مجری رادیو و تلویزیون در گفت‌وگو با پانا:

بی‌توجهی به ادبیات کلاسیک طبیعی به نظر نمی‌رسد

«هفت‌خان اسفندیار» اتفاقی خاص بود

تهران (پانا) - مجری رادیو و تلویزیون گفت ادبیات کهن ایران، گنجینه بی‌بدیل از قصه‌های دوست‌داشتنی است اما این میزان غفلت و بی‌توجهی نسبت به ادبیات کلاسیکِ قرص، محکم و ماندگار طبیعی به نظر نمی‌رسد.

کد مطلب: ۱۴۸۶۱۳۴
لینک کوتاه کپی شد
بی‌توجهی به ادبیات کلاسیک طبیعی به نظر نمی‌رسد

سیاوش عقدایی که برنامه «چرخ» شبکه چهار، آخرین تجربه اجرای او در تلویزیون محسوب می‌شود، اجرای برنامه‌های مختلف علمی، مسابقه و شبانه را در کارنامه دارد. وی همواره علاقه‌مندی خود به ادبیات کهن را نشان داده است و به همین خاطر در برنامه «دست در دست» شبکه دو تحسین شد.  با او در آستانه اجرای نمایش «رستم و سهراب» به کارگردانی حسین پارسایی گفت‌وگو کرده‌ایم.

سیاوش عقدایی در گفت‌وگو با پانا با اشاره به غنای بالای ادبیات کهن ایران‌زمین و غیرطبیعی بودن بی‌توجهی به آن در عصر معاصر گفت: «مبالغه نیست اگر گفته شود ادبیات کهن ایران، گنجینه بی‌بدیل از قصه‌های دوست‌داشتنی است. قصه‌هایی که قصه‌های امروزند. شاهنامه به ترتیبی شاید بتواند در صدر این آثار قرار گیرد. چون ضمن داشتن حکمت، هیجان‌انگیز هم است. باوجود چنین غنایی این میزان غفلت و بی‌توجهی نسبت به ادبیات کلاسیکِ قرص، محکم و ماندگار طبیعی به نظر نمی‌رسد.»

وی با بیان آنکه تئاتر «هفت‌خان اسفندیار» به کارگردانی حسین پارسایی تجربه جسورانه‌ای بود که توانست نگاه مخاطب را به تئاتر تغییر دهد، ابراز امیدواری کرد «نبرد رستم و سهراب» هم ادامه آن مسیر باشد. عقدایی دراین‌باره گفت: «می‌دانیم در دنیای امروز مخاطب تنها به این دلیل به تئاتر نمی‌رود که با یک قصه زندگی کند و بازی بازیگران تئاتر را ببیند. بلکه گاهی اوقات به سالن تئاتر می‌رود تا شکوه و عظمت صحنه و لباس را ببیند و موسیقی فاخر بشنود. لذا تصور می‌کنم مجموعه‌ای از این اجزا بسیار نیکو در «هفت‌خان اسفندیار» یافت شد. تجربه‌های این‌چنینی می‌تواند نگاه مخاطب به تئاتر را تغییر دهد؛ به‌ویژه آن دسته از مخاطبانی که تازه با تئاتر آشنا می‌شوند.»

عقدایی افزود: «فراموش نکنیم در دنیا خیلی‌ها دوستدار این‌گونه نمایش‌ها هستند و آن‌ها را دنبال می‌کنند. ما برای سالیان سال این سبک تئاتر را نداشتیم یا اگر داشتیم آن‌قدر معدود بوده که تماشاگران اندکی توانسته‌اند از آن بهره ببرند. بسیار خوب است ساخت چنین تئاترهایی امتداد داشته باشد تا از این شکل نمایش بی‌بهره نباشیم.»

این مجری و گوینده رادیو با تأکید بر غافل شدن از ادبیات عرفانی در آثار ساخته‌شده معاصر گفت: «شاهنامه فردوسی سراسر قصه است و شخصاً طرفدار این اثر هستم. خُرده داستان‌هایی در این اثر وجود دارد که هرکدام از آن‌ها می‌توانند روایت دیگری را شکل دهد و شخصیت‌هایشان بیرون بیایند و قصه‌های جدید بسازند. بدون شک ممکن است؛ اما آنچه گاهی از آن غفلت می‌کنیم ادبیات عرفانی ماست. قصه‌هایی در مثنوی هستند که اگر همان‌قدر اشتیاق برای انتخاب داستان‌های شاهنامه داریم برای قصه‌های عرفانی داشته باشیم، می‌توانیم به‌خوبی قصه عرفای بزرگ را روی صحنه تئاتر بیاوریم.»

وی در همین زمینه افزود: «قصه ابوسعید ابوالخیر، منصور حلاج، بایزید بسطامی و... قصه‌های جذابی دارند و مردم آن‌ها را دوست دارند. چون پیام‌آور عشق و دوستی و رحمت هستند. دوای درد انسان امروزند و مردم با آن‌ها ارتباط برقرار می‌کنند. از این‌رو حیف است که چنین گنجینه و تاریخی داریم؛ اما امروز اگر از یک جوان درباره آن‌ها بپرسیم در بسیاری از موارد زادگاه و آرامگاه آن‌ها را هم نمی‌دانند کجاست و این موضوع بسیار دردناک است.»

عقدایی در پاسخ به این سؤال که شیوه پرداختن به ادبیات کلاسیک به چه صورت باشد تا هم ارزش آن حفظ شود و هم مخاطب امروز بتواند با آن ارتباط برقرار کند، گفت: «در زمینهٔ شیوه پرداخت به ادبیات کلاسیک باید بدانیم و بپذیریم برای این شکل از نمایش، مخاطب را بیشتر از شکل دیگر نمایش که هنر برای هنر است باید در نظر گرفت و سلیقه او را موردتوجه قرار داد. باید پذیرفت لازم است مخاطب وقتی به سالن می‌آید، از نمایش لذت و بهره ببرد. اینجاست که دراماتیزاسیون کار خود را انجام می‌دهد و می‌تواند قصه را به زبان امروز روایت کند تا بتواند ‌اجزای زیبایی، بیم‌ها و امیدهای آن را پررنگ سازد. هرچند شعرا و نویسندگان قرون گذشته آثار کلاسیک را طوری نوشته‌اند که خودبه‌خود این اتفاق در آثارشان افتاده است.»

وی همچنین اظهار کرد: «فردوسی در بسیاری از بخش‌های شاهنامه دکوپاژ سینمایی هم انجام داده است و امروز به تصویر کشیدن آن‌ها برای یک کارگردان کار ساده‌ای است. اما به‌هرحال باید مخاطب امروز و زبان امروز را بشناسیم و بدانیم رفتن به سمت آثار کلاسیک به‌هیچ‌عنوان منافی قرائت آن‌ها به زبان امروزی نیست. اگر هم عده‌ای تصور می‌کنند نباید دخل و تصرفی در لحن و بیان کرد این موضوع نیز به‌خودی‌خود دگماتیسم فرهنگی و ادبی است و همین تفکر به زیان آثار کلاسیک و فرهنگ ما خواهد بود. یک‌جاهایی باید به قرائت و به‌عین متن مؤمن بود؛ اما ممکن است در جای دیگر لازم باشد متن برای مخاطب، امروزی شود.»

عقدایی باور دارد که تئاتر پرزرق‌وبرق نیز همچون سبک‌های دیگر تئاتر لازم است و مخاطبان خاص خود را دارد و از این‌رو باید مورد توجه قرار گیرد و مخاطب نیاز به محصولاتی مطابق به سلیقه خودش دارد.

وی گفت: «ما در ایران به تئاتر به‌مثابه یک هنر با اصالت همچون دیگر شاخه‌های هنری نگاه کرده‌ایم؛ اما دلیل نمی‌شود تئاتر پرزرق‌وبرق هم نداشته باشیم. به‌هرحال طبقه‌ای هم وجود دارد که این محصول فرهنگی را می‌پسندد و اتفاقاً اگر نتوان به دست افراد هنرمند و متفکر محصولی برای این طبقه تولید کرد چطور می‌توان با این طبقه هم‌صحبت شد. چطور می‌توان با طبقه‌ای که این محصول را مصرف می‌کند حرف از فرهنگ زد. گاهی اوقات انتقاد می‌شود فلان سبک هنری را افرادی دنبال می‌کنند که بویی از هنر نبرده‌اند. تا در طبقه آن افراد قرار نگیریم، نمی‌توانیم در استانداردی که آن‌ها قرار دارند تولیدی داشته باشیم. بر حذر کردن، حاصلی جز عمیق‌تر شدن شکاف نخواهد داشت.»

عقدایی بر لزوم ورود بیشتر بخش خصوصی به تئاتر اشاره کرد و گفت: «اصطلاحی وجود دارد که گفته می‌شود اگر صحرای سینا را به مدیریت دولتی بسپارید بعد از یک سال مدیرانش شن و ماسه کم خواهند آورد! حمایت بسیار خوب است؛ اما تا جایی دولت حمایت کند که یک هنر در جامعه جا بیافتد. به‌عنوان‌مثال چند کار را حمایت مالی کند تا سرمایه‌گذار خصوصی ببیند چه سرمایه‌ای خرج شد و چه دستاوردی به دست آمد تا ترغیب شود و بیاید و او هم سرمایه‌گذاری کند. اما اگر در دست یک نحله و خط فکری باشد و با مدیریت دولتی کار فرهنگی انجام شود، نمی‌توان به پیشرفت آن هنر خوش‌بین بود.»

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار