در گفت وگو با پانا:
روایت یک بازیگر کودک و نوجوان از سختیهای دنیای بازیگری
تهران (پانا) - بازیگر کودک نمایش «ضیافت کشتارگاه» میگوید باید برای حضور در دنیای بازیگری با علاقه ای که دارید به مبارزه با سختیهای این حرفه و هنر بروید.
مانی خلیلی، بازیگر کودک و نوجوان نمایش «ضیافت کشتارگاه» است که این روزها در حال اجرا است با او درباره چگونگی ورودش به دنیای بازیگری و سختیهای این حرفه گفتوگو کردهایم.
خودتان را معرفی کنید؟
مانی خلیلی، ده ساله هستم. متولد و ساکن تهران. از مهرماه ۱۴۰۳ وارد پایه ی پنجم دبستان می شوم.
اولین کار حرفه ای در عرصه ی سینما و تئاتر را در چه سالی و چگونه آغاز کردید؟
چهار سال پیش یعنی زمانی که ۶ سال داشتم از طرف یکی از دوستان پدرم پیشنهاد بازی در یک سریال را داشتم. وقتی به دفتر کارگردان مراجعه کردم گفتم که نمی خواهم بازی کنم. پدر و مادرم سعی کردند نظر من را عوض کنند اما نمیدانم چرا یک نه قوی در من شکل گرفته بود که به هیچ عنوان راضی نشدم. سال بعد که آن سریال را دیدم و اتفاقا سریال بسیار پر طرفداری شده بود (یاغی)، تازه فهمیدم که تصمیم درستی نگرفته بودم. پشیمانی از این انتخاب برای من شروع به کار جدی و حرفه ای در بازیگری بود. در سال ۱۴۰۰ در نمایش «مده آ در قندهار» بازی کردم. برای این کار لازم بود لهجه افغان داشته باشم که آن هم برایم خیلی جذاب بود و فکر میکنم به خوبی از پس آن برآمدم. البته در آن کار بازیگران افغان هم داشتیم که خیلی به من کمک کردند.
یعنی پس از آن در نمایش ضیافت کشتارگاه بازی کردید؟
خیر؛ بعد از آن در نمایش «کرنر زیر درختان بلوط» بازی کردم. این نمایش در بخش مسابقه بین الملل فجر هم اجرا شد که در بخش نمایشنامه جایزه اثر برگزیده و در بخش کارگردانی تقدیر شد. بعد از آن هم در یک تله فیلم بازی کردم که به دلایلی تولید ان فعلا متوقف شده است باید بگویم برای حضور در سینما و رفتن روی صحنه باید عشق و علاقه داشت زیرا این هنر با سختیهای بسیاری همراه است که باید حتما با عشق و علاقه وارد این حرفه و هنر شد.
با توجه به این که شما از کودکی وارد دنیای بازیگری و تئاتر شده اید، فکر می کنید اگر حمایت والدینتان نبود، باز هم سراغ این دست فعالیت ها می رفتید یا اصلا با توجه به مشکلات شروع کار، زمینه برای شما مهیا بود؟
نمیتوانم خیلی دقیق شرایطی را که تجربه نکرده ام حدس بزنم اما همان طور که گفتم علاقه من به بازیگری از زمانی شکل گرفت که یک بار به آن نه گفته بودم و شاید پشیمانی بعد از آن، میل من به این حرفه را چند برابر کرد. هر چند قطعا محیط خانه ما و حرفه پدر و مادرم هم بیتاثیر نیست. اما در این باره یک نکته به نظرم میرسد که شاید برای شما جذاب باشد. من فکر می کنم که اگر در ۶ سالگی با اصرار پدر و مادرم در آن فیلم بازی کرده بودم هرگز تا این حد به بازیگری علاقهمند نمیشدم. من و هم کلاسیهایم از اجبار خوشمان نمیآید و از کاری که مجبوریم آن را انجام دهیم متنفر میشویم. برای همین میخواهم به شما بگویم که بیشترین علت علاقه من آن بود که در شرایطی قرار گرفتم که بتوانم نتیجه تصمیم خودم را ببینم و آزادانه به سمت آن چیزی بروم که خودم می خواهم.
نمایش «ضیافت کشتارگاه» هم انتخاب خودتان بود؟
بله، من هم مثل بقیه بازیگران متن را خواندم و اتفاقا برای بازی در نقش سیاوش شرط هایی داشتم که کارگردان با بعضی از آنها موافقت کرد.
ممکن است بفرمایید یکی از آن شرط ها چه بود؟
در صحنه آخر نمایش، سیاوش قصه، تعزیه خوان میشود. از کارگردان خواستم که اجازه بدهد برای این صحنه اتود بزنم و با توجه به بازیگر مقابلم که اشقیا میخواند، خودم به نقش برسم. البته در نهایت کارگردان اصلاحاتی داشت که من پذیرفتم و خوشحالم، چون نقش سیاوش در نمایش «ضیافت کشتارگاه» را از تمام نقشهایی که تا امروز بازی کردم بیشتر دوست داشتم. اینکه چند شب دیگر باید از این نقش خداحافظی کنم خیلی ناراحتم می کند.
حتما می دانید که هنرمندان و تعزیه خوان هایی که نمایش شما را دیده اند، علاوه بر جذابیت و شیرینی بازی شما در طول نمایش، نقش آفرینی تان در صحنه ی آخر به عنوان بچه خوان تعزیه را بسیار تحسین کرده اند. آیا پیش از این تجربه ای مشابه داشته اید؟
خیر این اولین تجربه من است. شاید علاقه به آواز و موسیقی هم در این مورد به من کمک کرده است.
یعنی در زمینه ی آواز و موسیقی هم فعالیت دارید؟
خیر فعلا فقط در حد تمرین آوازخوانی است. اگر فرصتی پیش بیاید و بتوانم برای آن برنامه ریزی کنم، حتما موسیقی و آوازخوانی را هم دنبال می کنم.
با این شرایط با درس و مدرسه چه می کنید؟
تمرین و اجرای نمایش «ضیافت کشتارگاه» در فصل تابستان بود و من مجبور نشدم که یکی را انتخاب کنم. سال گذشته در هفته اول مهرماه داور جشنواره بین المللی فیلم کودک و نوجوان بودم. این جشنواره در اصفهان برگزار شد و من نتوانستم به مدرسه بروم. احتمال دارد که امسال هم برای داوری در این جشنواره انتخاب شوم. خوشبختانه معلم کلاس پنجم من «خانم صادقی»، خودش هنرمند است و هم او و هم مدیر مدرسه ام «آقای نورپور» ما را برای فعالیتهای هنری مان خیلی تشویق می کنند. من دوست دارم همین جا از هر دوی آن ها تشکر کنم.
اهل ورزش هم هستید؟
بله مدتی تکواندو کار می کردم و کمربند سبز دارم. اما برای بازی در فیلم و بعد از آن هم برای بازی در نمایش «ضیافت کشتارگاه» از تهران خارج شدم و نتوانستم به باشگاه بروم. شاید برای ورزش دیگر در رشته ی تکواندو ادامه ندهم و فقط به تمرین های آمادگی جسمانی بپردازم. اما چون استادم را خیلی دوست دارم و نمی خواهم ایشان را از دست بدهم، حتما دوباره زیر نظر همین استاد تمرین می کنم.
بازیگر نمایش «ضیافت کشتارگاه» برای همسالانش که به سینما و تئاتر علاقه مند هستند چه پیامی دارد؟
دوست دارم به آن ها بگویم که به سالن های تئاتر بروید و یک نمایش را چند بار ببینید. یک فیلم را چند بار ببینید و یک موسیقی را چندین بار گوش بدهید. همین! چون همه چیز از همین جا شروع می شود.
ارسال دیدگاه