در گفت‌وگو با پانا مطرح شد؛

روایت رویاهای دست نیافته بشر در نمایش «تایتان»

تهران (پانا) - طراح و کارگردان نمایش تایتان می‌گوید مخاطب در این نمایش با رویاهای خود روبه‌رو می‌شود و سعی دارد تا ذهنیت و رویاها را تجسم بخشد زیرا تبدیل ذهنیت به عینیت مهم‌ترین آرزوی یک هنرمند است.

کد مطلب: ۱۴۸۷۷۱۷
لینک کوتاه کپی شد
روایت رویاهای دست نیافته بشر در نمایش «تایتان»

نمایش «تایتان» عنوان تازه‌ترین اثر نمایشی بابک ‌محمودزاده به‌عنوان طراح و کارگردان تئاتر است که توسط سجاد افشاریان بازیگر و کارگردان نام‌آشنای سینما و تئاتر تهیه‌کنندگی شده است. 

«تایتان» روایت فرمالیستی و انتزاعی قصه‌ای است که با ارجاعاتی به اساطیر یونان باستان مفاهیم محیط زیستی امروز در زیر متن خود بیان می‌کند.

میزانسن‌ها و تابلوهای سراسر تصویر این اثر حضور جدی کارگردان را در تمام طول نمایش به مخاطب گوشزد می‌کند. متن نمایش «تایتان» توسط رضا بهکام با الهام از نمایشنامه دست‌آخر اثر ساموئل بکت به رشته تحریر درآمده است.

«تایتان» نخستین بار در رویداد هم‌آغاز تئاتر شهر به روی صحنه رفت و با استقبال منتقدین و تماشاگران مواجه شد تا جایی که به‌عنوان اثر برتر از دید مخاطبان برگزیده و معرفی شد و تاکنون نیز با گذشت فقط یک هفته از اجرای این نمایش، روزهای شلوغی را در تالار قشقائی تئاتر شهر رقم زده است.

در نمایش تایتان حسین ‌کشفی ‌اصل، ایمان ‌میرهاشمی، محمد ‌نیازی، اودین روشن، علی ‌ایزدی ‌سفیددشتی، طاها احمدی، عارفه ‌احمدپور، سپیده ‌سعیدی‌نیا، میلاد ‌شریف، راضیه ‌شریفی، میرا ‌امیرنسب، محمدرضا محمدپور، نازنین ‌طلوعی، هانیه ‌بهرامی، فاطمه محمدی، ملینا محمود زاده ایفای نقش می‌کنند و سیده ‌آمنه ‌افتخاری طراح لباس و رضا خضرائی نیز طراح نور نمایش «تایتان» است.

همچنین محمد لهاک نیز به‌عنوان مجری طرح، بابک محمودزاده را همراهی می‌کند. 

نمایش «تیتان» از ۱۴ تیر ۱۴۰۳ هر شب ساعت ۲۰ به استثنا شنبه شب‌ها در تالار قشقائی تئاترشهر روی صحنه می‌رود.

نمایش تایتان

بابک محمودزاده، کارگردان تئاتر و فعال هنری است که چندی پیش با نمایش اتاق هملت نوید حضور یک کارگردان فرم‌گرا را به جامعه تئاتر کشور داد. طراح و کارگردان نمایش تایتان در دومین تجربه کارگردانی خود با تلفیق چند سبک نمایشی سعی دارد تا شکل متفاوتی از نمایشنامه دست‌آخر بکت را به مخاطبان خود عرضه کند. او به تاسی از فیلسوف سینمای جهان استنلی کوبریک برخلاف برخی منتقدان، پیچیده‌گویی را کامل‌ترین شیوه بیان می‌پندارد. 

آنچه می‌خوانید حاصل گفت‌‌وگوی پانا با بابک محمودزاده کارگردان نمایش تایتان است: 

در ابتدا مختصری درباره فرم و ساختار نمایش تایتان توضیح دهید؟

اتمسفر اکسپرسیونیستی(گزاره‌گرایی) که برخواسته از فضایی انتزاعی و سورئالیستی است، به‌طور معمول بدنه، شکل و فرم آثار مرا تشکیل می‌دهد. با رویاهای خود روبرو می‌شود، یعنی همواره سعی می‌کنم این ذهنیت و رویاها را تجسم بخشم. تبدیل ذهنیت یا رویاهای یک آرتیست به عینیت همواره یکی از آرزوهای کارگردانان بزرگ دنیاست. اینکه بتوانند رویاها را به تصویر تبدیل کنند. تجسم بخشی به ذهنیت به ویژه رویا و خواب یک اتفاق ناب در تئاتر و ذهن مخاطبش رقم می‌زند و این دقیقا آن چیزی است که من در پی آن هستم. 

بنابراین مخاطب در نمایش تایتان با رویاهای کارگردان اثر روبه رو می‌شود؟

نه فقط رویای من بلکه تماشاگر وقتی وارد سالن نمایش می‌شود با چیزهایی که تاکنون در در ذهنش فقط به شکل رویا پردازش می‌شد به شکل عینی مواجه می‌شود. در واقع این رویای ذهن من است که مقابل دیدگان مخاطب عینیت می‌یابد. این تصویری است که در جهان واقعی و رئالیستی معلولا کمتر دیده می‌شود. 

photo_2024-07-12_19-53-38

کارکرد اجسام و آکساسوار صحنه در این نمایش چیست؟

کار من در فرایند آفرینش با اجسام و استفاده دراماتیک از آنها متفاوت است. معمولا  از اجسام  به گونه‌ای استفاده می‌کنم که مخاطبان در حالت عادی از آن اجسام اینگونه استفاده نمی‌کنند و همین امر سبب شگفتی آنها می‌شود. به‌طور مثال  کیفی در نمایش مشاهده می‌کنید که درونش یک نوزاد است. سعی داشتم با استفاده از کیف یک زن باردار را تداعی کنم.  شما در این اثر تصاویری را ملاحظه می‌کنید که پیشتر در جایی آنها را ملاحظه نکرده‌اید که البته هر کدام از تصاویر نمادها و یک‌ المان‌های مشخصی است و دارای مفاهیم معینی. سعی داشتم مباحث و مفاهیمی پس پشت هر حرکت دراماتیکی نهفته داشته باشم.

آثار بدنه تئاتر کشور معمولا دیالوگ محور شده و خلق تصاویر و تابلوهای نمایشی کمتر دیده می‌شود، چه شد که چنین ساختاری را برای ارائه انتخاب کردید؟  

نمایش‌های بدنه تئاتر متاسفانه اکثرا به نمایش‌های رادیویی تبدیل شده‌اند و اگر تماشاگر چشمان خود را ببندد چیزی از دست نداده‌ است. اما من اعتقادم چیز دیگری است. اگر ما در فضای رئالیستی بخواهیم اثری تولید کنیم، بهترین مدیوم یا بهترین مدل یا بهترین فرمت، سینما است. در تئاتر خیلی کم می‌توان در خلق چنین فضایی با سینما رقابت داشت.  

پس چه چیز همچنان شما را در تئاتر نگه‌ داشته است؟ 

اما عنصری در هنر تئاتر در اختیار داریم که نه تنها متفاوت از سینماست بلکه منحصربفرد و شگفت انگیز است و روند انتقال احساس را بی‌هیچ واسطه‌‌ای، به شکل مستقیم انجام می‌دهد و آن اتمسفری است که در تئاتر وجود دارد و این اتمسفر به واسطه هم نفسی با مخاطب تنها در هنر تئاتر شکل می‌گیرد، اتفاقی است یگانه! مخاطب اتمسفر را حس می‌کند بی‌آنکه آن را ببیند. یک انرژی خارق‌العاده است. اما چیزی که در تئاتر این اتمسفر را پر رنگ‌تر می‌کند، همین میزانسن‌ها و خلق تابلوهای نمایشی است. تصاویری که نفس به نفس از سوی عوامل و عناصر مختلف صحنه پیش چشمان تماشاگر خلق می‌شود.

منشا و منبع این ذهن تصویرساز  در چیست؟ 

این علاقه شخصی‌ من است اینکه از بچگی دوست داشتم اجسام حرکت کنند و مثلا وارد جهانی شوم که در تلویزیون نشان داده می‌شود. تصویر کردن و عینیت بخشیدن به رویاها مهم‌ترین فعلی است که من در فرآیند آفرینش انجام می‌دهم. 

خب ممکن است این رویاها نمایش را فانتزی کند؟

این بسیار حائز اهمیت بود که مبادا تجسم بخشیدن به رویاها نمایش را به سوی فانتزی برده و اتمسفر کار به اصطلاح کارتونی شود همواره تاکید شده در این جنس نمایش‌ها اگر خیلی به سمت فضای فراواقعی برویم، اثر به نمایشی فانتزی تبدیل شود. به اعتقاد من مرز باریکی بین انتزاع و فان وجود دارد. مرز باریک بین واقعیت و فضای انتزاعی یا فضای سورئالیستی. گر چه هر کدام برای مخاطب می‌تواند در نوع خود جذاب باشد. چطور که من از یک یخچال در نمایش «اتاق هملت» به‌عنوان یک تابوت استفاده می‌کنم. در نمایش اتاق هملت صحنه دیگری است که هملت برای شکنجه‌ افلیا با آرشه ویلنسل بر گلوی افلیا می‌کشد؛ گویی در حال نواختن سازی چون ویلنسل است، موسیقی نواخته می‌شود صدای ویلنسل، در عین حال هملت در حال شکنجه دادن افلیاست، در خلق تصاویر و تابلوهای نمایشی استفاده دراماتیک و منطق دراماتیک بسیار حائز اهمیت است. 

درباره ساختار نمایش تایتان توضیح کامل دادید، کمی هم از محتوای اثر بگویید؟ 

در تئاتر نوین امروز جهان دیگر کسی  به دنبال دیالوگ نیست یا کمتر گرفتار دیالوگ است. سکوت در نمایش بسیار مهم است آنچنان که آنتوان چخوف می‌گوید: سپیدی‌های متن من به مراتب مهم‌تر از سیاهی‌های متن من است یا در جای دیگری فرانسیس هاچ می‌گوید: نمایشنامه سکوت‌های منقطع است. من نیز از این سکوت دراماتیک استفاده‌های متفاوتی می‌کنم و آن را تبدیل به تصویر خواهم کرد. در عین حال به جای دیالوگ‌گویی صرف مهم‌ترین کاری که انجام می‌دهم به جای از بین بردن کلمات، بار مفهومی و محتوایی هر گذاره را به تصویر می‌کشم. 

نمایش تایتان

 

به نظر می‌رسد در نمایش تایتان قصد دارید به مباحث و مشکلات محیط زیستی نیز بپردازید؟ 

شاید این ارجاع به محیط زیست در نمایش نشات گرفته از زندگی خود من باشد. نزدیکان من به خوبی می‌دانند عموما از هیچ محصول کارخانه‌ای در زندگی خود استفاده نمی‌کنم. چرا که نخستین اثر آسیب زدن به محیط زیست، گریبان خود انسان را می‌گیرد. به‌طور کلی اعتقاد دارم  یک هنرمند خلاق، زیست ارگانیک و طبیعی‌اش سبب بروز خلاقیتش می‌شود و زندگی ماشینی و شیمیایی نه تنها بشر را از خلاقیت دور کرده بلکه ما را از زیست درست انسانی خود نیز دور کرده است و یکی از آسیب‌های اصلی که مردم در جهان امروز به کره زمین وارد می‌کنند به محیط زیست است که تاثیر مستقیم آن به زندگی خود ما وارد می‌شود. 

کمی هم از فضای آثار ساموئل بکت که دچار دگردیسی شده سخن بگویید؟

در نمایشنامه دست‌آخر اثر ساموئل بکت چهار شخصیت در آخرالزمان گیر کرده‌‌اند. بر اساس علاقه‌ای که به این اثر بکت دارم، سعی کردم با الهام از نمایشنامه دست‌آخر، چهار شخصیت را در جهان نمایش خود بیاورم. اما توجیه به پایان رسیدن جهان چه می توانست باشد؟ با خود فکر کردم تنها چیزی که بشر را می‌تواند به انتهای هستی بکشاند از دست دادن همین محیط زیست است. 

ما این چهار شخصیت نمایشنامه ساموئل بکت را در نمایش تایتان می‌بینیم؟ 

در نمایشنامه تایتان شخصیت‌های اصلی بکت را می‌بینید که فقط نام آنها تغییر کرده است. به بیان دیگر در قالب روایت نمایشنامه ساموئل بکت، من دغدغه‌های جامعه خود را بیان می‌کنم. معمولا آثار ابزورد به دلیل ماهیت و فلسفه وجودی‌شان کمتر مورد پسند مخاطب ایرانی است، پس لازم بود تغییری به شکل نمایش داده شود که مورد پسند مخاطب نیز قرار بگیرد، و این نکته‌ای بود که من برای شروع به آن فکر کردم، مخاطب ایرانی کمتر به فضای ابزورد اقبال نشان می‌دهد لذا تصمیم گرفتم اساطیر یونان باستان را که هر قشری معمولا از آنها استقبال می‌کند را در تلفیقی نامحسوس به متن اضافه کنم. در واقع دراماتورژی ویژه‌ای روی متن شکل گرفت که تلفیق و تجمیع همه این گونه‌های محتوایی و فرمی نمایش تایتان را حادث کرد که امیدوارم مورد پسند تماشاگران قرار بگیرد. 

سخن پایانی.

با هم‌اندیشی رضابهکام نویسنده نمایش تایتان تصمیم‌ گرفتیم فضای متفاوتی از نمایشنامه ابزورد را با تغییرات و تلفیق اسطوره‌های یونان به نمایش بگذاریم تا حاصل آن  نمایشی باشد برای نسل امروز جامعه، نسل دهه هشتاد و نود که جهان را بدون اینترنت تجربه نکرده و روحیه ماشین‌زده او مجال قصه‌پردازی صرف را نمی‌دهد، سعی کردم رویا بسازم و تجسم رویاها باشم.

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار