محمد روزنژاد*
خط قرمزهای فیلمسازی درباره محکومان اقتصادی
چند سال پیش در همان سالهایی که سریالهای طنز، یکی از اصلیترین و پر بینندهترین برنامههای شبکههای تلویزیونی محسوب میشد، یکی از شهروندان از کارگردان مشهور یکی از همین سریالها به دلیل تشابه نام خانوادگیاش با شخصیت اصلی مجموعه، شکایت کرده بود و ادعای اعاده حیثیت به دلیل استفاده از نام خانوادگیاش را مطرح کرده بود.
هر چند که این ماجرا عاقبت ختم به خیر شد. اما اگر این قضیه مرسوم میشد که هرکس به خاطر تشابه نام خانوادگی یا چهره و ظاهر یا هر چیز دیگری از سازندگان فیلم و سریال شاکی شود آن وقت همه هاشم آقاهای بابازاده، مش قربانها و حتی چاق و لاغرها هم باید از تشابه اسمی شان شاکی باشند.
همان وقت به شوخی میگفتند که مرحوم گورباچف هم میتواند بابت شباهت هاله روی سرش با هاشم آقایِ متهم گریخت از عطاران و سعید آقاخانی شکایت کند.
دامنه این شکایتها نه تنها از جانب اشخاص بلکه از جانب اصناف و گروهها هم مسبوق به سابقه است. برخی از پزشکان و روانشناسان از سریال ساختمان پزشکان و درحاشیه، بعضی از فوتبالیستها و ورزشکاران از فلان فیلم و سریال ورزشی، گروهی از سیاسیون و دولتیها از یک برنامه دیگر و خلاصه اینکه هر کس به هر اشارت و کنایهای شاکی میشود.
اما چیزی که به خودی خود ذهن مخاطب را قلقلک میدهد این است که این شکایتها فقط از سمت و سوی از ما بهتران مطرح میشود که دستشان به رسانه و قدرت میرسد و فلان کارگر و مغازه دار یا خانواده آقای جمالی و رجبی و ... چرا شاکی نمیشوند یا حتی بر فرض شکایت، خبرش رسانهای نمیشود.
در عالم ادبیات و سینما بسیاری از رمانها و فیلمهای مشهور دنیا بر اساس واقعیت یا الهام گرفته از یک رویداد واقعی خلق شدهاند. بسیاری از ارجاعات و اقتباسهای مرسوم در هنر گاهی تنها از یک قطعه شعر، یک مکان، یک شخص و هر چیز دیگری بوده است.
پروندههای واقعی قتل و جنایت در ادارههای پلیس و محاکم قضایی دستمایه نویسندگان شاخص و آثار معروف پلیسی و جنایی قرار گرفته است. گاه حتی تخیل و رویاپردازی نویسنده و حتی چند قصه دیگر هم به عنوان چاشنی قصه قرار گرفته تا بر جذابیت و دراماتیک بودن اثر بیفزاید.
با این دست فرمان که ما منتظر میمانیم تا ببینیم سازندگان سریالی مثل «آقازاده» به قول معروف کجا پایشان را از گلیمشان درازتر میکنند تا مچشان را بگیریم، باید فاتحه هر ارجاع و اقتباسی را در دنیای هنر خواند.
از این به بعد همه، تاکید میکنیم که همه آدمهایی که روی کره خاکی زندگی میکنند با استناد به بند و تبصره یا دیالوگ و لوکیشنی میتوانند شکایت خود را به عدلیه ببرند و به تعداد آدمهای روی زمین، پرونده دادخواهی از نویسندگان و هنرمندان و سریالهایی نظیر آقازاده تشکیل شود.
حتی دست بالاتر هم میتوان گرفت از بازیگر نقش دکتر امیر بحری یعنی مهدی سلطانی هم به خاطر ایفای این نقش در سریال آقازاده شکایت کرد.
صرف نظر از چند و چون و چرایی ایجاد این حاشیه جدید از سوی وکیل پروندهای که حکم نهایی آن هم از سوی دادگاه صادر شده، اگر در آیندهای نزدیک کسی بخواهد سراغ ساخت سریالی درباره برخی محکومین اقتصادی مثل زنجانیها، هدایتیها و... برود یا در قصهاش اشارهای به ماجرای تاراج و حیف و میل اموال مردم داشته باشد، یحتمل باید پیه شکایت حضرات را هم به تن خود بمالد.
سریال «آقازاده» صرفنظر از مباحث کیفی و تکنیکی یک ویژگی خاص و منحصر بفرد دارد و آن هم التیامی است که با بیان بخشی از حقایق و رمز گشایی از پروندههای فساد، بر تن رنجور و زخم خورده مخاطب میگذارد.
مخاطبی که در این سالها به دلیل اعمال و رفتار برخی از آقازادههای جنجالی، نه فقط زندگی و آیندهشان بلکه شخصیت اجتماعیشان هم ملکوک شده است و البته با مناعت طبع و بزرگواری مدعی و طلبکار هیچ کس هم نشدهاند.
ارسال دیدگاه