خاطرات امدادگری در جنگ در گفتوگو با اولین بانوی دارنده مدال فلورانس نایتینگل
به مادرم بگویید دوستش دارم
تهران (پانا) - اولین بانوی ایرانی است که به علت فداکاریهای بی دریغش مدال فلورانس نایتینگل را دریافت کرده است. امدادگران از او به عنوان «مادر» یاد می کنند.
بهگزارش شهروند، فریبا شاه محمدی سال ۵۸ در دوران دبیرستان وارد جمعیت هلال احمر شد و در آغاز جنگ تحمیلی از طریق سازمان جوانان دورههای کمکهای اولیه را گذرانده و به صورت رسمی وارد بحث امدادگری شده است.
سرکار خانم شاه محمدی از قطاری که آن روزها بر ریل امدادگران در حرکت بود برایمان بگویید؟
در سالهای جنگ میان ایران و عراق قطاری جهت اعزام مجروحین و آسیب دیدگان به بیمارستان وجود داشت که خدمات درمانی و بسته بندی داروها در آن قطار به مجروحین و آسیب دیدگان جنگ توسط امدادگران آموزش دیده ارائه می شد که در نوع خود بینظیر بود.
از آموزش امدادگران در سالهای جنگ بفرمایید؟
آن سالها برای آموزش امدادگران به اهواز سفر کردیم که عملیات والفجر ۸ شروع شد و انبوه مجروحین به بیمارستان رهسپارشدند و بنده و همکاران دیگرم صبحها درگیر آموزش و عصرها تا نیمههای شب در حال خدمترسانی به مجروحین بودیم. تمام افراد بدون خستگی در حال ارائه خدمات بشردوستانه به مجروحین بودند.
باتوجه به وضعیت کشور در سالهای جنگ آیا کمبودی در بحث دارو و درمان بود؟
در آن روزها کشور عزیزمان تحریم هم شده بود، اما کمبود بستههای درمانی و دارو به هیچ وجه وجود نداشت و خلاهایی که اکنون در کشور هست در زمان جنگ تحمیلی وجود نداشت. این موضوع اتحاد و همبستگی مردم را در سالهای دفاع مقدس را میرساند.
مواجهه با مجروحین زیاد برای شما سخت نبود؟
سخت بود ولی فضای معنوی آن روزها همه چیز را از یاد می برد. یادم هست در بیمارستان اهواز قسمت مجروحان ساعت دو شب در یکی از اتاقها مجروحی با نجوای نحیف کسی را میزد. من بالای سرش رفتم که با لبان خشکیده به من گفت: من دارم میرم پیش دوستانم. اشهدش را میگفت و با صدایی بسیار آسمانی و آرام زمزمه میکرد به مادرم بگویید دوستش دارم و با چهرهای آرام و سبکبال جان به جان آفرین تسلیم کرد. این یک نعمت الهی بود برای من و تمام امدادگران که حال خوب آن شبهای مجروحین را با تمام وجود درک کردیم. عروجهای عاشقانهای که با هیچ چیزی در دنیا این حال خوب قابل قیاس نیست. شاهد بودیم امدادگران در آن روزها علاوه بر خدمات امدادی، شبها پای خاطرات مجروحین مینشستند و خاطرات آن بزرگواران را یاد داشت میکردند.
هلال احمر علاوه بر آموزش مربی و تربیت نیروها جهت اعزام به مناطق جنگی، چه فعالیتهای دیگری انجام میداد؟
امدادگران اسوه صبروایثار هستند، فعالیتهای بیشمار و داوطلبانه در روزهای جنگ قابل وصف نیست. نیروهای جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران درآن سالها علاوهبر خدمات امدادی، نقطه وصل بین اسرای جنگی و خانوادههایشان هم بودند. بدین صورت که نامههای اسرای جنگی را با هماهنگی صلیب سرخ به خانواده هایشان میرساندند و فرشتگان سرخ پوش پیامآور صلح و دوستی برای خانوادههای چشمانتظار بودند.
در چندسالگی در جمعیت هلال احمر عضوشدید و در چند سالگی به جنگ اعزام شدید؟
من بدلیل علاقه شدیدی که به خدمات داوطلبانه و بشردوستانه از همان سنین کودکی و نوجوانی داشتم، در ۱۴ سالگی به عضویت جمعیت هلال احمر درآمدم و در سن ۱۸ سالگی با میل قلبی و باطنی از روی شور و اشتیاق به مناطق جنگی اعزام شدم.
به عنوان بانوی امدادگر در سالهای جنگ چه چیزی به دست آوردید؟
مهمترین و بزرگ ترین دستاوردی که در سالهای جنگ بدست آوردم، یادگرفتن ایثار و فداکاری از بزرگ مردان و شیر زنانی بود که برای نجات کشور خویش جنگیدند. در آن سالهای جنگ انسانهایی دیدم که بیدریغ خدمات بشردوستانه و انسان دوستانه ارائه میکردند که درسها و تجربیات فراوانی از آن بزرگواران آموختم.
به نظر شما امدادگران جمعیت هلال احمر چقدر توانستهاند ادامه دهنده راه شهدای امدادگر باشند؟
قطعا امدادگران و داوطلبان از مکتب عشق و ایثار شهدا الگو میگیرند و فداکاری و رشادتهای شهدای امداگر در میان اعضای جمعیت هلال احمر باید ترویج داده شود، چه بسا که ما شاهد هستیم امدادگران نسل کنونی با خدمات بشردوستانه ادامه دهنده راه شهدای هشت سال دفاع مقدس هستند.
و سخن آخر؟
دعا میکنم روحیه دفاع مقدس بین همگان ترویج شود. زیرا هشت سال دفاع مقدس به عنوان قسمتی از تاریخ ماست و باید به صورت الگو به نسلهای بعدی منتقل شود.
ارسال دیدگاه