در گفت‌وگو با پانا:

بازیگر در صحنه تئاتر و فیلم بر اساس دیدگاه‌ کارگردان عمل می‌کند

تهران (پانا) - بازیگر نمایش «صداهایی ورای تاریکی» با اشاره به این مطلب که تئاتر صرفاً خلق یک متن ایدئولوژیک، سیاسی، روان‌شناختی یا یک متن ادبی نیست می‌گوید بازیگر در صحنه تئاتر و فیلم بر اساس دیدگاه‌ کارگردان عمل می‌کند .

کد مطلب: ۱۴۸۶۵۴۳
لینک کوتاه کپی شد
بازیگر در صحنه تئاتر و فیلم بر اساس دیدگاه‌ کارگردان عمل می‌کند

نمایش «صداهایی ورای تاریکی»، اثری از «آریل دورفمن» است که این روزها، با هدایت و کارگردانی «امیرحسین حریری کاشانی»، در سالن اصلی تالار مولوی تهران به روی صحنه رفته است. 

در خلاصه داستان این نمایش آمده است «این اثر بیانگر این نکته است که همواره کسانی هستند که آگاهانه خودشان را قربانیِ دیگری می‌کنند. آن‌ها نقطه‌ای را در تاریکی روشن نگاه می‌دارند و امید به زیستن مسالمت‌آمیز را به دیگری یادآوری می‌کنند. اگر بپذیریم غایت تئاتر صرفاً خلق یک متن ایدئولوژیک، سیاسی، روان‌شناختی یا یک متن ادبی نیست، به این باور می‌رسیم که به تعبیری پس از زیباشناسی، غایت معناییِ تئاتر و درنهایت ادبیات «کاوش در هستی فراموش‌شده‌ انسانی» و جست‌و‌جوی «امکاناتِ انسان» برای مقاومت علیه نابودی هستی است.» به همین منظور گفت‌وگویی اختصاصی با «رضا صمدپور»، یکی از شخصیت‌های این نمایش انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

رضا صمدپور، بازیگر نمایش «صداهایی ورای تاریکی»، در گفت‌وگو با پانا، با اشاره به این‌که شخصیت او در این نمایش، ورای اثر نیست و این شخصیت، دیگر شخصیت‌ها را هدایت می‌کند تا هر یک از آن‌ها بتوانند روایت خویش را برای مخاطبان به تصویر بکشند، گفت: «این موقعیت، شبیه به یک بازپرسی دوباره است، با این تفاوت که افراد در این موقعیت آزاد هستند، کسی توی سر آن‌ها نمی‌زند، آن‌ها را شکنجه نمی‌کند، و به همین خاطر از بازپرس نمی‌ترسند و حرف‌های خود را می‌زنند.»

وی افزود: «مردی که در نقش او بازی می‌کند، بر اساس متنی از «آریل دورفمن» است و از نظر او یک مرد واقعی و منطقی است، دیگران در این اثر، درگیر جنایات حقوق بشر در هر کشوری هستند، شکنجه‌شده‌اند، کتک خوردند، زندانی یا تهدید شده‌اند و این شخصیت، به این افراد می‌گوید راهی که رفتید درست است، کاری که کردید ممکن است آن نتیجه‌ای را که در ذهن داشته‌اید به شما ندهد و با مشت زدن بر سندان، سندان از بین نمی‌رود و این‌که این فرد، به هر یک از شخصیت‌های جاری در این اثر می‌گوید، نرود میخ آهنین در سنگ.»

این بازیگر تئاتر خاطرنشان کرد: «شخصیتی که من در قالب آن در سالن اصلی تالار مولوی به روی صحنه می‌روم، هرگز طرف استبداد و جنایت نیست، اما همواره واقعیت را بیان می‌کند و این فرد همواره در تلاش است تا بگوید که ما، هرگز با لطافت خویش نمی‌توانیم استبداد را از بین ببریم و نمی‌توانیم حکومت‌های توتالیتر را با اقدامات خویش ضعیف کنیم، بلکه این حکومت‌ها قدرتمندتر می‌شوند، چون حکومت‌های توتالیتر، از قضا خون بریزند یا زندان‌های مخوف‌تری داشته باشند، قوی‌تر از پیش خواهند شد.»

وی تصریح کرد: «دقیقاً به همین دلیل است که برخی کشورها، قبل از این‌که بخواهند به سرزمینی حمله کنند یا آن را فتح کنند، نخست مانند «گوانتانامو» یا «کیف» زندان درست می‌کنند و بعد آدم‌ها را می‌گیرند و می‌برند و بعد در مورد ترسناک بودن این موقعیت صحبت می‌کنند، این مرد یک مرد واقعی است، و موقعیت او در زندگی شما، دقیقاً مانند موقعیتی است شما، ۱۰۰ میلیون تومان پول دارید اما می‌خواهید یک ماشین ۵۰۰ میلیون تومانی بخرید، و در عین این‌که این آرزو رادارید، با ۱۰۰ میلیون تومان به بازار می‌روید و پنچر به خانه برمی‌گردید؛ اما این فرد، در مقابل دیگر افراد می‌گوید دست نگاه‌دار، بیا یک موتور بخر، هم من را به مقصد برسان و هم خود را به مقصد برسان.»

صمدپور یادآور شد: «به‌عنوان مثال می‌توان در موقعیتی دیگر از تأثیر این شخصیت بر روی شخصیت‌های مختلف این نمایشنامه، این‌گونه گفت که به‌عنوان مثال شما با ۱۰۰ میلیون تومان به بازار می‌روید و یک ماشین چهارچرخ به شما می‌اندازند، شما در چنین موقعیتی از بازار به خانه برمی‌گردید و درراه بازگشت، هم خود را می‌زنید و هم‌خانواده را می‌زنید که این چه جنسی بود که به من انداختند، اما این شخصیت، به شما می‌گوید مگر من به تو هشدار نداده بودم، اما اشکال ندارد، این دفعه این اتفاق افتاد، اما انشاءالله دفعه بعدی چنین اتفاقی تکرار نمی‌شود.»

این بازیگر تئاتر خاطرنشان کرد: «با ۱۰۰ میلیون تومان به شما ماشین می‌دهند یا این‌که با ۲ میلیارد تومان به شما ویلا می‌دهند، اما این محصولات و اجناس، محصولات و اجناسی نیستند که شما بخواهید در آن خوب و خوش باشید، اگر شما بخواهید یک ویلا داشته باشید که دریا را ببینید، باید ۸ میلیارد تومان پول داشته باشید، بله، در بازار با هر پولی به شما نهار و یا غذا می‌دهند، اما این نهار چه باشد، شما تعیین می‌کنید و پول شما تعیین می‌کند.»

صمدپور، تصریح کرد: «شخصیت او در این نمایش، به دیگر افراد می‌گوید راهی که رفته‌اید اشتباه بوده است، این فرد در تلاش است تا به‌تمامی شخصیت‌های این اثر بگوید سیستم جهان، آن‌قدر قدرتمند است که شما در مسیر خود تنها می‌توانید یک حکومت را ساقط کنید، پس دیگر حکومت‌های موجود در جهان چه؟ بعد جامعه حکومت‌ها چه؟ و بعدازآن کل جهان که اصل و اساس آن بر پول است و هیچ لطافتی و انسانیتی را نمی‌پذیرد چه؟»

وی تأکید کرد: «این فرد در نمایش، اعتقاد دارد که امروز، فقرا و اغنیا در خدمت پول هستند و او  در تأیید یا رد این فرضیه نظری ندارد، این فرد، می‌گوید که مبارزه نتیجه نمی‌دهد، باید برویم و یک فکر دیگر بکنیم و این در حالی است که خود او هیچ فکر دیگری ندارد، اما در این میان می‌نشیند و حرف همۀ افراد و شخصیت‌های مختلف این نمایش را گوش می‌دهد.»

این بازیگر یادآور شد: «بر روی صحنه، بر اساس شخصیتی که نویسنده آن را طراحی کرده است، بازی می‌کنم و در این فضا، به سخنان تک‌تک شخصیت‌های این اثر گوش می‌دهم این شخصیت به هیچ‌کس نمی‌گوید خفه شو، به هیچ‌کس نمی‌گوید دهنت را ببند، بلکه می‌گوید زود باش و رایت خود را بگو تا نوبت دیگران هم بشود، اما هرگز آن‌ها را ساکت نمی‌کند و به سکوت دعوت نمی‌کند و در آخر نیز به این شخصیت‌ها می‌گوید، ببینید، شما هر چه می‌خواستید گفتید و هر اسمی را که می‌خواستید گفتید، اما من بیشتر از شما اسم بلد هستم.»

بازیگر نمایش «صداهایی ورای تاریکی» اضافه کرد: «این فرد، پس از شنیدن همه این اسم‌ها و روایت‌های زندگی آنان می‌تواند مخاطبان خویش را با انبوهی از دیگر اسامی و روایت‌های زندگی آنان مواجه سازد، این فرد معتقد است که اگر این روایت‌ها قرار بود نتیجه‌بخش باشد، تا امروز  باید از آن‌ها نتیجه می‌گرفتیم، اما متأسفانه این کار جهان است و باید پذیرفت که «این غافله تا به حشر لنگ است» و این هیچ‌کس هم نمی‌تواند این قافله را راه بیاندازد.»

وی یادآور شد: «شخصیت‌های مختلفی در این داستان حضور دارند که معتقدند ما ناجی نداریم، دنیا همین است و اصل و اساس آن نیز بر همین استوار است این افراد معتقدند که فقیر باید وجود داشته باشد که ثروتمند وجود داشته باشد و از طرفی دیگر، ثروتمند نیز باید وجود داشته باشد که فقیر وجود داشته باشد، والسلام و کار جهان همین است، اما نظر دین ما، این موضوع همواره گفته‌شده است که در جهان سعادتی نیست، و سعادت در بهشت است و آدمی در جهان به دنبال آن می‌گردد.»

صمدپور تأکید کرد: «اصل و اساس نمایشنامه «صداهایی ورای تاریکی» این است که هر کس که در این جهان به دنبال سعادت بگردد، گمراه است، روایت این نمایشنامه، روایتی از مبارزه و رنج است، چراکه آدم‌های این نمایشنامه در هر موقعیتی می‌توانند خود را از قصه کنار بکشند و رنج نکشند، پس هرکسی که آزادی می‌خواهد، باید رنج بکشد.»

این بازیگر تأکید کرد: «این نمایشنامه برای مخاطبان فقط جنبه‌هایی از آشنایی را در پی دارد، کشور ما همواره به کشور مبارزات در ادوار مختلف تاریخ معروف و مشهور بوده است و ما ۲۰۰ سال برای مشروطه جنگیده‌ایم و همواره این مبارزه ادامه دارد و همیشه این پرچم در دستان ما بوده است و نام کشور عزیز ما همواره با مبارزه درجهان گره‌خورده است و باید گفت که هر جا در جهان، ندای آزادی‌خواهی بلند است، ایران یا حمایت کرده است یا در این زمین‌بازی راهکاری برای آزادی‌خواهی ارائه داده است.» 

وی ادامه داد:« به همین دلایل است که ملت ما از این لحاظ پر هستند و شاید این قصه، روایت جدیدی برای ملت ما نداشته باشد و این نمایشنامه، فقط اطلاعات عمومی مخاطبان خویش را بالا می‌برد، «دزمون‌توتو»، یک شخصیت شرقی بسیار بزرگ بوده است که سالیان سال، روی تلکس خبری جهان بوده است و انسان مهمی بوده است و حال، این شخصیت از بین رفته است و این نمایش، به‌عنوان‌مثال، روایت چنین اشخاصی را در مقابل دیدگان مخاطب به نمایش بگذارد.»

صمدپور خاطرنشان کرد: «بسیاری از مخاطبان این نمایش، اسامی شخصیت‌های جاری در قصه را می‌دانند و با بخشی از روایت زندگی و مبارزات آنان آشنا هستند، این متن، یه نوعی مبارزان بزرگ از سراسر جهان را با شیوه‌های مبارزاتی آنان معرفی می‌کند و این‌که شما می‌خواهید چه بهره‌ای از آن ببرید، در دستان خودتان است و به این موضوع بستگی دارد که چقدر مطالعات شما کامل است.»

این بازیگر افزود: «تجمیع روایت‌های موجود در این اثر را از ویژگی‌های بارز آن است و معمولاً نویسندگان بزرگ تئاتر، روایت زندگی افرادی مانند «دزمون توتو» را می‌گیرند و آن را به یک اتوبیوگرافی مبدل می‌سازند و ۳ صحنه در مورد آن کار می‌کنند، اینجا و در این نمایشنامه، در هر صحنه ۳ نفر وارد داستان می‌شوند و کار به‌جایی می‌رسد که می‌توان آن را با عنوان تاریخچۀ مبارزه و رنج تشریح کرد و دقیقاً همان‌گونه که چنین روایت‌هایی در تلویزیون به‌صورت یک زنجیره تولید می‌شود، حال ما چنین زنجیره‌ای را در تئاتر داریم.»

وی تأکید کرد:  «مخاطب در این اثر نمایشی، با تنوعی مواجه می‌شود که می‌تواند توسط آن به اشتراکی در همۀ مبارزات و مبارزان برسد، همه مبارزان تاریخ رنجی دارند و می‌گویند سکوت نکنیم، ساکن و ساکت ننشینیم و اگر می‌خواهیم مبارزه کنیم، نمی‌توانیم در «وان شیر» و «پرنیان» مبارزه کنیم، بلکه باید آماده‌باشیم.»

صمدپور، ادامه داد: «در یکی از ابیات شعری از غزلیات سعدی آمده است که «هر که دانست که منزلگه معشوق کجاست، مدعی باشد اگر بر سر پیکان نرود»، این متن همواره به مخاطب خویش می‌گوید و تأکید دارد که مبارزه، از زیر پتو، پای تلویزیون و شعار دادن در بالای پشت‌بام به‌جایی نخواهد رسید، باید به دل آن بزنی، چراکه استبداد ستمگر، قدرتمند و نابودگر است و اگر جلو بروی، دستکم نابودی خود و هم‌قطاران خویش را رقم‌زده‌ای.»

این بازیگر تئاتر، افزود: «ایران سابقۀ بیش از ۲۰۰ سال تاریخچۀ مبارزه را در کارنامۀ خویش دارد و ایرانیان، مبارزات گروهکی تیمی، طبقه‌ای و دیگر انواع مبارزه را در کارنامه داریم و همه نوع آن را فوت آب هستیم، ما ایرانیان همواره مدعی هستیم که بخش بزرگی از ایده‌های مبارزاتی خویش را به نتیجه نرسانده‌ایم و برای این است که به مبارزات خویش ادامه می‌دهیم.»

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار