حمام کاشف السلطنه محفلی برای دیدار هنرمندان تجسمی
تهران (پانا) - حمام کاشف السلطنه یا حمام نواب قرار است که آخرین روزهای بازسازی را سپری میکند قرار است به یک گالری تبدیل شود و آثار هنرمندان تجسمی در آن به نمایش در بیاید.
میگویند کاشف السلطنه در تهران حمامی داشت که از پهلوان تا صادق هدایت و میرزای شیرازی در این حمام قدم میزدند و محفلی بوده برای یک جمع نشینی ادبی و هنری .
البته در دوره و زمانه حال این جمع کدهها از سطح شهر جمع شدهاند و جای آنها را استخرها، کافیشاپهای روز گرفتهاند.
از مترو سعدی که گام به خیابان سعدی شمالی میگذاری مغازههایی را می بینی که پمپهای آب و وسایل تجهیز استخر و ... میفروشند آنها نیز قدم به دنیای مدرن گذاشتهاند و دیگر به فکر حمام و خزینه نیستند .
قدمهایم را تندتر بر می دارم قرار است با برخی از دوستان به گالری کاشف السطنه ببخشید حمام کاشف السلطنه برویم و از آنجا دیدن کنیم.
نزدیک به سه کوچه بالاتر از مترو که میروی به کوچه محمدرضا مصباح میرسی. چشمهایم را روانه این خیابان یا کوچه میکنم بیشتر مغازهها و تولیدی ها با مضمون و موضوع کیف و کفش زنانه و مردانه را می بینم که در کنار خانههای قدیمی که در حال تخریب هستند زیست مسالمت آمیزی با همدیگر دارند.
چند قدم که از آن مغازهها فاصله میگیرم سر و کله چاپ خانهها که بیشتر کارشان تولید و انتشار کارت های عروسی و عزا هستند پیدا میشود. سر جای خودم می ایستم و از شخصی درباره خانه کاشف السلطنه یا حمام سوال می کنم سرم را که بالا میبرم دوستانم را روبروی خود احساس میکنم میگویند آقای اشرفی خانه کاشف السلطنه اینجاست.
به سمت آنها می روم و لحظه ای کوتاه سر جای خود می ایستم از آنها سوال می کنم کجا باید رفت دربی چوبی کرم رنگ که زیبایی و هنر ایرانی را در خود جای داده به من نشان میدهند . راستش را بگویم بارها که از وزارت ارشاد به سمت خبرگزاری می رفتم از کنار این خانه رد شده بودم و خیلی دوست داشتم که درون این خانه بروم اما نمی دانستم این مکان خانه کاشف السلطنه است و محفلی بوده برای پهلوانان و ورزشکاران که در کنار هنرمندان و سیاستمداران آبی برتن زنند وروح و جسمشان را از آلودگی تن بزدایند.
پلهها را یک به یک به سمت پایین بر می دارم دوست داشنتم از این فضا عکسی بگیرم اما گفته بودند تنها خودتان بیایید و عکس و محتوای این چنینی را در اختیارتان قرار می دهیم .
وقتی وارد فضای حمام شدم ناخودآگاه زیبایی هنر ایرانی تمام گوش و چشمم را به سمت خود روانه کرد و محو زیبایی اش شدم.
چند دقیقه ای با دوستان درباره این فضا صحبت کردیم تا فردی به نام روحانی که صاحب این خانه بود در کنار ما آمد او میگفت چاپخانه ای داشته است که میخواسته آن را بزرگ کند و این خانه را از ورثه میخرد اما زمانیکه پای در خانه می گذارد به این فکر میافتد که میتوان بهره برداری دیگری از آن کرد و به قولی ایرانیان و مسافران کشورهای دیگر را با فرهنگ غنی ایران آشنا کرد.
او میگوید از سال ۹۴ تاکنون بازسازی خانه را دنبال میکند و امروز تقریبا بازسازی آن به پایان رسیده است.
روحانی از سختیهای روند بازسازی سخن میگوید و اعلام میکند نزدیک به ۱۲۰۰ کامیون خاک از این خانه خالی کرده است تا به ساختمان یا بنای اصلی برسد.
از او درباره نوع بازسازی سوال می کنم و او می گوید هیچ آجری از این خانه حذف یا اضافه نشده است وتمام آجرها را یکبار از خانه بیرون کشیده و بار دیگر به ان فضا برگردانده است.
وی میگوید طبقه بالای این حمام خانه کاشف السلطنه بوده است.
نقشه معماری آن نیز سعی شده چیزی به طراحی و معماری خانه اضافه نشود و امروز این خانه متشکل از گالری ، رستوران و اقامتگاه است.
روحانی ادامه میدهد از عمر این ساختمان نزدیک به ۱۶۰ تا ۱۷۰ سال عمر میگذرد البته طبقه بالایی ساختمان در دوره پهلوی اول به خانه اضافه شده است.
از او درباره کارآیی این حمام پرسیدم که در جواب به من گفت قرار است این حمام به یک گالری تبدیل شود.
از او پرسیدم آیا میتوان در این فضا پرفورمنس ، تئاتر میدانی کوچک و یا اکران های سینمایی داشت که در جواب به من گفت ایده خوبی است اما باید روی آن فکر کرد و دید که آیا می توان ایده را به سرانجام رساند یا نه.
وحید چمانی هنرمندیست که در کنار ابوالضل روحانی ایستاده است قرار است او نخستین گالری این مجموعه را راه اندازی کند .
از او درباره این فضا میپرسم و میگوید برای برگزاری نمایشگاهم همیشه دنبال چنین فضایی بودم تا با دوستان آشنا شدم ویژگی های معماری این فضا آنقدر بود که من را به خود جذب کرد و خوشحالم که آرزویم را می توانم به واقعیت تبدیل کنم.
پس از دید و بازدیدی که از این فضا داشتم از دوستان خداحافظی کردم و بار دیگر دل به خیابانهای شلوغ تهران دادم و ...از خانه کاشف السلطنه دور شدم اما با خود به این موضوع فکر کردم ما در سالهای گذشته چه بر سر فرهنگ و معماری و زیبایی ایران زمین آوردهایم .
ارسال دیدگاه