یلدای مادرانه و مهدوی
قم (پانا) - یلدای امسال ما را به یلدای مادرانه نامیدهاند. بله، زیباست؛ او نیز همراه با دلی پاک و نامی پرمعنا به نام مهدی در کنار مادرش میگذراند.
در طول سال، شبی که به مدت یک دقیقه بیشتر از شبهای دیگر به درازا میکشد و این شب را ایرانیان با خانواده معنا میبخشند. شبی که هر خانوادهای، یکی - دو هفته قبل از آن به فکر دورهمی و فرزندان و فال حافظ و... در حال برنامهریزیاند.
شبی پرستاره اما سرد در میان غوغای مصرف انرژی؛ در این شب، کسانی در کنار بخاری و با شعلهای بالا مشغول خواندن شاهنامهاند...
و اما کسانی در مناطق محروم با لباس پشمی و بخاریهایی پیر و میانسال در حال گرم کردن استخوانهای بهسرماکشیده خود هستند.
بماند آن همه خنده و شادی خانواده که چه لذت میبخشد در میان خطوط دفترچه خاطرات، نوجوانان خانوادهمان که حکم میرزا کاتب خانواده را دارند اما جمعاند همگی، چه پیر و جوان و کودک در کنار سفره گلگلی، مادر بزرگ موگندمی که در هنگام تعریف خاطراتش در میان باغ شکوفهدار حاج بابا خان است و...
بماند که کسی در این میان، تنهاست و دل شور میزند که او حالا در این شور و حال خانوادهها و سفرههای رنگارنگ چه میکند؟ در کنار کیست؟
غمگین بگویم؛ شاید از میان میلیونها نفر فقط چند هزار نفری یا شاید اندک به یاد او باشند و به حال غربیش انتظار بکشند و اما زیبا بگویم که انتظار برای شبی طولانی به نام «یلدا» کمتر از انتظار برای ظهورش است. یلدایی که با نام مقدسش در سفرهها و دلهایمان شروع شود، یلدایی طولانی و زیباست.
برنامهریزان و طراحان، یلدای امسال ما را نامیده اند به یلدای مادرانه؛ بله. زیباست. او نیز همراه با دلی پاک و نامی پرمعنا به نام «مهدی» در کنار مادرش میگذراند شبی زیبا اما تنها را...
مادری اما با چادری سوخته در کنار سفره همراه با پسرش در حال دعا برای حال نامعلوم در پیشمان هستند و اما در آخر میگویم که بماند به یادگار که اگر در همین شبی طولانی با مدت زمان یک دقیقه بیشتر، اگر همین دعای مادر و پسر را نداشتیم، روزگارمان سپری نمیشد.
به یادت میمانیم در این شب؛ ای آقای غریبمان...
ارسال دیدگاه