حسین فرکی:

دادکان و طالقانی حذف شدند چون بله قربان‌گو نبودند

خانه‌نشینی علی دایی یعنی فاجعه فوتبال

تهران (پانا) - وقتی علی دایی در حاشیه قرار بگیرد، فاجعه‌ای در فوتبال رخ داده است. مطمئناً مسائلی پشت این قضیه است که اجازه نمی‌دهد علی دایی مربیگری کند. او سال‌ها زحمت کشیده و باید در فوتبال باشد. علی ریاست را دوست ندارد، اما عاشق مربیگری است.

کد مطلب: ۱۲۴۶۷۹۰
لینک کوتاه کپی شد
دادکان و طالقانی حذف شدند چون بله قربان‌گو نبودند

به گزارش ایران ورزشی، حسین فرکی چهره سرشناس و دوست‌داشتنی فوتبال ایران چند روز قبل میهمان تحریریه روزنامه ایران ورزشی بود. او به این علت که چهره سالم و موجهی دارد، مورد وثوق هواداران فوتبال قرار دارد و از این رو، حرف‌هایش می‌‎تواند راهگشای فوتبال کشورمان باشد. این مصاحبه جذاب و خواندنی را بدون مقدمه بیشتر، بخوانید:

قصه حذف آقای دادکان از ورزش کشور چه بود؟

از این موضوع مدت‌ها می‌گذرد، اما به نظرم در آن مقطع، انتخاب‌هایی انجام شد و مثلاً شخص رئیس‌جمهور، علی‌آبادی را آورد که ورزش را اداره کند. در آن مقطع، ما نزدیک می‌شدیم به جام جهانی ۲۰۰۶، حتی در یک مقطع رئیس‌جمهور وقت آمد در زمین آزادی و در تمرین ملی‌پوشان شرکت کرد که این حرکت رئیس‌جمهور باعث شد تا اخبار این کار ایشان در رسانه‌ها انعکاس گسترده پیدا کند. مشخص بود با حضور علی‌آبادی در رأس ورزش (ایشان برای این کار و این پست مناسب نبود چون تخصصی در ورزش نداشت) اتفاقاتی می‌افتد و برداشت من این بود که علی‌آبادی جایگاهش آنجا نبود. او دوست داشت آدم‌هایی در رأس کار باشند که خیلی مزاحمت برایش ایجاد نکنند و خیلی کاری با تصمیماتی که می‌گیرد، نداشته باشند! از آنجایی که آقایان دادکان و طالقانی به‌عنوان رئیس در رأس فوتبال و کشتی بودند و به کار خود نیز واقف و مسلط بودند، علی‌آبادی با آنها میانه خوبی نداشت. ایشان رؤسایی می‌خواست که خیلی اختلال در کار او ایجاد نکنند و در حقیقت افرادی را می‌خواست که از جنس دادکان و طالقانی نباشند. البته رؤسای دیگر فدراسیون‌ها شبیه دادکان و طالقانی نبودند. علی‌آبادی در آن مقطع می‌خواست انتخاباتی انجام دهد که البته شرایط برایش فراهم نبود؛ به همین دلیل شروع کرد به زدن ساز مخالف با دانه درشت‌ها! من آن زمان در کنار فوتبال بودم و متوجه تمام این موضوعات شدم. جمع‌بندی من این است که چون علی‌آبادی از جنس این کار نبود، می‌خواست خودش را به فوتبال و کشتی تحمیل کند. این دو نفر زیر بار سلیقه و انتخاب ایشان نمی‌رفتند. من در کنار تیم ملی بودم و دادکان به خاطر دوستی که با من داشت، کارها را با من هماهنگ می‌کرد. در آن زمان، حتی برداشت من این بود که علی‌آبادی در چندین مورد به دادکان اشاره می‌کرد که برانکو را عوض کند.

یعنی برای جام جهانی مربی دیگری بیاورند؟

در مورد جزئیات اطلاعی ندارم، اما با دکتر صحبت می‌کردم و می‌دانستم که حتی در بخش مدیریت تیم ملی هم می‌خواستند این اتفاق بیفتد. دادکان، شاهرخی را مدیر تیم ملی کرده بود و اعتقاد زیادی به او داشت. شاهرخی هم شخصیت موجهی بود که نتیجه کار ایشان هم مشخص است. نظر علی‌آبادی این بود که شاهرخی را بردارند. البته تصور من این بود که علی‌آبادی با برانکو و شاهرخی یا موردهای دیگر مشکل نداشت بلکه مشکلش با شخص دادکان بود!

منظورش این بود که دادکان را خلع سلاح کند؟

در حقیقت نظرش این بود، چون تخصصی در فوتبال نداشت! او فقط می‌دانست تیم ملی دارد کارش را انجام می‌دهد و قرار است به جام جهانی برود. به همین دلیل است که می‌خواست دادکان را تحت فشار قرار دهد که دادکان یا مخالفت کند یا موافقت. اما دادکان از این آدم‌ها نبود که تحت تأثیر موضوعی، نظرش را عوض کند. دکتر اعتقاد داشت که فدراسیون فوتبال باید تصمیمات مستقل بگیرد.

اوج دعواها به بازی آخر مربوط می‌شود. قبول دارید؟

بله. قبل از جام جهانی اتفاقاتی افتاد و مشخص بود که قرار است تصمیماتی بگیرند. دادکان زیر بار خواسته‌های غیرمنطقی علی‌آبادی نمی‌رفت و علی‌آبادی منتظر بود رئیس فدراسیون را تغییر دهد. در آن مقطع ما به جام جهانی نزدیک شده بودیم و زمانی بود که جشن خداحافظی باید برگزار می‌کردیم. هیأت رئیسه فدراسیون فوتبال هم قرار بود در جایگاه مخصوص بنشینند تا بعد از بازی مراسم جشن را برگزار کنند اما این اتفاق نیفتاد چون مخالفت‌هایی وجود داشت. در آن مقطع، دکتر با در خواست کادرفنی خواسته بود که تیم ملی در سوییس اردو بزند و حتی این خواسته با موافقت احمدی‌نژاد مواجه شده بود. ما هم لیست نهایی را اعلام کردیم اما وقتی برگشتیم تهران تا بازی دوستانه با تیم ملی آذربایجان برگزار کنیم و بعد از این بازی جشن خداحافظی بگیریم، اتفاقاتی افتاد که مسبب آن شخص علی‌آبادی بود چون می‌خواست جشن خداحافظی با حضور خودش انجام شود اما متأسفانه ایشان با معاونان خود آمدند در حالی که هیأت رئیسه فدراسیون هم باید در این جشن حضور پیدا می‌کرد. هیأت رئیسه فدراسیون فوتبال را به جایگاه راه نداده بودند و به جای این گروه، علی‌آبادی و معاونانش آمدند و در جایگاه نشستند. این موضوع باعث ناراحتی دادکان شد. هیأت رئیسه مجبور شد در رده پایین‌تر بنشیند و از آنجا بازی را تماشا کند. آخر بازی هم وقتی دکتر دید کار درستی انجام ندادند، تصمیم گرفت آن جشن برگزار نشود و با من صحبت کرد که بعد از بازی، بچه‌ها لباس را بپوشند و به هتل بروند. ما هم از تصمیم رئیس فدراسیون اطاعت کردیم و رفتیم هتل. آن روز جشن برگزار نشد و این هم عاملی شد برای اختلافات بعدی. این موضوعات تمرکز بازیکنان را به هم ریخت آن هم در شرایطی که ما در آستانه جام جهانی بودیم. بازیکنان از ماجراهایی که پیش آمد، به هم ریختند. به هر حال، این مسائل باعث شد تا تیم آنها شرایط روحی خوبی نداشته باشد.

یعنی این اختلافات به داخل رختکن هم وارد شد؟

بازیکنان این مسائل را می‌دانستند. رفتیم جام جهانی، سه بازی انجام دادیم و سعی کردیم که مسائل روحی بچه‌ها را نیز در نظر بگیریم. البته بچه‌ها با وجود مسائل حاشیه‌ای که پیش آمد، خوب کار کردند. بازی‌های جام جهانی که تمام شد، مستقیماً رفتیم به فرودگاه و از همانجا خبرها شروع شد. به نوعی کنار گذاشتن دکتر پایه‌ریزی شد. دکتر در فردوگاه به هم ریخته بود و یک مقدار هم از دست بعضی بازیکنان ناراحت؛ چون آنها می‌دانستند بعد از جام جهانی ممکن است، دکتر نباشد. بعضی از بچه‌ها کم‌لطفی کردند و به همین دلیل دادکان از دست آنها عصبی بود و با همان ناراحتی، به فرودگاه آمد و به آنها گفت: «موفق باشید». در فرودگاه فهمیدیم که آقای دادکان را کنار گذاشته‌اند. البته من همراه تیم ملی به ایران نیامدم اما دکتر برگشت و مصاحبه تندی هم علیه علی‌آبادی کرده بود. به نظرم علی‌آبادی هم به خواسته خود که نابود کردن فوتبال بود، رسید! وقتی بازی‌ها را بعد از جام جهانی بررسی کردم، فهمیدم بچه‌ها زحمت خودشان را کشیدند و نکته اینجا بود که بعد از جام جهانی برانکو با دلخوری از تیم جدا شد. به عقیده من، حق مطلب در مورد برانکو ادا نشد.

بعد از داستان ۲۰۰۶، فوتبال ما تمام شد و دیگر فوتبال روی ریل خود نیفتاد. به نظر شما این مسائل برنامه‌ریزی شده است؟

باید شخصی در رأس فدراسیون فوتبال باشد که علاوه بر داشتن ویژگی‌های مثبت، فوتبالی هم باشد. در عین حال مدیریت را بداند. مطمئناً به این افراد ایراد کمتری وارد می‌شود تا یک نفر از عالم سیاست بیاید در ورزش و کارها را در دست بگیرد. در این سال‌ها، چندین رئیس فدراسیون عوض شد؛ مصطفوی، نوآموز، پهلوان و... که در این میان افرادی هم بودند که عملکرد خوبی نداشتند اما آدم سیاسی هم مثل صفایی فراهانی آمد که بیشتر از چهره‌های ورزشی خدمت کرد. ایشان ۵ سال در رأس کار بود و در زمان حضورش، هیچ ریخت و پاشی نداشتیم. ارتباط‌مان با کنفدراسیون خیلی خوب بود و مسائل زیادی تغییر کرد. صفایی فراهانی تاریخ لیگ را تغییر داد. سطح کیفی مربیان و زیر ساخت‌ها را بالا برد.

در انتخابات اخیر هم چهره‌های سیاسی حضور داشتند تا ورزشی!

البته در این انتخابات آجورلو که مدیریت ورزشی کرده هم کاندیدا بود اما شخصاً دوست داشتم شخصی از جنس فوتبال رئیس فدراسیون شود. تغییراتی در اساسنامه ایجاد کرده بودند که هرکسی بتواند بیاید و به همین دلیل علی کریمی هم آمد و با حضور خود، شجاعتش را نشان داد. به شخصه اعتقادم این است که اگر علی دایی کاندیدا می‌شد شاید اتفاقات جور دیگری می‌افتاد.

فکر می‌کنید چرا افرادی مثل علی دایی نمی‌آیند؟

به خاطر اینکه ما می‌دانیم پشت همه قضایا لابی‌هایی انجام می‌شود. نمونه بارزش انتخاب علی‌آبادی است که پیش از این به شما گفتم. سلیقه آدم‌هایی اعمال می‌شود که نمی‌خواهند اتفاقات خوبی بیفتد و در فوتبال هم تخصصی ندارند. مشکل ما اینجا است که شخصی از جنس فوتبال نداریم. تعدادی از پیشکسوتان در حال حاضر در قید حیات نیستند و تعدادی که توانایی ریاست فدراسیون فوتبال را دارند، میدانی برای حضورشان نیست.

مثلا چه اشخاصی؟

حبیبی و شاهرخی، حتی مرحوم جعفرکاشانی هم می‌توانست در این طیف قرار بگیرد ولی اجازه ندادند آنها به فوتبال ورود کنند.

به نظرتان فوتبالی‌ها این اتحاد را دارند که بتوانند کارهای فوتبال را خودشان به دست بگیرند؟

اگر این اتفاق بیفتد خیلی خوب است. الان سجادی وزیر ورزش شده و همه ورزشی‌ها حرف‌شان این است که از ایشان حمایت کنند و مهم‌ترین دلیل‌شان این است که او سابقه ورزشی دارد. اگر سجادی بتواند همه بخش‌های مدیریتی در ورزش را از این حالت رها کند و به دست اهلش بسپارد، خیلی خوب است.

عدم صداقت چطور؟

بزرگ‌ترین مشکل در برقراری ارتباط مستمر با پدیده‌ها از جمله همین بحث حذف استقلال و پرسپولیس از آسیا را بابت عدم شفافیت و صداقت این مدیران می‌دانم.

پس سهم فدراسیون فوتبال چیست؟

فرقی نمی‌کند. به هر حال آنها هم بخشی از این فدراسیون هستند. در این ۴۰ سال تنها ۱۰ درصد از مدیران فدراسیون، شایستگی حضور در این فوتبال را داشتند. ۹۰ درصد آدم‌هایی که آمدند و پست گرفتند، کارنامه خوبی نداشتند. وقتی ما چنین مشکلی داریم، نباید انتظار داشته باشیم همه چیز ایده‌آل باشد. وقتی توانایی برنامه‌ریزی یک ساله را نداشته باشیم، فقط زمان می‌خریم تا دوره مدیریت‌مان عوض شود. کشورهای حوزه خلیج فارس از نظر فوتبال با ما قابل قیاس نیستند؛ فقط آنها نظم و انضباط و ساختار دارند! متأسفانه مشکل مدیریت باعث می‌‎شود که این محرومیت‌ها را ببینیم. در همین حوزه خلیج فارس، مدیر برای یک سال و یا شش ماه، مدیر یک باشگاه نیست و برای سال‌ها باشگاه را اداره می‌کند اما در فوتبال ما همه چیز سلیقه‌ای است. هیچ کس به آینده فکر نمی‌کند و برنامه‌ریزی ندارد. به تنها چیزی که توجه نمی‌شود، آینده است. همه چیز بر اساس زد و بند تعیین می‌شود. اگر می‌خواهیم آدم سالمی انتخاب شود، باید خود فردی که مدیر را انتخاب می‌کند، سالم باشد و نمونه‌اش دادکان بود. او حرف نمی‌زد، بلکه عمل می‌کرد و پشت مجموعه‌اش می‌ایستاد. اگر مدیری، ریگی در کفش داشته باشد، می‌ترسد که دستش رو شود و در قبال همه مسائل، سکوت می‌کند. اینطوری از سلامت کاری هم دور می‌شود! باید همیشه در جایگاهی بنشینی که لایق آن باشی. به همین دلیل است که در این فوتبال زد و بند می‌بینیم و تصمیمات آبکی گرفته می‌شود. همه اینها مربوط به آن ۹۰ درصد مدیران غیرورزشی است.

همین چرخه معیوب باعث می‌شود که مربی مثل فرکی و علی دایی بیرون باشند؟

بله شک نکنید. خیلی‌ها در این فوتبال هستند که نیازی به پول ندارند و این جامعه فوتبال است که باید دنبال آنها برود.

کمیته فنی ما چقدر در انتخابات نقش دارد؟

به نظر من هیچ نقشی ندارد و به قول علی پروین کشک است! متأسفانه حال و روز خوبی در این فوتبال نداریم.

اختلافات در بین بخش‌های اداری فوتبال هم زننده است. قبول دارید؟

بله متأسفانه. برخی باشگاه‌های ما در عرض ۳، ۴ سال، بارها اسم عوض می‌کنند. پدیده در استانش بازی کند و باید به این تیم پول بدهند اما پول نمی‌دهند. بازیکنان صنعت نفت یک ریال نگرفته‌اند و ۱۳ هفته بازی می‌کنند. داستان فوتبال ما این است. نمی‌توانی ورود کنی به جایی که حداقل‌ها را داشته باشد. مربیان با همین شرایط و سختی کار می‌کنند. هر جا می‌روی آدم سالم هم هست اما در کنارش آدم‌های ناسالم هستند که ترجیح می‌دهند نام‌شان حتی به بدنامی مطرح باشد. آنها بدنامی را به گمنامی ترجیح می‌دهند.

با همین شرایط، الان اگر پیشنهاد داشته باشید قبول می‌کنید؟

من اول فصل هم پیشنهاد داشتم اما به خاطر شرایط کرونا وارد فوتبال نشدم. بتدریج واکسن‌ها زده شد و خیال آدم راحت‌تر شده است. حالا دیگر می‌توانم بدون نگرانی وارد فوتبال شوم. البته شک نکنید از چیزی که سال‌ها از آن نتیجه گرفتیم، دست نمی‌کشم و همان کارها را انجام می‌دهم. مربیگری، امر ذاتی است و اگر مربیان برای خود اصولی داشته باشند، بر اساس همان اصول و اعتقادات حرکت می‌کنند. درست است که در این مدت به‌صورت فیزیکی در کنار این فوتبال نبودم اما لیگ را دنبال می‌کردم و همان عشق و علاقه در وجود من دیده می‌شود. اگر دوباره مربیگری کنم، باز هم همان کارها را انجام می‌دهم.

پیشنهاد شما از سوی تیم‌های تهرانی بود یا شهرستانی؟ دوست دارید کار خود را در کجا ادامه دهید؟

تهران که متأسفانه فوتبالش با مشکل مواجه شده و سایپا هم سقوط کرد. استقلال و پرسپولیس پرطرفدار هستند و هوادار هم در فوتبال تهران تازه اضافه شده است. البته فرقی نمی‌کند از تیم‌های تهرانی پیشنهاد داشته باشم یا شهرستانی. هر کجا شرایط برای کار کردن فراهم باشد، مربیگری می‌کنم چون کارم این است. اما جایی می‌روم که حداقل‌ها را داشته باشد.

در فوتبال ما یکسری مافیا اجازه نمی‌دهند بعضی مربیان وارد چرخه مربیگری شوند، اما یکسری مربیان از همین حالا تیمشان برای فصل بعد مشخص است مثلاً از بالا می‌گویند فلان مربی باید باشد. این مسائل را می‌پذیرید؟

مشکل اصلی ما ۹۰ درصد از مدیران غیرفوتبالی و غیرورزشی هستند. مدیرانی که برای این کار ساخته نشده‌اند اما تصمیم می‌گیرند و تصمیمات‌شان معمولاً بدون کارشناسی است. افرادی بالادست هستند که تحمیل می‌کنند چه کسانی در فوتبال باشند یا نباشند. هیأت مدیره هم مجبور است از این افراد حرف‌شنوی داشته باشند. افراد سالم هم وقتی این اتفاقات را می‌بینند، احساس می‌کنند جایگاه‌شان از دست رفته است. این تفکر باید از بین برود. در چنین شرایطی، مربیانی که بدنامی را بهتر از بی‌نامی می‌بیینند، وارد عرصه می‌شوند و در نتیجه یک مربی در عرض یک فصل ۵ بار تیم عوض می‌کند. افراد سالم هم پشت خط می‌مانند.

می‌توان قبول کرد که فوتبال ما سیاسی شده؟

بله و باید در این مورد فکری داشته باشیم.

مثلاً به علی دایی تیم نمی‌دهند و گفته می‌شود دستورات سیاسی نمی‌گذارد این اتفاق بیفتد!

از نگاه حرفه‌ای، وقتی علی دایی در حاشیه قرار بگیرد، فاجعه‌ای در فوتبال رخ داده است. مطمئناً مسائلی پشت این قضیه است که اجازه نمی‌دهد علی دایی مربیگری کند. او سال‌ها زحمت کشیده و باید در فوتبال باشد. علی ریاست را دوست ندارد، اما عاشق مربیگری است.

شما فولاد را احیا کردید و با این تیم قهرمان شدید. چرا طی این سال‌ها فولاد افت و خیز داشته؟

هر سؤالی که می‌پرسید، ذهنم ربط پیدا می‌کند به حضور مدیران غیرفوتبالی. مشکل فولاد به سلیقه مدیران بی‌ارتباط نیست. وقتی باشگاهی، عنوانی را به دست می‌آورد، باید موفقیت‌ها پی‌درپی باشد اما اگر تفکر درست نباشد، افت و خیز به سراغ تیم می‌آید! اگر می‌بینید تیمی مثل ذوب‌آهن به چنین سرنوشتی دچار می‌شود، حاصل تفکرات نادرست است. پیشرفت باید به طور ثابت ادامه داشته باشد. زمان حضور من در فولاد، دهکردی مدیر بود. دهکردی فردی فوتبالی است و مشخصاً تفکراتش با فردی که از بیرون آمده، فرق دارد. همین فصل پیش، من یکی از گزینه‌های ذوب‌آهن بودم اما مدیریتی که با من صحبت کرد، جدا شد. تا حالا هم سه بار هیأت مدیره این باشگاه عوض شده است. این ساختار ایراد دارد. ممکن است در دنیا برای هر تیمی اتفاق بیفتد که برای مدتی از دوران اوج خود فاصله بگیرد اما یک بار این اتفاق می‌افتد و تکرار نمی‌شود ولی در فوتبال برای هر تیمی اتفاق می‌افتد که این اصلاً خوب نیست.

پرسپولیس همچنین شرایطی داشت و از بدترین جایگاه در جدول به قهرمانی رسید.

وقتی برانکو سرمربی پرسپولیس شد، من سرمربی سپاهان بودم. من و برانکو با هم رفیق هستیم و با او صحبت کردم. گفتم تیم خوبی دارید؛ می‌دانستم این تیم در آینده حرف دارد. چون به برانکو اعتماد داشتم و تیم را دیدم به ایشان گفتم موفق می‌شوید. برای اینکه به برانکو کمک کنم به ایشان گفتم وقتی انتقادی به تو می‌شود به فکر جواب دادن نباش. او هم به حرفم گوش کرد. بالاخره تیم می‌بازد، پیشکسوت یک چیزی می‌گوید. راه پیشرفت این نیست که مربی درگیر این مسائل شود. چون دوستش داشتم می‌خواستم نتیجه بگیرد. مدیریت‌ها باید درست شود.

البته این ایراد به جامعه فوتبال وارد است. وقتی انتخابات فدراسیون انجام شد، هیچ‌کس غیر از علی کریمی از جامعه فوتبال وارد انتخابات نشد. شاید امروز یک رئیس فوتبالی داشتیم!

علی کریمی شجاعت به خرج داد و وارد عمل شد اما شاید برخی مثل او فکر نکنند. آبرو و اعتباری که هرکس جمع می‌کند، حاضر نیست براحتی خرجش کند. الان فضایی است که اگر سر کار بروی، خیلی مسائل بیرون بیاید. البته شخصاً باکی ندارم پرونده‌ام بیرون بیاید اما من نمی‌خواهم در جایگاهی قرار بگیرم که آبرویم برود. من فقط به فکر این نیستم که اسمم در جایی به‌عنوان مدیر یا مسئول باشد اما آبرویم برود. کارم مربیگری است و صد سال دیگر هم نمی‌روم در جایی مدیریت کنم. محمد رویانیان الان کجاست؟ وقتی با علی کریمی وارد دعوا شد، به ایشان گفتم شما تازه به فوتبال آمده‌ای اما علی کریمی در این فوتبال بوده. رویانیان بود که قراردادهای میلیاردی را به فوتبال آورد و خودش هم چوب این تصمیمات را خورد. من وقتی این چیزها را در فوتبال می‌دانم، دیگر خودم کاری نمی‌کنم که برایم مشکل ایجاد شود.

همیشه یک مقایسه بین نسل‌های فوتبال بوده است. همیشه یک تعصبی نسبت به نسل‌های قبلی فوتبال وجود دارد. شما کدام نسل را بیشتر دوست دارید؟

به نظر من در نسل‌های گذشته، اتفاقات خوب زیاد می‌افتاد و همه آن نسل را دوست داشتند چون سادگی و سلامت در آنها دیده بودند. در آن موقع، همه چیز سر جای خودش بود. به همین دلیل نسل گذشته را بهتر از نسل جدید می‌بینیم. همین‌طور که جلو آمدیم، همه چیز دگرگون شد و دگرگونی‌اش از نوع اتفاقات بد بوده است. آن موقع مدیر برنامه و دلال وجود نداشت اما در فوتبال ما اتفاقاتی می‌افتد که ذهنت درگیر می‌شود. هنوز هم حرف قدیمی‌ها با حرف غریبه‌ها فرق می‌کند. ما هنوز هم احترام بزرگترها را داریم اما در نسل جدید این مسائل را نمی‌بینید.

منظور ما از نظر فنی بود.

مربیان امروزی با فوتبال روز دنیا در ارتباط هستند اما مربیان زمان ما با همان سطح تفکری که آن موقع بود، کار می‌کردند. مثلاً من بازی می‌کردم مربی هم بودم. یک جور خودجوش کار مربیگری انجام می‌دادیم. آن موقع کیفیت فنی بازیکنان فرق می‌کرد و همه کارها را مربی انجام می‌داد. کار تمرینی، کار فنی، روانشناسی، تغذیه و... در حق‌ مربیان قدیمی اجحاف شد. امروز با آن موقع فرق دارد اما کیفیت فوتبال همان زمان خیلی بالاتر بود.

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار