انجمنی که تلاش میکند شادی به کردستان بازگردد
تهرانه (پانا) - «توی خیابان داشتم همینطور فکر میکردم. هزار چیز میآمد توی سرم. نزدیک خانه که رسیدم، گفتم باید یک کاری بکنم. سرم داغ شده بود. چشمهایم میسوخت. بیکار بودم. درآمد نداشتم و دلم نمیخواست دیگر چشمم توی چشم کسی باشد. یک صدایی توی سرم میگفت یک کاری بکن. رسیدم خانه. در را باز کردم. صدایی نمیآمد. زن و بچهام خانه نبودند. چشمم افتاد به پیت نفت کنار حیاط. صدا در سرم میگفت یک کاری بکن. نفت را خالی کردم و کبریت کشیدم. همان موقع بود که زنم نان به دست در را باز کرد. جیغ زد و همسایهها ریختند توی خانه. نجاتم دادند.»
بهگزارش ایران، وقتی گفتههای مرد را به یاد میآورم، صحنه درست همانجوری که توصیف کرده بود، جلوی چشمم مجسم میشود. یکی از اهالی مهران بود و موقعی که برای تهیه گزارش از قربانیان مین رفته بودم، او را ملاقات کردم. جای سوختگی روی دستهایش را نشان داد که بهجا مانده از آن اتفاق بود که سالها پیش تجربهاش کرده بود اما آنطور که میگفت خاطرهاش مثل کابوسی همیشه با او بود. میگفت اعصابم خراب است، افسردهام و حال خیلیها همینطور است.
با وجود شرایط بد اقتصادی، بیکاری، بیماری و برخی مشکلات دیگر، شاد بودن کار راحتی نیست. میشود هزار و یک دلیل برای افسردگی آورد اما برای شاد بودن معمولاً بهانهای جور نمیشود. گرچه نمیشود گفت شرایط اقتصادی، لزوماً دلیل افسردگی افراد است اما تأثیر زیادی در آن دارد، بهطوری که در استانهایی که آمار بیکاری بالاتر است، نشانههای افسردگی هم در میان مردم آن بیشتر دیده میشود و متأسفانه در پی آن آسیبهای دیگری همچون اعتیاد و همینطور خودکشی نمود پیدا میکند.
بهگفته سیدکاظم ملکوتی، رئیس سابق جمعیت علمی پیشگیری از خودکشی ایران و عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران، استانهای ایلام، لرستان، آذربایجان غربی و کردستان استانهایی هستند که بیشترین آمار خودکشی در کشور را بهخود اختصاص دادهاند و سن خودکشی در کل کشور به ۱۵تا ۲۵ سال رسیده است. این در حالی است که بارها نسبت به افزایش بیکاری و رابطه آن با افسردگی در این استانها هشدار داده شده است. از آن جمله گفتههای حامد قادرمرزی، نماینده مردم قروه و دهگلان در مجلس نهم شورای اسلامی است که مهمترین مشکل موجود در کردستان را بیکاری جوانان و بویژه فارغالتحصیلان دانشگاهها عنوان کرده بود که موجب افزایش آمار افسردگی در میان کردستانیها شده است. در این شرایط گفتن از شادی و ترویج آن شاید خیلی راحت نباشد، اما انجمن «شنه هیوای رزگاری» که چند ماهی است در سنندج تأسیس شده، میخواهد شادی را به هم استانیهایش برگرداند.
«شنه هیوای رزگاری» یک اسم کردی است بهمعنای نسیم آرزوی رستگاری.
نسیم مروتجو، از اعضای انجمن درباره انگیزه ایجاد آن و همچنین اهدافش چنین میگوید: «ما در استان خودمان در زمینه ایجاد شادی احساس نیاز کردیم چون بهنظرمان آمد که واقعاً داریم به سمت افسردگی پیش میرویم. انجمن ما که یک انجمن اجتماعی است هدفش ایجاد و اشاعه حس خوب و نشاط بین جامعه و بخصوص جوانهاست. الان متأسفانه در جامعه جوانها خیلی افسرده هستند و در استان خود ما هم بهدلیل آمار بالای بیکاری این افسردگی بیشتر است که خیلی وقتها به آسیبهایی مثل اعتیاد ختم میشود. ما هدفمان این است که با برنامههایی که ترتیب میدهیم و ارائه آموزشهای پایهای برای دستیابی بهموفقیت و شاد زیستن، این افسردگی را کمتر کنیم و جامعه خودمان را بهسمت ایجاد شور و نشاط پیش ببریم. ایجاد ثبات و پایداری خانوادهها و آگاهی عمومی به جهت کاهش آمار طلاق هم از دیگر اهداف انجمن ماست.»
مروتجو ادامه میدهد: «همچنین ترویج فرهنگ حمایت از هنر و هنرمند و فرهنگسازی آشنایی و خرید صنایعدستی کشورمان بهجای محصولات کمارزش وارداتی و تلاش برای جایگزینی صنایع دستی بهجای نفت، هدف دیگری است که امیدواریم با برنامهریزی به آن برسیم. در این راستا میخواهیم با معرفی و حمایت از هنرمندان گمنام و هنر آنها، هنرهای سنتی اصیل را دوباره به جامعه برگردانیم. در گام بعدی بنا داریم در زمینه کتاب و کتابخوانی در تمام ردههای سنی، فرهنگسازی کنیم. در راستای رسیدن به این اهداف میخواهیم کارگاههایی را با حضور روانشناسان برگزار کنیم و همینطور همایشهای رایگان برپا کنیم و از استادانی دعوت کنیم تا بیایند و در این همایشها برای مردم صحبت کنند.»
ترمیم عاطفی رنجدیدگان
«ترمیم عاطفی» اصطلاحی است که مروتجو برای تعریف یکی از برنامههای مهم انجمن به کار میبرد.«یکی از برنامههایی که داریم و اهمیت زیادی دارد این است که خانوادههایی را که به لحاظ روانی آسیب دیدهاند شناسایی و به آنها کمک کنیم و در واقع ترمیم عاطفی برایشان انجام دهیم.
مثلاً خانوادههایی هستند که یک عضوشان معتاد است، یا خانواده مادری دارد که اسکیزوفرن یا دوقطبی است و بواسطه همین مسأله هم مشکلات زیادی برای اعضای آن بهوجود آمده. در این خانوادهها بقیه اعضا بشدت آسیبدیده هستند و معمولاً افسردگی دارند. در خانوادهای که یک فرد معتاد در آن هست، قطعاً بقیه اعضا نمیتوانند عادی به زندگیشان ادامه دهند و بهلحاظ روانی با مسائلی درگیر هستند، خصوصاً کودکان این خانوادهها بشدت در معرض آسیب هستند. ما هدفمان این است که این خانوادهها را شناسایی کنیم و بتوانیم با کمک روانشناسان داوطلبمان به آنها کمک کنیم.
در همین زمینه باید بگویم دو نفر از روانشناسان ما که در کلینیکهای بهزیستی مشغول بهکار هستند، در شناسایی افراد کمک مان میکنند. بههرحال در کلینیکهای بهزیستی آنقدر امکانش فراهم نیست که این افراد بهطور خصوصی مشاوره و درمان شوند و ما بنا داریم این کار را بکنیم. خود مشاوران ما میگویند آنقدر اوضاع بعضی خانوادهها بد است که خودمان حاضریم از حقوق خودمان برای بهبود شرایط این آدمها کاری کنیم. ما این را میدانیم که در سنندج و در کل استان بیکاری زیاد است، کارخانه خیلی کم است و ایجاد شغل خیلی ضعیف. در نتیجه ما مردمی را میبینیم که دائم بهسمت افسردگی پیش میروند که این مسأله بخصوص در میان جوانها بیشتر است. ما بهدلیل همین شرایط نامساعد، کودکان کار را میبینیم و اتفاقاً یکی دیگر از اهدافمان این است که در زمینه بهبود شرایط کودکان کار فعالیت کنیم. البته امیدواریم بتوانیم کمکهایی در این رابطه جذب کنیم چون فعلاً در ابتدای راه هستیم.» مردم کردستان را با رنگهای شاد و چهرههای خندان باید بهخاطر سپرد، همانطور که تا حالا هم چنین تصویری ازشان در ذهن مجسم میشود. شاید مثل خیلیهای دیگر، اخبار تلخ و ناگواری مثل مرگ دوبرادر کولبر، چهره شاد مردم این دیار را هم دستخوش تغییراتی کرده باشد اما آنچه مسلم است اینکه شادی در ذات این مردم است، پس باید برای بازگرداندن آن تلاش کرد.
ارسال دیدگاه