گفتوگو با ٣ زن در ایستگاه ١١٧ آتشنشانی کرج
زنان آتش را قراری نیست
تهران (پانا) - یکی از آتش نشانان زن: این کار فقط علاقه است. به همین دلیل هم خیلی از مواردی که به نظر بقیه سخت و مشکل میآید، برای ما یک موضوع عادی است. اما همیشه از حضور در عملیاتهای نجات بهخصوص تصادفات جادهای غمگین میشوم. چند وقت پیش بود که یک دخترجوان با گاردریل برخورد کرده بود و پایش قطع شده بود. اما چون حس نداشت، خودش این موضوع را نمیدانست. من همه مدت سعی کردم با او حرف بزنم تا متوجه ماجرا نشود. موفق هم شدم. اما تا چند روز به خاطر آن دختر ناراحت بودم.
آنها شانزده نفرند. زنانی که با وجود همه سختیها و مخالفتها آتشنشان شدند. این زنانِ نترس چندسال است که در عملیاتهای مختلف شرکت میکنند. حریق، آوار و تصادف هیچ فرقی برایشان ندارند. آنها هیجان را دوست دارند، برای کمککردن به همنوع آن هم در شرایط سخت و اضطراری سر از پا نمیشناسند. کاری که برای به دستآوردنش سالها تلاش کردند و به هر زحمتی بود، تابوی حضور زنان در آتشنشانی را شکستند. حالا همه ایستگاه ١١٧ آتشنشانی کرج را به نام آنها میشناسند. به نام زنان آتش، همان کسانی که عاشق کارشان هستند.
خانم مهندسی که آتشنشان شد
از نوجوانی عاشق هیجان بود. اینکه با سرعت و دقت کاری را انجام دهد که هر لحظهاش سرشار از دلهره و ترس باشد. با اینکه در دبیرستان رشته ریاضی فیزیک را انتخاب کرد و بعد هم در رشته مهندسی عمران قبول شد، اما باز هم ذرهای از علاقهاش به آتشنشانی کاسته نشد. الهام خلجی زن ٣٦ساله، حالا فرمانده شیفت ایستگاه ١١٧ کرج است. او همراه چهار زن دیگر ٢٤ساعت در آمادهباش کامل است تا به استقبال خطر برود. از حریق و آوار گرفته تا تصادفات جادهای، حوادث ریز و درشتی که هرکدامش میتواند سوژه یک فیلم یا داستان هیجانانگیز باشد. الهام به خاطر همین هیجان تصمیم گرفت وارد این حرفه شود، با اینکه خانوادهاش با تصمیم او چندان موافق نبودند: «پدر و مادرم ابتدا مخالفت زیادی داشتند. الان هم که ٦سال و ٢ماه است که وارد این حرفه شدم، هنوز هم نگرانند.»
آتشنشان باید همیشه آمادگی بدنی خوبی داشته باشد. الهام قبل از این که آتشنشان شود، ورزش میکرد: «من چند رشته رزمی کار کردم. چند مقام استانی و کشوری به دست آوردم. وقتی هم که در آزمون عملی شرکت کردم، نمره خیلی خوبی به دست آوردم.» الهام هنوز هم آمادگی بدنیاش را حفظ کرده، خودش میگوید روزی چندساعت تمرین میکند و هر ٦ماه یکبار در تستهای بدنی دورهای شرکت میکند.
خطر با آتشنشان همراه است. هر عملیاتی شرایط خاص خودش را دارد. ماجرا همیشه حریق و آتشسوزی و انفجار نیست. خیلی اوقات حوادثی پیش میآید که ریسک بالایی دارد. درست مثل عملیاتی که چندوقت پیش الهام و همکارانش در آن حضور داشتند: «بخشی از یک ساختمان قدیمی ریزش کرده بود. دونفر زیرِ آوار محبوس شده بودند. ساختمان اصلا شرایط پایداری نداشت. با این حال، آن دونفر زنده بودند و باید هرچه سریعتر نجات پیدا میکردند.» الهام با اینکه زنِ نترسی است و در این سالها خوب یاد گرفته که چطور هیجان و دلهرهاش را کنترل کند، اما با اینهمه او آن روز دوست داشت تا هرچه سریعتر عملیات خاتمه یابد و آن دونفر هم خیلی سریع از زیرِ آوار نجات پیدا کنند.
غمگین از عملیاتهای جادهای
سمانه هم وقتی وارد دانشگاه شد و تحصیل در رشته مهندسی الکترونیک را شروع کرد، تازه فهمید که علاقهاش چیز دیگری است. او به کارهای امدادی علاقه داشت. ابتدا سعی کرد تا از طریق دانشگاه بتواند در رشتهای مرتبط با کار مورد علاقهاش درس بخواند. اما به هر دری زد، نشد که نشد. او درسش را در همان رشته برق تمام کرد، اما هدفش کار در حرفه مهندسی نبود. سمانه به ماشینحساب و فرمول علاقهای نداشت. او دوست داشت به مردم کمک کند. همین هم شد تا در آزمون استخدامی آتشنشانی شرکت کرد.
سمانه ٢٤ساله بود که در آتشنشانی کرج مشغول کار شد. البته راضی کردن خانواده و همسرش کار راحتی نبود: «همسرم بهشدت مخالفت میکرد. پدر و مادرم هم، موافق نبودند. میگفتند این کارِ خطرناکی است. البته تا حدودی هم حق داشتند، به هرحال کار آتشنشان ریسک زیادی دارد.» اما آنها وقتی اصرار و علاقه سمانه را دیدند، دست از مخالفت برداشتند.»
سمانه میگوید: «با اینکه از ١٨سال پیش زنان آتشنشان در کرج فعالیت میکنند، اما هنوز هم وقتی به عملیات میروم، بسیاری با تعجب به ما نگاه میکنند. از ما میپرسند آتشنشان زن هم داریم؟ تعجب و تردید در نگاهش موج میزند. من هم همیشه سعی میکنم با عملکردم این باور غلط را تغییر دهم.»
این آتشنشان زن درباره سختیهای کارش هم میگوید: «این کار فقط علاقه است. به همین دلیل هم خیلی از مواردی که به نظر بقیه سخت و مشکل میآید، برای ما یک موضوع عادی است. اما همیشه از حضور در عملیاتهای نجات بهخصوص تصادفات جادهای غمگین میشوم. چند وقت پیش بود که یک دخترجوان با گاردریل برخورد کرده بود و پایش قطع شده بود. اما چون حس نداشت، خودش این موضوع را نمیدانست. من همه مدت سعی کردم با او حرف بزنم تا متوجه ماجرا نشود. موفق هم شدم. اما تا چند روز به خاطر آن دختر ناراحت بودم.»
پدر وقتی فهمید آتشنشان شدم که کار از کار گذشته بود
مهدیه تفتیان هم از پشت میز دانشگاه مهندسی راهی ایستگاه ١١٧ کرج شد. او هم مثل همقطارانش اعداد و روابط ریاضی با روحیاتش سازگار نبود. فوق لیسانس مهندسی برق را گرفت، اما بهجای کار در یک شرکت مهندسی، در آزمون آتشنشانی شرکت کرد. خودش میگوید از بچگی دوست داشت آتشنشان، پلیس یا نویسنده شود. اما این آرزوی دوران بچگی مهدیه بود: «اواخر تحصیلم آگهی استخدام و جذب نیروی آتشنشانی به دستم رسید، موضوع را با پدرم درمیان گذاشتم. او هم وقتی علاقه من را دید، مشوق من در این راه شد.»
اما جالب اینکه مهدیه و پدرش اصلا تصوری از استخدام نیروی عملیاتی زن در آتشنشانی نداشتند: «من و پدرم فکر میکردیم که جذب نیرو برای تکمیل کادر اداری است. حتی وقتی در آزمون کتبی شرکت کردم هم، از واقعیت ماجرا بیاطلاع بودم. پدرم وقتی فهمید که قرار است آتشنشان شوم، کار از کار گذشته بود.» مهدیه اما در کلاس آموزشی رفتهرفته به این کار علاقهمند شد و حالا که چهارسال از آن روزها گذشته، دیگر حاضر نیست حتی به یک روز حضورنداشتن در شیفتش هم فکر کند.
با اینهمه مهدیه هم از برخورد برخی با او و همکارانش گلایه دارد: «بسیاری وقتی ما را با لباس آتشنشانی میبینند، باور نمیکنند که قرار است ما عملیات را انجام دهیم. حتی بارها شده که قصد داشتند نوار و شیلنگ آب را از دست ما بگیرند. معمولا درچنین مواقعی خانمها مشوق ما هستند، اما بیشتر آقایان طوری صحبت میکنند که انگار نه انگار در این شهر ١٨سال از حضور نخستین زنان در آتشنشانی میگذرد.»
ارسال دیدگاه