رضا صائمی
چند متر مهاجرت ، در جغرافیای عشق
برادران محمودی ازهمان غافلگیری اول درنخستین فیلمشان «چند متر مکعب عشق» مورد توجه منتقدان قرارگرفتند ودرتداوم مسیر خود به عنوان نماینده سینمای افغانستان یا یهتر است بگویم روایتگر دغدغه های افغاننستان درسینما شدند و به تدریج توانستند خود را به عنوان فیلمسازانی قابل اعتناء تثبیت کنند.آنها با دو فیلم «رفتن»و «شکستن همزمان بیست استخوان» اگرچه موفقیت فیلم اول را تکرار نکردند اما همچنان به عنوان دو فیلم خوب مورد ستایش قرار گرفتند.
ضمن اینکه در این میان با ساخت سریال «سایه بان» توانایی خود را در تولید مجموعه ای تلویزیونی نیز اثبات کردن. مردن در آب مطهر اما محصول یک جدایی است و برای نخستین بار نوید محمودی مسئولیت نویسندگی و کارگردانی را به تنهایی به عهده گرفته است. در فیلم «مردن در آب مطهر» با تکیه بر همان مولفه های قبلی شاهد قصه دیگری از مساله مهاجرت و مصائب آن هستیم که با چاشنی عشق همراه است. اگر در «چند متر مکعب عشق» رابطه عاشقانه بین یک ایرانی و یک افغان برقرار شده بود در اینجا این رابطه عاطفه بین یک دختر و پسر افغانستانی است.
با این حال آخرین فیلم برادران محمودی به قوت و قدرت آثار قبلی نیست و شاید یکی از دلایل آن تکراری شدن موقعیت و مفاهیمی است که در این فیلم بسط یافته و تاثیرگذاری پیشین خود را از دست داده است. با این حال نسبت بین عشق و مهاجرت و فراز و نشیب هایی که در این تجربه دشوار وجود دارد در این فیلم نیز می تواند به بحثی قابل تامل بدل شود. مردن در آب مطهر از حیث حال و هوای عاشقانه ای که دارد با چند متر مکعب پهلو می زند اما از ظرفیت و ظرافت این تجربه عاشقانه در بسترهای دراماتیک به قوت فیلم نخست استفاده نشده است.
با این حال لحظات عاشقانه فیلم درست از آب درآمده و کاش واجد مصالح داستانی بیشتری می شد تا فیلم در بازنمایی این رابطه عاطفی قوام بیشتری پیدا می کرد. ترسیم این تجربه عاشقانه در بستر چالش بزرگ مهاجرت آنها رقم می خورد و با مصائب زندگی مهاجران افغانی گره می خورد. اما رمزگذاری این موقعیت به گونه ای است که برای بسیاری از مخاطبان ایرانی ممکن است با سوتفاهم هایی همراه شود و چه بسا یک نوع توهین تلقی شود. اینکه آنها برای مهاجرت پر دردسر به اروپا درگیر قاچاق بر های ایرانی می شوند.
به نظر می رسد که باید در بازنمایی تصویر این قاچاق برها به رمزگشایی بیشتری صورت می گرفت تا در نهایت مخاطب ایرانی متوجه این شود و باور کند که قاچاق چی در هرکشوری نه در نسبت با هویت ملی اش که در ارتباط با هویت شغلی اش تعریف می شود و در همه جای دنیا خلافکاری به عنوان یک جرم شناخته می شود و به دلیل نسبت ملیتی، تطهیر و تبرئه نمی شود. در واقع هر امر خلافی در هر خاکی به مثابه جرم شناخته شده و بالطبع نگاه منفی نسبت به آن وجود دارد اما اگر کارگردان این فیلم خودش اصالتا اهل افغانستان نبود یا قصه در خود افغانستان رخ می داد و روایت می شد فیلم درگیر این سوتفاهم نمی شد و خللی هم به مفاهیم و پیام های آن وارد نبود.
اکنون این تصور ممکن است برای برخی از مخاطبان ایرانی به وجود بیاید که فیلمساز تصویر بدی از ایرانیان ترسیم کرده و دست به سیاه نمایی زده است. شاید خیلی از مخاطبان سوابق سینمایی محمودی یا رفتار و منش آنها را نشناسند که فاقد نگاه منفی و سیاه به ایران هستند. همین فقدان شناخت با تماشای این فیلم ممکن است به تفسیرهای پرسوتفاهمی نسبت به فیلمساز ختم شود. با این حال به نظر می رسد بهتر است فیلم را در درون متن سینمایی و ساختار دراماتیک آن نگاه و تحلیل کرد و به تعابیر برون متنی ارجاع نداد.
در این نگاه طبیعتا هر قاچاق بری یک ضد قهرمان است فارغ از اینکه اهل کجا باشد. به عبارتی دیگر فیلم سیاه نمایی نمی کند آسیب شناسی می کند. قاچاق بری و مهاجرت غیر قانونی به مثابه یک امر غیر اخلاقی هم شناخته می شود که انسان به ماهو انسان را در کانون نقد خود قرار می دهد نه هویت تاریخی و جغرافیایی او را. ضمن اینکه فیلم بیش از هر چیز یک اختلاف درون گروهی است که بین شخصیت های افغان درون قصه رخ می دهد اما به واسطه اینکه قطه در بافت جغرافیایی ایران اتفاق افتاده به یک سوتفاهم بدل می شود.
به نظر می رسد مردن در آب مطهر یک قصه فرهنگی است نه جغرافیایی که البته می توانست در جغرافیای افغانستان هم روایت شود و شاید روایت جذاب تری هم می شد. از امتیازات فیلم قطعا یکی از آنها بازی خوب و باورپذیر علی شادمانی در نقش یک جوان افغان است و محمودی نشان داد در بازی از بازیگران غیر چهره موفق است. نگارنده معتقد است برادران محمودی درباره مشکلات و مصائب افغان ها در بستر سینمای ایران هر چه بود گفته اند و باید مسیر فیلمسازی خود را در در بازنمایی مسائل افغانستان به سمت موضوع و موقعیت های تازه ای ببرند و مثلا این بار از موفقیت ها و سویه های خوشبخت و موفق شخصیت های خود قصه بگویند. به ویژه اینکه خود مصداق جوان موفق افغان هستند.
ارسال دیدگاه