احسان محمدی*
نسخه خطرناک فرهاد برای استقلال
منتقد یا مدعیان نیمکت استقلال این یادداشت را بخوانند و لبیک بگویند اما جدل درون خانوادگی بیش از مناقشه با حریفان فرساینده و رنجآور است و زخمهای عمیقتری به جا میگذارد.
وقتی فرهاد مجیدی بعد از تساوی مقابل پرسپولیس در اعتراض به داوری گفت: «اگر فرگوسنهای وطنی نگویند فرار رو به جلو، باید بگویم تا الان ۶ امتیاز را داوران از استقلال گرفتهاند» معلوم بود که از برخی دوستان دلچرکین است، البته منتقدان هم تعارف را کنار گذاشتند و جواب دادند. از جمله منصور رشیدی دروازهبان و مردی که جزئی از تاریخچه آبیها از دهه ۴۰ تاکنون است. او پاسخ داد: «بگذارید فرهاد مجیدی ما را فرگوسن وطنی خطاب کند. بله من که از سال ۱۳۴۳ تا به حال در تیم استقلال بازی کردم، مربیگری کردم و هواداراش بودم حتماً بد تیمم را میخواهم. مشکلی نیست. باشگاه از حالا اعلام کند هیچ پیشکسوتی حق حرف زدن درباره استقلال را ندارد، چون فرهاد مجیدی ناراحت میشود.» این شاید یکی از مهمترین تفاوتهای استقلال و پرسپولیس است. چیزی که میتوان به آن عنوان «مربیان منتظر لغزش» داد. در پرسپولیس تقریباً تمام نامهای مشهور و مدعی (به جز مایلیکهن و فرشاد پیوس) این فرصت را داشتهاند که روی نیمکت بنشینند و هواداران عملکرد آنها را ببینند. علی دایی، حمید درخشان، حمید استیلی، افشین پیروانی، حسین عبدی، محسن آشوری، محمد پنجعلی، ناصر محمدخانی و... الان هم این نیمکت مدعی بالقوهای ندارد. شاید مهدی تارتار. اما در استقلال اینطور نیست. نه اینکه چهرهها روی نیمکت ننشسته باشند. امیر قلعهنویی، پرویز مظلومی، محمود فکری، مجید نامجومطلق، علیرضا منصوریان و عبدالصمد مرفاوی نامهایی بودهاند که در این سالها به تناوب جایشان را روی نیمکت عوض کردهاند و به خاطر نوع برکناری بسیاری از آنها خود را برای نشستن روی نیمکت سزاوارتر از مجیدی میدانند. آنها یک شمشیر داموکلس هستند که بالای سر شماره ۷ محبوب آبیها آویزان است و بعد از هر نتیجه نامساعد او را تهدید میکنند. به این لیست حتی میتوان مدعیان دیگری افزود که هواداران خودشان را دارند یا گمان میکنند به اندازه کافی به آنها بخت برای دیده شدن دستکم روی نیمکت داده نشده است. حسن روشن یک ستاره تاریخی اما منتقد صریحاللهجه است، کسانی جواد نکونام را میپسندند و حتی بعضی میگویند چرا محمد تقوی یا داریوش یزدانی و رضا عنایتی و مهدی پاشازاده نه؟
عدهای دوای درد استقلال را بازگشت ژنرال میدانند، محمود فکری هنوز هوادارانی دارد که معتقدند نحوه برکناریاش محترمانه نبود و آه او دامن مجیدی را گرفته است و ...
انبوه این منتقدان در جبهه خودی بخشی از تمرکز مجیدی را از او گرفته است. حتی اگر به کیفیت بازی تیمش نتوانند خرده بگیرند به دستیارانش نقد وارد میکنند که چرا فرزاد مجیدی کنارش است؟ چرا شاهرخ بیانی باید برود نساجی و نیاید کنار استقلال؟ چرا ... چرا ...
یحیی گلمحمدی هم البته مورد نقد قرار میگیرد اما دردسرهای فرهاد را ندارد. الان کدام پیشکسوت پرسپولیس میتواند بگوید من از یحیی برای نشستن روی نیمکت سزاوارترم که اکثریت هواداران با او همراه شوند؟ البته که دستاوردها باعث شده گلمحمدی را نتوان با مجیدی مقایسه کرد اما استقلالیها اگر موفقیت میخواهند باید از این چند دسته بودن که مهمترین کارکردش ایجاد آشفتگی ذهنی برای سرمربی است دست بردارند. سرمربی استقلال هم حتماً میداند که این کنایهها تنها آتش ریختن روی بنزین است وگرنه نه برای استقلال امتیاز میشود و نه دل هواداران این تیم را گرم میکند. انتظار ندارم که پیشکسوتان منتقد یا مدعیان نیمکت استقلال این یادداشت را بخوانند و لبیک بگویند اما جدل درون خانوادگی بیش از مناقشه با حریفان فرساینده و رنجآور است و زخمهای عمیقتری به جا میگذارد.
*روزنامهنگار
منبع: ایران ورزشی
ارسال دیدگاه