نگاهی کوتاه به ۳ مستند پر مخاطب این روزهای سینمای ایران؛
از نغمههای خاطرهساز ایرانیان تا تاسیس مدارس در یزد و قویدلی که به پروندههای سخت ورود میکند
تهران (پانا) - این روزها 3 فیلم مستند «دیافراگم»، دبستان پارسی» و «قویدل» نگاه بسیاری از مخاطبان سینمایی را به خود جلب کرده است، این 3 فیلم با موضوعات متفاوت توانستهاند با رویکردی جدید نشان دهند فیلمهای مستند اگر خوش ساخت باشند نظر بسیاری از علاقمندان به سینما را به خود جلب میکنند.
تماشای سه مستند این روزها اکران آنلاین، ویژگیهای بارز سینمای مستند را به یاد میآورد که مدتها است در سینمای داستانی گم شده و این ویژگیها تنوع، رویکرد تازه به موضوعات جنجالی و توجه به جذابیت و جلب مخاطب است.
«دیافراگم» (جواد وطنی) اثری تماشایی و البته جمع و جور و مختصر است. فیلمی درباره تاریخ صدا و موسیقی و ورود صفحههای گرامافون به ایران. فیلمی درباره خاطرات مشترک نسلهای مختلف، که با موسیقی به همدیگر پیوند میخورند. فیلمی که تماشاگر را تا انتها حفظ میکند و از نفس نمیافتد.
«دبستان پارسی» ساخته حسن نقاشی، فیلمی پیچیده و به واسطه روایت و زبانش، از جریان غالب مستندسازی دور است، اما «دبستان پارسی» به واسطه همین دوری از سلیقه و پسند روز، فیلم مهمی است. کاوشی درست و دقیق از گذشته و مبارزهای با جهل و بیدانشی. اگر در «دیافراگم» جواد وطنی، با مرور تاریخ معاصر و با تمرکز روی موسیقی، درباره خاطرات یک سرزمین صحبت میکند، نقاشی با نقد بعضی برخوردها، تندرویها و جهل افروزیها، بازگشت به اصالت و دانش و فرهنگ را راه رستگاری و برون رفت از مشکلات میداند.
مستند «قویدل»، ضلع سوم این مثلث را کارگردانی جوان به نام علی فراهانی صدر ساخته است. «قویدل» به راحتی میتوانست یک مستند گزارشی و شعاری با قهرمانی نچسب باشد اما تبدیل به فیلمی مفرح و اثرگذار شده است، فیلمی که مانند «ف- الف» (فرشاد اکتسابی) یکی از تولیدات مرکز گسترش در حوزه فساد اداری و اقتصادی، خط شکن، جسور و مهم است.
مرکز گسترش پیش از این، آثار مختلفی تولید کرده که رویکرد اصلاحی و انتقادی داشتهاند، از جمله «زیر این چتر باران میبارد» (کتایون جهانگیری) که نقدی درست و هوشمندانه بر مساله بیمه و مشکلات آن در ایران است، در هفدهمین جشنواره «سینماحقیقت» که آذرماه سال گذشته در تهران برگزار شد، مستند «بحران بزرگ» ساخته محمدحسین حقیقی روی پرده رفت که آن هم، نقدی جدی بر مساله سالخوردگی و پیرسالی در ایران داشت. «قویدل» در خانواده این آثار انتقادی قرار میگیرد اما وجه افتراق آن، نگاه طنزآمیز کارگردان جوان فیلم به روایت و سیر پرونده است.
مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی، به عنوان مهمترین متولی آثار مستند، در سالهای اخیر کوشیده، به سکوهای نمایش ورود کند و آثارش را به دست مخاطب برساند اما پیش از آن و با تماشای آثار تولید شده در یکی دو سال گذشته، میتوان یک رویکرد مهم و جدی را در آن ردیابی کرد و آن، موضوع اصالت مخاطب و توجه به جلب نظر اوست.
«قویدل» مثل فیلم ستایش شده «همه مردان رئیسجمهور» ساخته جنجالی آلن جی پاکولا، یک شخصیت جستجوگر دارد که این بار و بر اساس کلیشهها، پلیس، روزنامهنگار یا کارآگاه نیست اما تلاش همراه با امید او یک پرونده ملی را به سرانجام میرساند. «قوی دل» با مرکز قراردادن احمد قویدل بهعنوان قهرمان اثر، برای تماشاگر الگوسازی میکند و به او اعتماد بهنفس میدهد.
«دیافراگم» مسیری دیگر را طی میکند، به قلب مردم میرود و خاطراتی را زنده میکند که با هنر سینما و موسیقی پیوند خورده است. نغمهپردازانی که رفتهاند، آواهایی که بهخاطرات سپرده شده و صفحههای گرامافون که دوباره به زندگی ایرانیان نفوذ کرده و آنها را بر آن داشته، سنتی قدیمی را زندگی کنند.
در «دبستان پارسی» مخاطبی که این روزها، دلزده از موضوعهای تکراری است، تاریخ را مرور می کند. تاریخی که فقط در یزد محدود نمیشود و چشماندازی فراتر از یک دوره و یک شخصیت دارد. در «دبستان پارسی» هم با یک قهرمان روبرو هستیم. قهرمانی که میکوشد دانایی را پاس بدارد، اما دست آخر از پا درمیآید. «دبستان پارسی» نوعی از مستند فاخر و دشوار است که تماشای آن، فارغ از پسند و بازیهای روز، بدون تاریخ مصرف و حیاتی است.
ارسال دیدگاه