در گفتوگو با پانا
شمس لنگرودی: پرداختن به آثار کلاسیک ادبی ضروری است
تهران (پانا) - شمس لنگرودی میگوید نگاه به تاریخ و تحلیل تاریخ نوعی نگاه به امروز و تحلیل زندگی امروزه مولف و روزگار اوست و این در مورد آثار برجسته کلاسیک هم صدق میکند.
شمس لنگرودی پس از تماشای موسیقی نمایش کافه عاشقی به کارگردانی جلالالدین دری و آهنگساری پیمان خازنی درباره این اثر به خبرنگار پانا گفت: «نگاه به تاریخ و تحلیل تاریخ نوعی نگاه به امروز و تحلیل زندگی امروز نگرنده و روزگار اوست؛ این امر در مورد آثار برجسته کلاسیک هم صدق می کند. یعنی اگر پنجاه سال یا صد سال پیش تحلیلی از فردوسی بدست می دادیم در واقع تحلیل آن روز زندگی مردم ایران بود و الان هم اگر تحلیلی بدست بدهیم تحلیل روزگار امروز ماست؛ این امر درباره آثار کلاسیک تثبیت شده هم صدق می کند یعنی اگر امروز به تحلیل و روایت داستان لیلی و مجنون بپردازیم به هر ترتیب زندگی امروزینهی در آن مجسم است. به ویژه آثاری مثل لیلی و مجنون و خسرو و شیرین که آثاری رمانتیک و کلیگرا و مبتنی بر پارهای از اخلاقیات منسوخ شده است اما به لحاظ فرم برجسته هستند؛ وقتی چنین آثاری با نگاه امروز و مدرن بازبینی و تحلیل می شوند جذابتر می شوند.»
وی در ادامه اظهار داشت:«نمایش کافه عاشقی از این نظر دارای اهمیت است که ماجرای کهن لیلی و مجنون نظامی را که دارای روابط رمانتیک و منسوخ است با عشقی امروزینه روایت می کند و رنگ زندگی امروزی به خودش بگیرد. از این زاویه نمایش کافه عاشقی با دقت خوبی نوشته شده است. فکر می کنم پرداختن به این طور آثار کلاسیک ادبی ضروری است و البته کار دشواری است.»
لنگرودی درخصوص آهنگسازی خازنی در این اثر چنین گفت: «با دانش مختصری که من در موسیقی دارم اما با تلاش هایی که طی سالها در موسیقی داشتم به گمان من موسیقی این کار موسیقی بسیار جذابی بود؛ تنوع بسیاری در کار موسیقی متن این کار وجود داشت و همخوانی خوبی با متن داشت و مشکل است با یک وزن شعر روایتهای موسیقایی مختلفی بدست بیاوریم، به گمان من آقای پیمان خازنی در این زمینه موفق بودند.»
وی در پایان دربارهی پیوند اشعار نو روایی با موسیقی ایرانی و تلفیق آن با هنرهای نمایش افزود: «درباره این مسئله که آیا با اشعار بلند شاعران نوپرداز که جنبه روایی دارند هم می شود برخوردی کرد که در کافه عاشقی اتفاق افتاد گفت به نظر من نه فقط در شعرهای روایی حتی در شعرهای بلندی که من آنها را شعرهای پازلی می نامم ( یعنی شعرهایی که با تصویر پیوند می خورند نه با روایت)، هم میشود به چنین نتیجه ای رسید و آن شعرها را تبدیل به نمایش نامه کرد. البته به گمانم این کار هم سختتر است و هم راحتتر. راحتتر از آن رو که زندگی امروز است و سختتر از آن جهت که روایتی که در ادبیات کهن وجود دارد در شعر های نوگرایان به آن شکل وجود ندارد، مخصوصا در شعر های پازلی مثل شعر "ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد" که کمی دشوارتر است و لازمه آن شناخت بیشتر این نوع اشعار.»
ارسال دیدگاه