت نسبت به اقتصاد ملی، موضوع حقوق زنان و اقلیتهای دینی و مذهبی، توسعه صنعتی، علم و فناوری و... همگی باید به طور دقیق بررسی و سپس در قیاس باهم نقاط قوت و ضعف استخراج شود.
با توجه به شکلگیری شورای وحدت و ائتلاف و اینکه اصولگرایان در سالهای اخیر ریزشهایی داشتهاند؛ آیا میتوانند به وحدت دست پیدا کنند؟ آیا وحدت اصلاحطلبان از طریق نهاد اجماعساز امکانپذیر است؟
اصولگرایان نحوه اجماع و به وحدت رسیدنشان با اصلاحطلبان کاملا متفاوت است. در انتخابات مجلس فعلی دیدیم که شب آغاز تبلیغات انتخاباتی لیستی توسط اصولگرایان در تهران منتشر و حتی با تیراژ فراوان چاپ شد، اما چند ساعت بعد لیست جدیدی با عنوان لیست وحدت تنظیم و به چاپ انبوه سپرده شد. در همان چند ساعت سازوکار اجماع دچار تغییرات فراوان شد.
اما در اصلاحطلبان چون نقش پدرخواندگی برای هیچ فردی قائل نیستند و اساس اجماع آنها بر توافق گروهی است قاعدتا به اجماع رسیدنشان هم متفاوت است و نیاز به تحقق شرط اقناعی دارد. اینکه آیا اصلاحطلبان با جبهه اصلاحطلبان ایران (نهاد اجماعساز) به نتیجه واحد میرسند؛ باید گفت تمام دلیل تشکیل این جبهه در شرایط کنونی که رغبت فراوانی برای کنش انتخاباتی نیست؛ همین دلیل اجماع بوده است. اما قبل آنکه اجماعی حاصل شود باید نامزد قابل رقابتی باشد تا حول او اجماع صورت گیرد. در این خصوص هم باید منتظر عمل شورای نگهبان باشیم. قطعا برگزاری انتخابات رقابتی به نفع کشور و نظام است. اینکه مردم ببینند نامزدی حضور دارد که برنامه دارد و پیگیر مطالبات آنان است و از منظر آنها قصد ورود به قوه مجریه را دارد حتما واکنش مناسبی نشان میدهند. تجربه انتخابات از سال ۷۶ تاکنون حاکی از همین تحلیل است. امیدوارم جمعبندی مجموعه نظام برگزاری یک انتخابات آزاد و رقابتی با حضور همه نامزدها از جناحهای سیاسی باشد.
سرنوشت اصولگرایان و آینده آن را چطور پیشبینی میکنید؟
سرنوشت هر جناحی به فرضیات و کنشهای همان جناح باز میگردد. اگر جناحهای سیاسی در پی تحقق مطالبات مردم باشند و در همان راستا تلاش کنند حتما در سپهر سیاسی ماندگار خواهند بود و از اقبال تودههای مردم برخوردار میشوند. جناحهای سیاسی فارغ از جمع نخبگان و متفکرانشان یک بدنه اجتماعی همراه دارند که این بدنه خیلی تعهد تشکیلاتی به معنای مرسوم سیاسی به آنها ندارند. در کشورهای دیگر نیز به همین گونه است. بطور مثال یکی از دلایل شکست جمهوری خواهان آمریکا در انتخابات اخیر از دست دادن رای ایالتهایی بود که به طور مرسوم رایشان با آنها بود اما در این انتخابات مردم آن ایالتها رفتار دیگری را نشان دادند. پس نمیتوان به طور قطع روی بدنه اجتماعی و طبقاتی سمپادها حساب کرد. در انتخابات سال۷۶ هم حجتالاسلام خاتمی در برخی استانها که عموما پایگاه رای سنتی اصولگرایان بود رای اول را آورد. مردم برخی استانها در آن زمان انتخابشان با تحلیلها و حتی نظرسنجیها تفاوت فراوانی را نشان داد.
نقدهایی که به عملکرد مجلس وجود دارد، بیشتر در چه مواردی صادق است؟ آیا مجلس فعلی در این مدتی که روی کار آمده به فکر کار جناحی، انتخاباتی و تشکیل اتاق فکری برای انتخابات بوده یا به فکر مردم؟
امروز دیگر نقد مجلس فعلی در سطح تودههای مردم دارد صورت میگیرد. نخبگان جناحهای سیاسی خیلی در این خصوص نقش تاثیرگذار ندارند یا موتور محرکه نیستند. مردم عادی هم درحال نقد مجلساند. مجلسی که بدون برنامه و صرفا با حذف رقیب اکثریت را حاصل کند از آن نتیجهای جز این بدست نمیآید. ضعف مجلس فعلی در هر دو بخش مدیریتی و کارشناسی است. اتفاقات این چند ماه نشان داد که داشتن یک مجلس آرام ضررهای فراوانی را نسبت به مجلس منتقد و چند جناحی دارد. خالی شدن مجلس فعلی از چهرههای موثر و نخبه و نیز یکدست کردن آن نتوانسته برای اصولگرایان حاشیه امن ایجاد کند. از ماشینهای دناپلاس بگیرید تا بحران عدم پذیرش رئیس مجلس توسط پوتین، همگی حاکی از بیتوجهی مجلس به نقش نخبگان در اداره آن است. اگرچه اصلاحطلبان به مدیریت دکتر لاریجانی در اداره مجلس انتقاد داشتند ولی تفاوت دو رئیس مجلس را هم اکنون داریم مشاهده میکنیم. این مجلس در موضوع معیشت مردم نه تنها گام مثبتی را برنداشت بلکه با پرداختن به موضوعات حاشیهای و جنجالی فرصت تعامل با سایر ارکان نظام از جمله دولت را هم از دست داد. رادیکالی برخورد کردن با چالشهای حوزه اجرا در همه دنیا نتیجه عکس داده و نتوانسته مشکلات را حل کند.
آیا سازوکار جدید اصلاحطلبان باعث موفقیت آنها در انتخابات ۱۴۰۰ خواهد شد؟
یکی از مولفههای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری ایجاد اتحاد درون جناحی است. همانطور که تاکید کردم با تشکیل این جبهه، تازه کار شروع شده است. برخورد شورای نگهبان و اراده مردم دو مولفه پیشینی بر اجماع هم میتواند باشد. اگر اراده مردم بر تغییر براساس نگاه اصلاحطلبانه باشد و گزینه خالص اصلاحطلب که ظرفیت رای آوری داشته باشد را شورای نگهبان تایید صلاحیت کند بله میشود گفت که احتمال پیروزی هست وگرنه آب در هاون کوبیدن است.
اصلاحطلبان بنا ندارند صرفا تنور انتخابات را گرم کنند. آنها میخواهند در یک میدان رقابت واقعی ورود کنند پس همه لوازم اگر مهیا باشد رقابت واقعی شکل خواهد گرفت و حتی در صورت عدم توفیق حتما به رای مردم احترام خواهند گذاشت ولی نباید در مختصات رقابت انتخاباتی به یک رقابتی شبیه مسابقه سوارکاری تک اسبه اکتفا کنیم.
با توجه به وضع فعلی کشور و مشارکت حداقلی در انتخابات اخیر مجلس، احزاب به ویژه اصلاحطلبان چگونه میتوانند اعتماد مردم را برای حضور در پای صندوقهای رای جلب کنند؟
مشارکت حداقلی انتخابات مجلس صرفا دلیلش عدم اقبال مردم با توجه به مشکلات اقتصادی و ناامیدی از دولت نبود. چون انتخابات مجلس عموما انتخاباتی با معیارها و مولفههای متفاوت از انتخابات ریاستجمهوری است. به رغم آنکه به نوعی انتخاباتی ملی محسوب میشود اما رفتار انتخاباتی مردم رفتاری قبیلهای و عشیرهای است. با خالی کردن میدان از گزینههای رقابتی، انتخابات مجلس به نوعی تبدیل به انتخابات درون جناحی اصولگرایان شد. تقریبا در ۹۵ درصد کرسیهای مجلس هیچگونه گزینه جدی اصلاحطلب برای رقابت با گزینه اصولگرا وجود نداشت. پس رقابتی شکل نگرفت که بخواهیم آن را معیاری برای انتخابات سال ۱۴۰۰ قلمداد کنیم.
امیدوارم با گشایشهای بینالمللی که زمزمههای آن آغاز شده است و وجود گزینه خالص اصلاحطلبی در یک انتخابات رقابتی و آزاد امکان حضور حداکثری مردم فراهم شود. فکر میکنم اگر گزینه اصلاحطلب خوب داشته باشیم که دارای یک برنامه کیفی و کمی اعتمادساز باشد مردم حتما انگیزه حضور پیدا میکنند. باید تاکید کنم که یکدست کردن حاکمیت با هر پیش فرضی که برخی آقایان دارند مضرات فراوانی را برای کشور و انقلاب دارد. تضارب آراء و رقابت سالم موجب رشد و تعالی ملتها خواهد شد. تجربه بیش از سه قرن در کشورهای اروپایی نشان دهنده صحت این ادعاست.
ارسال دیدگاه