ریحانه قاسمی*

معلم، افتخار آفرینش/ فیلم

معلم، آنکه بی دریغ ما را درس زندگی آموخت. همان که فرشته ایست در کالبد انسان، می نویسم برای تو و از دل و زبان تو!

کد مطلب: ۱۰۶۰۲۳۵
لینک کوتاه کپی شد
معلم، افتخار آفرینش/ فیلم

می نویسم از زمانی که با دستمال توی جعبه، عینکت را تمیز کردی و روی چشمانت گذاشتی و نگاهی به ساعت که ۹و۴۰ دقیقه صبح بود انداختی‌.

۲۰ دقیقه دیگر کلاس آنلاینت شروع می‌شد و باید با سیل عظیمی از دق دلی های دانش‌آموزان که چرا این موقع کلاس دارند و باید بیدار شوند رو‌به‌رو شوی.

با خود می‌گویی که ای کاش می توانستم به آنها بگویم که من هم خیلی دوست‌دارم به کار‌های خانه‌ام برسم اما درس و مشق شما چه می‌شود!؟

دفتر ‌کلاسی را روبرویت می‌گذاری و در گروه شروع به حضور و غیاب می‌کنی.

یک سلام و صبح‌بخیر جانانه و با انرژی می‌گویی و از بچه‌ها می خواهی که دیگر هیچ پیامی نگذارند.

ناگهان کوهی از چشم گفتن‌ها در صفحه پیام سرازیر می‌شود ! ای بابا.

+خب بچه‌های عزیزم ممنون نیازی نیست جواب بدهید

_ببخشید. بله ببخشید، معذرت‌میخوام.

بین این کشمکش ها غوطه‌ور هستی که متوجه می شوی نصف وقت کلاس گذشته است، امان از این کلاس های آنلاین و دردسر هایش.

اسم چند نفر از دانش آموزان را صدا می زنی تا به درس پاسخ بدهند و می خواهی که با صوت این جواب ها را ارسال کنند.

صدای خمار و خواب‌آلود بچه‌ها را که می شنوی با لبخندی تلخ به یاد صبح‌هایی می‌افتی که سر کلاس چرت می‌زدند و برای آب زدن به صورتشان آنها را به بیرون می‌فرستادی. اما حالا کجا و آن موقع کجا.

چه کسی دلش می آید از رخت‌خواب گرم و نرمش بلند شود و بیرون برود؟

از حجم کم و کاستی ها کلافه می شوی، چون پاسخ ها کامل یا درست نبود. مگر می‌شود بعد از این همه تاکید و تاکید و تاکید یاد نگرفته باشند؟

خستگی در عمق چشمانت نقش می بندد.

فکر کنم بعد از این شرایط نمره چشم هایت خیلی بالا برود.

برای بار nام حدود ۲۰۰ عکس را که برگه های امتحانی بچه ها بود چک کردی، از این‌ها که بگذریم اینکه بعضی هایشان بیش از ۱ عکس می‌فرستند یا اسم نمی‌نویسند بیشتر حرص آدم را در می‌آورد.

یک بار که پای درد و دل هایت نشستم گفتی: (راستش را بخواهی اگر آن موقع کلی برگه تصحیح می کردیم یا سوال طرح می کردیم حداقل دیگر مثل الان نبود که ۲،۳ روز پای سیستم سوال بارگذاری می کنیم و ثبت نمی‌شود یا وقت برای گفتن کامل مطالب در کلاس‌ها نداریم.

این روز‌ها در دل تمام معلمان فقط یک خواسته است، آن هم اینکه همه چیز به روال قبل بازگردد تا با همه خون‌دل خوردن ها بتوانند کارشان را ساده و سنتی انجام دهند.

در این روزها همه ما با زمزمه های کوتاه و بلند متوجه شدیم دانش آموزان از وضع کلاس‌های آنلاین راضی نیستند و می‌گویند تمرکز نداریم یا درست یاد نمی گیریم، ولی از دل معلم ها هم باخبرید؟

کمی که فکر می کنم می فهمم روزهای دشواری را می گذرانیم. این روزها برای هر قشری به نحوی سخت می‌گذرد، اما یادمان نمی‌رود که ۱۲ اردیبهشت در یک قدمی ماست.

معلم عزیز! بقول شاعر (شمع شدی، شعله شدی، سوختی، تا هنرت را به من آموختی) اما این روزها کار شما از شمع و شعله گذشته و به آتش و خاکستر رسیده.

تو را برای همه زحمت هایت، تلاش هایت، وقت گذاشتن هایت، بی منت آموزش دادنت سپاس و با دلی تنگ می‌گوییم : روزت مبارک.

*خبرنگار دانش‌آموز پایه نهم

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار