روایت بازیگران جوانی که میخواهند تئاتر را زنده نگه دارند
شاهرخی: در تئاتر «شب/ خارجی/ یِرما» ناچارید قضاوت کنید/ تفاوت این اجرا در پرداختن به لایههای روانشناختی و جامعهشناختی یِرماست
تهران (پانا) - از حال خوب رفتن به سالن تئاتر بعد از مدتها و همنفس شدن دوباره با وادی تخیل و شنیدن صدای نفس نقشهای آن تخیل بر روی صحنه تئاتر که بگذریم، نمایش «شب/ خارجی/ یِرما» با به قضاوت نشاندن ویژگی زنانه قدرت باروری و تجربه مادر شدن یا نشدن در یک جامعه کوچک روستایی سعی در به رخ کشیدن لایههای مختلف زنانگی در یک فضای سنتی را دارد.
خاصیت تئاتر در این است که نسبت به اتفاقات زمانهاش احساس مسئولیت میکند و دقیقاً در روزگار کرونازده ای که چراغهای تئاتر سوسو میزند و پاتوقهای تئاتری استعدادهای جوان رنگ غُبار به خود گرفتهاند، دو دوست هنرمند و هنردوست فارغ از دغدغه بودن یا نبودن مخاطب، تصمیم میگیرند تا با جمعی از استعدادهای جوان و به قولی تجربه اولی در تئاتر، یکی از نمایشنامههای معروف در دنیا را روی صحنه ببرند تا هم قوت قلبی برای جوانهای مستعد تئاتری باشد و هم فرصتی برای معرفی چهرههای آتیهدار هنر تئاتر این مرزوبوم.
نمایش «شب/ خارجی/ یِرما» که در دسته تئاتر مستند - نمایشی قرار میگیرد، به طراحی، دراماتورژی و کارگردانی نسیم ادبی و ندا شاهرخی از ۲۶ اردیبهشتماه در مرکز تئاتر مولوی به روی صحنه رفته است. «یِرما» دختر جوان شاعرمسلک روستایی این قصه در هر پرده تئاتر در کالبد یکی از بازیگران جوان به روایت بخشی از ویژگیهای خود میپردازد. درست در زمانیکه مخاطب با قسمتی از ویژگی زنانه «یِرما» آشنا میشود، تمامی صحنه به سکون میرسد و در تاریکی فرو میرود و ناگهان بر روی پرده مستندی از همان بازیگر جوان پخششده و او از تجربه زیسته مشترک خودش با یرما در زندگی واقعیاش سخن میگوید. تجربههای گاها تلخ اما واقعی دخترانی که نه در زمان یرما و آن روستای کوچک بلکه در یک جامعه بهاصطلاح متمدن امروزی تکرار میشود. پاشنه آشیل این نمایش پخش مستندهایی از بازیگران این نمایش است که خود واقعیشان را بیان کرده و درنتیجه خود را بهصورت مستقیم و در همان لحظه ایفای نقش، در معرض قضاوت مخاطب حاضر در سالن قرار میدهند. این همان اتفاقی است که دایم برای شخصیت «یرما» و «خوئان» در جامعه روستایی شان می افتد.
آنچه این تئاتر را از باقی اجراهای نمایشنامه «یرما» به نویسندگی «لورکا» متمایز میکند شنیدن صدای مردانه خوئان (همسر یرما) ست که هرکدام از ویژگیهای مردانه خوئان را هم یکی از بازیگران جوان روایت میکند و دقیقاً در مستندشان از تجربه شخصیت واقعی مردانهشان در برخورد با رفتارهای زنانه یرما سخن میگویند.
داستان «یِرما» سطوح مختلفی دارد که جذابیت ایجاد میکند
«ندا شاهرخی» کارگردان نمایش «شب/ خارجی/ یرما» در گفتوگو با پانا درباره ایده اولیه اجرای این تئاتر عنوان کرد: «ازایده تا اجرای این کار متعلق به مدرسه تئاتر فانوس است. در این موسسه با جوانها کار میکنیم و اجراهای بینالمللی هم در فرانسه و یونان داشتهایم. با «نسیم ادبی» هم در یونان کارکردهام. درباره ایده اجرای این تئاتر من و نسیم تصمیم گرفتیم کارگاهی را در ایران برگزار کنیم. کار ایده تا اجرایی را با بچههایی که ترم یک و دو فانوس بودند و پختگی لازم را داشتند، روی صحنه ببریم و در این مرحله تصمیم گرفتیم متنی انتخاب کنیم. نمایشنامه «یرما» از متون بزرگ جهان است و برای این کار انتخاب شد چون نمایشنامهای بود که در سطوح مختلف میتوان بررسیاش کرد. یک سطحرویی دارد که داستان زنی است که بچهدار نمیشود و تقریباً همه همین را از یرما میدانند و این نقش لایههایی را دارد که فکر کردیم میتوانیم این را با بچهها اجرا کنیم و خب چون نسیم ادبی قبلاً خودش نقش یرما را کارکرده بود به آن بسیار مسلط بود.»
وی افزود: «من هم در همان بخشی که میتوانم مستند کار کنم، وارد شدم. احساس کردم مستند در این نمایشنامه جا دارد که وجود داشته باشد.»
فلسفه انتخاب نام «شب/خارجی/ یِرما»
ندا شاهرخی درباره فلسفه انتخاب این اسم گفت: «انتخاب اسم «شب/ خارجی/ یرما» ازاینجهت بود که «یرما» نام نمایش لورکا است اما ما یک بخش مستند در کار قراردادیم که بچهها از درونیات و زندگی شخصی خودشان میگویند. بعضیها چیزهایی در این مستندها میگویند که قبلاً باکسی جایی مطرح نکردهاند. برای ما این موضوع جالب بود. همچنین در طول متن هم بارها یرما صحبت از شب میکند. یرما شبها از خانه خارج میشود و روی آسفالتهای پشتبام راهرفته و این زن همیشه بیرون از خانه است. اینکه مسئله اصلی ما برای شب این بود که خب ماه نماد یرماست و این شد که نامش را «شب/ خارجی/ یرما» گذاشتیم.
پررنگ کردن لایههای روانشناختی و جامعهشناختی «یرما»
شاهرخی با اشاره به اینکه نمایشنامه زن محور است، گفت: «لورکا نویسنده این نمایشنامه دائم به سمت یرما میرود و خوئان یا ویکتور مابقی در جریان نمایشنامه میآیند و میروند. پس این نمایشنامه زنانه است اما ما در این تئاتر تلاش کردیم از نگاه خوئان هم ماجرا را ببینیم.»
وی افزود: «این موضوع را در مستندها داریم و نقشهای مرد این اجرا از نگاه خوئان داستان و برداشت خودشان و تجربه زیستهشان را روایت میکنند. لایههایی از نمایش باز میشود که قبلاً در کارهای دیگر باز نشده است. درواقع این نمایشنامه همیشه «یرما» را در نقشهایی قرار میدهد که یکسری موسیقیهای اسپانیایی دارد و آدمهایی میرقصند و بیشتر حالت موزیکال دارد تا اینکه به لایههای جامعهشناختی و روانشناختی آن پرداخته شود. ما سعی کردیم از این زاویه کار را ببینیم.»
ماجرای پخش مستندها در حین اجرای تئاتر چه بود؟
شاهرخی درباره نمایش مستندهای در حین اجرای تئاتر گفت: «من کار مستند انجام دادهام اما در ایران بسیار کم به این ژانر پرداختهشده است. من حتی در کار قبلیم که با یک کارگردان فرانسوی کارکرده بودم، مستند اجرا کردم.»
وی افزود: «درمورد نقش «یرما» با نسیم ادبی همفکری کردیم تا ببینیم «یرما»ها و «خوئان» ها در طول جریان نمایش چگونه به هم متصل شوند. در حین تمرین دائم تحلیلهای بچهها را از نقش یرما و خوئان میشنیدیم درنهایت تصمیم گرفتیم که تحلیلها را در قالب فیلم مستند به همین تئاتر الصاق کنیم. در مستندهایی که ساخته شد بچهها روایت خودشان را بهعنوان افراد امروزی مطرح کردند و از تجربه شخصیشان گفتند.»
کارگردان نمایش «شب/ خارجی/ یرما» عنوان کرد: «مسئلهای که وجود دارد این است که یرما کلاً نمایشنامهای است که ممکن است برخی بگویند که اجرایش در این شرایط جامعه چه مفهومی میتواند داشته باشد؟ ما این را اجرا کردیم برای اینکه بگوییم نمایشنامههای بزرگ جهان این ویژگی را دارند که در هر تاریخی اجرا شوند و اکنون بسیاری از مخاطبان ما میگویند ما با این نمایش همزادپنداری کردیم. همینکه مخاطب میگوید ما در اینجای زندگیمان یرما بودیم یا من به خوئان وصل شدیم به این معنی است که میتوانیم در هر شرایطی از جامعه به چنین شاهکارها و داستانهایی بپیوندیم و به هم برسیم.»
من صدای مردانه خوئان بودم
«علیرضا عبدالعلیزاده» بازیگر نقش خوئان در تئاتر «شب/ خارجی/ یرما» در گفتوگو با پانا درباره تجربه نقش خوئان عنوان کرد: «برای من این کار تجربه دانشجویی بسیار جذابی بود زیرا واقعاً حرفهای بود. من بهواسطه خانواده هنریام وارد کار تئاتر شدم و اولین تجربه کار تئاتریام بود. علیرغم اینکه نمایشنامه فضای زنانگی پررنگی داشت اما برای من بسیار دوستداشتنی بود چون من صدای مردانه خویان بودم.»
وی با اشاره به اینکه فضای زنانه نمایشنامه برآمده از متنی بود که «لورکا» نوشته بود، اظهار کرد: «نقش خوئان در نمایشنامه بسیار شبیه جامعه مردانه ایران بود. درواقع از یک نظر ما را به نمایشنامه نزدیک میکرد و از سوی دیگر برای من که نسل جدیدی هستم تجربه اجرای چنین نقشی در فضای سنتی جامعه روستایی که لورکا توصیف کرده است، تازگی داشت.»
از قضاوت مستقیم مخاطب ترس داشتم
عبدالعلیزاده درباره قضاوتی که در تمام جریان نمایش جاری بود، گفت: «در جریان اجرای تئاتر همزمان مستندهایی از هرکدام از بازیگران پخش میشد که تجربه زیسته خودشان را بهصورت واقعی بیان میکردند و ناخودآگاه از سوی مخاطب قضاوت میشدیم. من دائم این ترس را در خودم داشتم که این حرفهایی که میزنم نهفقط دوستانم و خانوادهام میشنوند بلکه مخاطبینی که به سالن هم میآیند، میشنوند. حس ترس همراه با هیجانزدگی داشتم و اینکه مردم وقتی مستند را ببینند چطور در مورد من فکر میکنند.»
وی افزود: «همین قضاوت را ما در طول جریان نمایش هم میبینیم که دائم خوئان و یرما درحال قضاوت شدن هستند و به همین دلیل فشارهای زیادی را یرما و خوئان تحمل میکنند و برمبنای آن قضاوتها داستان پیش میرود.»
مستندها روایت یرمای درون هرکدام ازما زنان بود
در ادامه «صدف محسنی» که یکی از نقشهای یرما را اجرا کرده بود، عنوان کرد: «آن بخش از نقش یرما که من اجرا کردم آنقدر به من نزدیک بود که کارگردان صحنههایی که برخورد با ویکتور دارم را به من نداد چون من در زندگی شخصی بسیار فرد متعهدی هستم و روی این مسئله تعصب عجیبی زیادی دارم. این تعهد و شرافت یرما برای من مهم بود. من حتی نمیتوانستم با نقش «ویکتور» اتود بزنم چون خشونتی نسبت به او داشتم. شاید ویکتور راه فراری برای یرما باشد اما یرما این کار را نمیکند و چندجا میگوید؛ من پا روی شرافتم نمیگذارم و دائم میگوید به من تهمت میزنید.»
وی درباره پخش مستندها در زمان اجرای تئاتر گفت: «در مستندی که پخش شد ما زیاد صحبت کرده بودیم و مهمترین بخش آن انتخابشده بود. در آن مستندها مخاطب، یرمای هرکدام از ما بازیگران زن را میشناخت.»
هرکدام از ما انتخاب درستی برای نقش یرما و خوئان بودیم
«صدف محسنی» بازیگر جوان این تئاتر با اشاره درباره صحنه آخر تئاتر و کشته شدن خوئان توسط یرما گفت: «تا مدتها ویژگی طبیعی و ذاتی زنانه یرما یعنی «زایش» توسط اطرافیانش در آن روستا سوژه حرفوحدیثهای بسیاری میشود و همسرش این شرایط را میبیند و نمیگوید که او مشکلی برای فرزند آوری ندارد. یرما شاعر است و شبها بیرون میرود و برایش حرف در میآورند. به نظرم یرما به جنون میرسد که میتواند همسرش را بکشد.»
وی درباره مدتزمانی که برای این تئاتر تمرین کرده بودند، عنوان کرد: «ما بسیار زیاد تمرین میکردیم. بهمن و اسفند درگیر اتود زدن و تمرین نقشها بودیم اما درنهایت در اواخر اسفندماه تصمیم گرفتیم که چه کسانی چه پردههایی را بازی کنند. البته این نکته را هم نباید نادیده بگیریم که کارگردانهای ما بسیار باهوش بودند و تصمیم میگرفتند چه کسانی چه نقشی را بازی کنند یا هرکدام از بچهها کدام ویژگی نقش یرما را اجرا کنند و این ترامادوژی و سیستم هوش کارگردان بوده که توانسته از ما بازی خوبی بیرون بکشد.»
«عشق» گمشده اتصال یرما و خوئان است
مرجان رُنود، بازیگر جوان این تئاتر درباره اتصال نقش خوئان و یرما اظهار کرد: «من از اینکه بتوانم بُعد زنانهام را در این تئاتر بروز بدهم، شوق بسیاری داشتم. هرکدام از هنرجوها نقشی را باید اجرا میکردیم و من نقش کوتاهی را اجرا کردم اما ازنظر خودم تأثیرگذار بود. درجاهایی به ما اجازه دادند که دست مان باز باشد و کلماتی را اضافه کنیم بهشرط اینکه متن را به هم نریزد و من کلمهای را انتخاب کردم با عنوان «عشق» و در قالب دیالوگی خطاب به یرما گفتم، تو در زندگی چیزی به نام عشق کم داری و در ادامه لورکا مینویسد بهتر است تا آمرزش خداوند را به دست نیاوردهای بروی و به عشق شوهرت پناه ببری که این دیالوگ چسبی است که به بازیگر نقش یرما میچسبد.»
وی افزود: «خوئان و یرما هردو به این بعد مهم زندگیشان توجهی نداشتند و صرفاً زندگی میکردند برای اینکه زندگی کنند. هردو به نظر من چسبی به نام عشق در زندگیشان کم است و من سعی کردم با آکسان خاصی این موضوع را بیان کم تا اثرگذار باشد.»
ارسال دیدگاه