چرا معلم محترم است؟ کدام معلم محترم است؟
* علیرضا رحیمی
در این نوشتار کوتاه میخواهم دربارۀ معلم(=آموزش دهنده، تربیتگر، مربی)[1] و چرایی محترم بودن او سخن بگویم.
مقدمتا باید پرسید معلم/مربی کیست؟ چیست؟ چه میکند؟ چه ویژگیها و خصوصیاتی دارد؟ چه آگاهیها و داناییهایی دارد؟ از چه تواناییهایی برخوردار است؟
شاید مرسومترین پاسخ این باشد که «معلم یا مربی، بزرگسالی است که به کودکان چیزهایی را میآموزد.» این، سادهترین تعبیر از مفهوم معلم است. اما همه میدانیم که آن چه معلم را از سایر بزرگسالان متمایز میسازد، ویژگیهای خاصی است که تنها اگر آن ویژگیها در فردی وجود داشته باشد، میتوان او را معلم یا مربی نامید.
من معتقدم که اساسا معلم را باید با «نقش» یعنی «کارکرد» و «عمل» او شناخت. بر این اساس باور من این است که نقش معلم ایجاد امکان و فرصتی است که در آن، شاگرد، نخست، نیاز به یادگرفتن و رشد(=تربیت شدن) را در خود احساس کند و سپس، خود، برای آن تلاش کند.
در این تعبیر، مربی مهمترین رکن تربیت است زیرا علاوه بر این که باید شاگرد را در جایگاه تربیت بنشاند و نیاز به آموختن را در وی ایجاد کند، محیط تربیت را نیز باید با تلاش خود بسازد.
مربی به عنوان مهمترین رکن، تدارک کنندۀ تربیت است و این تدارک از طریق شکلدهی محیط آموزشی و کنترل آن باید عملی شود.
ملاحظه میشود که معلم را نباید به گونهای سادهانگارانه یک درسدهندۀ صِرف تلقی کرد بلکه او وظیفۀ تدارک تربیت را به عهده دارد و تدارک تربیت چیزی نیست جز آموزش. حتما ملاحظه میفرمایید که بنده خلاف بسیاری، آموزش و تربیت را دو امر جدا و در عرض هم نمیدانم بلکه آموزش را اقدامی برای تربیت و بلکه تنها اقدام هذفمند، برنامه ریزی شده و ارادی برای تربیت میدانم و بنابرابن معلم و مربی در تعبیر من مفهومی مترداف و یکسان است. اما برای آموزش(=تربیت کردن) باید همه چیز مهیا باشد تا نتیجۀ مطلوب عاید یادگیرنده(=متربی) گردد و رویداد تربیت شدن اتفاق بیافتد. در این نوشتار به چند ویژگی شخصیتی اساسی مورد نیاز برای یک معلم/مربی و جزییات هر یک اشاره میشود:
معلم حقیقی «انسان» را محترم میشمارد
به یک معلم حقیقی، ویژگیهای خُلقی فراوانی را میتوان نسبت داد و خصوصیات اخلاقی بسیاری را میتوان برای او در نظر گرفت. سخن گفتن در این باره به اعتقاد من بیهوده است زیرا آن قدر گسترده و دامن فراخ است که تمامی دانش اخلاق را شامل میشود!
شما تمام آن چه را که خوبی و ارزش اخلاقی پسندیده تلقی میشود برای معلمِ خوب بودن لازم بدانید!
اما، من به خصیصهای اشاره میکنیم که به نظر میرسد شاهکلید تمامی رفتارهای اخلاقی و تعاملهای صحیح با کودکان باشد. این خصیصه، بیشتر از آن که یک خُلق یا خوی تلقی شود یک دیدگاه و فلسفه است. به عبارت دیگر، روح حاکم بر اندیشه و افکار و نگرشی خاص نسبت به انسانهاست. پس باید گفت بیش از هر چیز نوعی «انسانشناسی» و دیدگاهی فلسفی در تربیت است. این ویژگی اخلاقی یا این نگرش انسان شناسانه، در «احترام به انسان» یعنی حفظ «حُرمت» و «حُرّیت» آدمی خلاصه میشود. بدین معنا که مهمترین ویژگی اخلاقی معلم، «احترام به انسان» است. اگر معلم به انسان، احترام بگذارد بیشک معلمی نمونه خواهد بود. یعنی «احترام به انسان»، تمامی رفتارهای ارزشی یک معلم را در بر گرفته و توجیه میکند. این احترام را به طور مشخص در حفظ حُرمت(کرامت) و حُــریّت(آزادی) انسان -در این جا شاگرد- میتوان مشاهده کرد. حفظ حرمت(کرامت) و حریت(آزادی) انسان مهمترین اصل تربیتی است که باید در اندیشه و رفتار یک معلم حقیقی مشاهده شود.
مطابق نظریه تربیت عقلانی بصیرتگرا[۲]، حفظ حرمت(کرامت) و حریت(آزادی) انسان یکی از مهمترین اصول تربیتی است که باید چونان مبنای فکر و عمل هر مربی قرار گیرد و به عنوان یکی از فروض اساسی تربیت عقلانی به آن توجه شود. این نگاهِ انسانگرایانه شامل نکات زیر است:
نه تنها عمل تربیتی مربیان بلکه نظریههایی که ساختار علمی تربیت عقلانی را تشکیل میدهند اساسا میباید حافظ ارزش، کرامت، حــرمت و حــرّیت آدمی باشند و هیچ مخالفتی با ارزشهای الهی و مقام خدادادی آدمی نداشته باشند.
سازمانهای تربیتی، میباید ساختاری انسانی و انسانگرا داشته باشند و انسان به عنوان مهمترین عنصر تشکیلدهندهی سازمان اجتماعی آن، میباید از آزادی، اختیار، امکان تعالی و منزلت برخوردار باشد.
مطابق این اصل، مربی و متربی هر دو موجودی خداگرا، غایتاندیش، متعادل و آرام و در عین حال ناقص و نیازمند رشد هستند و هدف اصلی آنها، نیل به مقام خلیفه الهی و پیمودن نردبان تکامل و تعالی از طریق پرورش قوه تعقّل برای نیل به آزادی و توان تحمل مسئولیت «صاحب ارادهبودن» است.[۳]
اصلِ انسانگرایی بیش از هر چیز بر حفظ آزادی و حیثیت آدمی تأکید دارد. آزادی و حیثیتی که از جانب خداوند به او اعطا گردیده و در سرشتش نهاده شده است. حفظ این آزادی و حیثیت در تربیت، از ناحیه معلم، در قالب چند رفتار، قابل مشاهده است: مربی باید بتواند به «شخصیت» و «تشخُّص» انسانها، و نیز «شخص» و «مشخصات» هر انسانی احترام بگذارد. کمترین میزان و اولین مرحله این احترام، به رسمیت شناختن و پذیرفتن آن است.
معلم حقیقی، به شخصیت و تشخُّص انسانها احترام میگذارد
یک معلم برای «شکل گیری شخصیت یک انسان مستقل و آزاد» تلاش میکند. تربیت «درست کردن شیء»[۴] نیست. هدفِ تربیت کمک به ظهور شخصیتی است که در شعاع کنترل مربی نیست. تربیت کردن، دوری از وسوسۀ تسلط است. مربی باید قبول کند که در مقابل تصمیمات متربی قدرتی ندارد. چون در غیر این صورت به محض حذف مربی، متربی در تصمیم گیری وا میماند یعنی همواره به مربی خود نیازمند میماند؛ به تشخّص نمیرسد؛ منحصر به فرد نمیشود؛ هویت نمییابد؛ شخصیتش شکل نمیگیرد و متمایز نمیشود.
عمل تربیتی ممکن نیست مگر این که همزمان؛ هم اراده بدون وقفه در تهیه امکانات، و هم دقتی فوقالعاده به تدارک فضاهای آزاد، در آن وجود داشته باشد تا متربی بتواند خود را در بازی زندگی سهیم کند!
و مربی اگر، به بنیان شخصیت احترام نگذارد و به شکلگیری آن و استقلال و تمایزش از دیگران -به ویژه خودِ او- اهمیت ندهد، اساسا به انسان احترام نگذارده است!
معلم حقیقی، به شخص و مشخّصات او احترام میگذارد
احترام به شخصیت انسانها و اهمیت دادن به تمایز میان آنها و ویژگیهای منحصر به فردشان(تشخّص)، در مربی، انگیزۀ تسلط بر انسانها، به نام و به بهانه تربیت را از بین میبرد و موجب میشود تفاوتهای افراد، به رسمیت شناخته شود. به رسمیت شناختن تفاوتها، سودایِ خامِ یکسان سازی آدمها، و دست ساز(مصنوع) کردن آنها را از بین میبرد و مانع «کارخانه ای شدن» تربیت میشود. ذهن مربی را متوجه تک تک اشخاص و تفّرد و تشخّص آنان کرده و آنها را به آشنایی با ویژگیها و مشخصات متربیان خود فرا میخواند.
اینها در عمل، موجب احترام به شاگرد و رعایت حقوق و حفظ حُرمت و تلاش برای حُریت او از سوی مربی میگردد. چنین معلمی بی تردید اخلاقی ترین سلوک و رفتار را با شاگردان خود خواهد داشت.
اکنون، و در انتهای این نوشتار کوتاه، شاید به درستی این سؤال به ذهن هر خوانندۀ تیزبین خطور کند که وقتی انسانی، به حرمت و حرّیت، به شخص، به شخصیت، به شخصانیت، به تشخص و به مشخصات یک انسان احترام میگذارد، آیا خود، محترم نیست؟
این استفهام انکاری، راز بزرگ داشت و احترام به مقام یک معلم حقیقی است. معلمی که انسان را محترم میدارد.
[۱] معلم و مربی دقیقا به یک معنا است و تفاوتی که - البته به غلط- بطور مرسوم بعضیها بین مربی و معلم قایل میشوند، بر این اساس بی معناست.
[۲] در باره نظریۀ تربیت عقلانی بصیرتگرا مراجعه کنید به آثار نگارنده از جمله:
رحیمی.علیرضا (۱۳۸۹) ، تعلیم وتربیت بصیرت گرا، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق(ع)، چاپ اول
رحیمی.علیرضا (۱۳۹۸)، رسانه تربیتی: معرفی نظریه تربیت عقلانی بصیرتگرا با هدف هدایت برنامه سازی تلویزیونی برای کودکان به سوی رسانه تربیتی؛ قم: مرکزپژوهشهای اسلامی سازمان صدا و سیمای ج.ا.ا، چاپ اول
[۳] در این باره مراجعه کنید به:
رحیمی. منشور تربیت علوی(۱۳۹۵)، تهران: انتشارات نهج، چاپ سوم (فصل اول)
رحیمی.علیرضا (۱۳۸۹) ، تعلیم وتربیت بصیرتگرا، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق(ع)، چاپ اول (فصل پنجم)
[۴] Fabrication
* معلم و کارشناس آموزشی
ارسال دیدگاه