حسین ایمانی جاجرمی*
چرایی سرپیچی از مقررات پیشگیرانه در بحران کرونا
نگاهی به کشورهای دنیا نشان میدهد تقریباً همه آنها اقداماتی چون تعطیلی و فاصلهگذاری اجتماعی را برای مقابله با همهگیری کووید۱۹ انجام دادهاند و برای محدود کردن فعالیتهایی که زمانی آزادیهای روزمره بود مقررات تعیین کرده و هنجارهای اجتماعی جدیدی چون پرهیز از دست دادن، بوسیدن و تجمع خلق شده است. با این حال همیشه آدمهایی پیدا میشوند که از اجرای مقررات سرپیچی میکنند.
با وجود محدودیتها و درخواستها و حتی التماسهای مقامات بهداشتی به سفر میروند، ماسک نمیزنند و خلاصه حاضر نیستند رفتار خود را تغییر داده و با شرایط اضطراری تطبیق پیدا کنند. البته این مسأله خاص کشور ما نیست و کم و بیش در همه جا به چشم میخورد، پس با یک مسأله عمومی بهنام «مقررات شکنی» مواجه هستیم. با این که چنین مسألهای همیشه در همه جوامع وجود داشته است اما آن چنان که متخصصان رفتاری میگویند در جریان همهگیری ویروس کرونا برحسب عوامل فرهنگی، جمعیتی و روان شناختی، قانون شکنی شرایط بدی پیدا کرده و کسانی که مبادرت به این کار میکنند میتوانند در چشم بقیه بهعنوان آدمهایی خودخواه و خطرناک جلوه کنند. در کشوری مثل ژاپن که اجرای مقررات فاصلهگذاری، بیشتر امری اجتماعی بوده تا سیاسی، بیتوجهی به مقررات و بهخطر انداختن جان دیگران میتواند با مجازاتهای اجتماعی سنگینی چون طرد و تحقیر اجتماعی مواجه شود. مسألهای که برای فرد متخلف در کشوری با فرهنگ جمعگرا میتواند هزینههای سنگینی داشته باشد. میتوان در مورد بیتوجهی به مقررات عمومی در شرایط بحران، پرسشهایی طرح کرد و به آنها بر اساس دانش جامعه شناسی و رفتارشناسی پاسخ داد.
نخستین پرسش این است که چرا برخی آدمها از مقررات عمومی سرپیچی میکنند و بقیه تابع مقررات هستند؟ یک عامل مهم در اینجا «فردگرایی» در مقابل «جمع گرایی» است.
بهنظر برخی روانشناسان برخی جوامع گرایش بیشتری به فردگرایی یعنی باور به اهمیت بیان حس هویت و ترجیح منافع فردی بر منافع جمعی دارند. آدمها در فرهنگهای فردگرا تمایل به پس زدن مقررات و نادیده گرفتن تلاشهای مقامات بهداشت عمومی دارند. هرچه این مقامات میکوشند تا با پیامهای مربوط به خطرات ویروس و تقاضا برای گذشت و نوع دوستی با «تلنگر» رفتار را تغییر دهند، فردگراها گوش شان بدهکار نیست و به راهی که خود تشخیص میدهند میروند. اگر گفته شود که زدن ماسک کمک به محافظت از دیگران میکند، در فرهنگهای فردگرا، آدمها فقط بیاعتنایی میکنند. قانون در چنین جوامعی نقش اساسی در تنظیم رفتارها دارد. جامعه نمیتواند اجازه دهد هرکس هر کاری که خواست انجام دهد و نظم عمومی را از طریق قانون اعمال میکند. اما در فرهنگهای جمعگرا احتمال بیشتری دارد که مردم آنچه را که به نفع همگان است انجام دهند زیرا منافع جمعی ارزش و اهمیت بیشتری نسبت به منافع فردی دارد. پرسش دوم به مسأله اعتماد و ترس میپردازد و اهمیت آنها را میپرسد. این دو عامل هم تأثیرگذاران مهمی روی رفتار آدمها هستند. در جوامعی که با شکافهای سیاسی روبهرویند، مردم
احتمالاً اعتماد کمتری بهطرف مقابل میکنند و مسائل را از دیدگاه اردوهای دوست و دشمن میبینند.
اگر از مقامی خوششان بیاید به حرف او اعتماد میکنند اما اگر بدشان بیاید، تره هم برای حرف او خرد نمیکنند. مسأله خوش بینی و ترس هم هست. مقدار مناسبی از هر دو برای جامعه خوب است اما اگر هر کدام بیش از اندازه در جامعه شیوع داشته باشند ممکن است مشکلات و صدماتی را سبب شوند. برای مثال در شرایط کرونایی، خوش بینی و گفتن این که حالا طوری نمیشود میتواند فرد را به سمت ریسک پذیریهایی سوق دهد که به شکلی باور نکردنی خطرناک باشد. پرسش سوم به این اشاره میکند که چرا اجرای فاصلهگذاری اجتماعی مشکل است؟ برخی متخصصان رفتاری میگویند که ما به اصطلاح «جانوران اجتماعی» هستیم، بدن و ذهن ما برای ارتباط طراحی شده است و همهگیری به شکلهای زیادی علیه غرایز ارتباطی ما عمل میکند.
هرچقدر گفته میشود که از تجمع و شرکت در مراسم گروهی خودداری شود، اما بازهم دیده میشود که عدهای کار خودشان را میکنند. باید قبول کرد که مقاومت در برابر تمایل به گردهم آمدن و پیوندهای گروهی کار سختی است و به این آسانیها که تصور میشود، نیست. پرسش چهارم میگوید اگر قانون شکنان در اقلیت هستند چرا نباید نسبت به آنها بیتفاوت بود؟ مسأله این است که در معضل جمعی بزرگی چون همهگیری کرونا که اکنون جوامع را گرفتار کرده است سرپیچی از مقررات حتی اگر کم هم باشد فرقی با قانون شکنی تعداد زیادی از آدمها ندارد و قانون شکنان با وجود تعداد کم شان، اثر اقداماتشان بر بقیه وسیع و مخرب خواهد بود.
حال راه چاره چیست؟ یک راه این است که در ابتدا ببینیم جامعه از نظر فرهنگی در چه وضعیتی است؟ آیا ارزشهای جمعگرا حاکم هستند یا در مقابل آن این فردگرایی است که بر جامعه سیطره یافته است. در جامعه جمعگرا راه مقابله با بحران کرونا، اعتماد به مردم و سازوکارهای اجتماعی است. دادهها نشان میدهند کشوری مثل ژاپن از این طریق موفق شده تا بحران را کنترل کند و دولت کار زیادی جز اعلام هشدار و درخواست همکاری از مردم نکرده است. در جامعه فردگرا اما باید قانون وارد عمل شود و با افراد خاطی برخورد کند. با این حال در جوامعی که نیاز به سازوکارهای قانونی دارد افراد از حقوق هم برخوردارند. برای مثال اگر دولت میخواهد کسب و کاری بسته شود باید از طریق مناسب جبران خسارت هم برای فردی که از منافع خود گذشته است انجام دهد. ایران با وجود آن که کشوری به نسبت جمعگرا محسوب میشود اما در سالهای اخیر با سلطه پیدا کردن سازوکارهای سرمایهداری و تغییرات ارزشی، بشدت به سوی فردگرایی در حال حرکت بوده است. بنابراین در این شرایط باید سیاستهای مبتنی بر جمعگرایی و فردگرایی را در کنار هم برای مقابله با بحران جلو برد.
*دانشیار جامعه شناسی توسعه دانشگاه تهران
منبع: ایران
ارسال دیدگاه