بغض آقا محسن در تلویزیون: دیگر در توئیتر از جنگ نمینویسم
«حالا خورشید» و مدیریت چالشی به نام «کربلای ۴ »
تهران (پانا) ـ فرمانده سپاه دوران دفاع مقدس و دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با حضور در برنامه حالا خورشید از تمام کسانی که به او در زمینه توئیتش در مورد عملیات کربلای 4 انتقاد کرده بودند عذرخواهی کرد و گفت که دست همه کسانی که به من انتقاد کردهاند و حتی فحش دادهاند را میبوسم.
محسن رضایی، فرمانده کل سپاه در دوران دفاع مقدس صبح امروز در برنامه حالا خورشید شبکه سوم سیما برای پاسخگویی به برخی از شبهات درباره توئیتی که در مورد عملیات کربلای ۴ منتشر کرد و در فضای توئیتر و دیگر شبکه های مجازی باعث عصبانیت بسیاری از کاربران و حتی واکنش توئیتری مقام های کشوری و رزمندگان عملیات کربلای ۴ شد حضور یافت.
در ابتدای برنامه ر ضارشیدپور توئیتهای برخی کاربران توئیتر درباره محسن رضایی را خواند:«پوریا آستارکی که از فعالان فضای توئیتر است نوشته توئیتر عجب فضای خطرناکی است ۳۰ سال مناقشه بر سر مقصر و مسئول تراژدی کربلای ۴ با یک توئیت پایان یافت. همچنین علی سیستانی نوشته است که کاری به حرفهای محسن رضایی ندارم اما تیپ شخصیتی کسانی که برای شهدای کربلای ۴ اشک تمساح میریزند برایم قابل هضم نیست، همان کسانی که میگویند اینها (شهداء) برای پول و سهمیه به جنگ رفتهاند، خدا را چه دیدی شاید فردا هم برای مدافعان حرمی که به سوریه رفتهاند سنگ تمام گذاشتند.
ماجرا خیلی طولانی است و حتی آقای مهاجرانی از لندن هم به این موضوع واکنش نشان داده، مسعود بهنود نیز در توئیتی نوشته است من بخاطر جنگ برای آقای محسن رضایی احترامی قائل بودم اما متأسفانه ماندن در قدرت و صحنه باعث شده است که او خود همه احترام را فروخته و نابود کرده است که البته توئیت او مفصل است. خطاب به محسن رضایی گفت: «آقای رضایی همه واکنشها را در فضای مجازی توئیتر دیدهاید؟ و توئیت دیگری هم در این زمینه نکردید.»
محسن رضایی: «بله، همه اینها را در توئیتر خواندهام، با صبر و حوصلهام خواندهام البته خیلی از این موارد تکراری است، یعنی آقای رشیدپور هر سال در دی ماه با یک داستان تکراری مواجه هستیم که عدهای به صحنه میآیند و میگویند این عملیات کربلای ۴ لو رفته است و هزاران نفر شهید و کشته شدهاند و فرماندهان توجهی به جان بچههای مردم نداشتند که این یک قصه تکراری است.
ما دیدیم که چهکار باید بکنیم و هر سال این قصه تکرار میشود که امسال هم از سوم دی ماه که سرآغاز بود شروع شد و در روزهای بعدی نیز این موج جلو می رفت، من یک توئیتی زدم که به آنها گفتم شما که چنین صحبتهایی را نقد میکنید بیایید از یک زاویه دیگر به این عملیات نگاه کنیم، ما عملیاتی را که در حقیقت انجام دادیم تبدیل به یک فریب کردیم و ۱۰ الی ۱۵ روز بعد درست در همان منطقه عملیات جدیدی را انجام دادیم و قصد من این بود که حالا که قرار است نقد شود و کار کارشناسی صورت گیرد در جنبه تبدیل کردن این عملیات به یک عملیات فریب هم بحث شود، اما این حرفهای مرا طور دیگری برداشت کردند که در طول صحبت آن را باز خواهیم کرد.»
رشیدپور گفت: «آقای محسن رضایی این تحلیلی که عملیات کربلای ۴ عملیات فریب بوده است کاربران نیز همین پرسش را از شما پرسیدهاند آیا این تحلیل پسینی است یا تحلیل پیشینی است؟»
رضایی: «نه تحلیل پسینی است و این مثل روز روشن است و اولین بار نیست که ما این حرف را میزنیم، شاید این برای بار پنجم یا ششم باشد که ما میگوییم عملیات کربلای ۴ را ما برای این انجام داده بودیم که از اروند عبور کنیم که اگر راه عبورمان از اروند باز بود ما دیگر از شلمچه ادامه نمیدادیم از همان جزیره امالرصاص میرفتیم و از جنوب بصره در میآمدیم که اگر نقشه باشد میتوانیم روی نقشه هم توضیح دهیم اما وقتی دیدیم جزیره امالرصاص بسته است و مصلحت ما نیست تقریبا ساعت ۵ الی ۶ صبح دستور عقب نشینی دادیم.»
رشیدپور: «چند ساعت از شروع عملیات میگذشت؟»
رضایی: «ما ساعت ۱۰:۳۰ شب شروع کردیم ساعت ۰۶:۰۰ صبح به قرارگاه نجف گفتیم که به عقب بیایند و ساعت ۰۷:۰۰ که تازه آفتاب داشت زده میشد و باید در تاریکی عقب میآمدیم، زیرا در جنگ پیشروی و عقبروی ما باید در شب انجام میشد ساعت ۰۷:۰۰ به قرارگاه نور من گفتم که عقب بیایید یعنی تقریبا ۹ ساعت بعد اما قرارگاه کربلا به دلیل اینکه ما جزیره امالرصاص را گرفته بودیم و اکثر آن دست ما بود آنها نگه داشتیم و ۲۴ ساعت بعد به این لشگرها گفتیم که عقب بیایند.»
رشیدپور: «چرا به آنها که در جزیره امالرصاص بودند گفتید عقب بیایند؟»
رضایی: «دلیلش این بود که ما میخواستیم تصمیم ادامه عملیات را بگیریم و بعد بگوییم که عقب بیایند.»
رشیدپور: «یعنی در این ۲۴ ساعت فکر میکردید که عملیات را شاید ادامه بدهید؟»
رضایی پاسخ داد: «بله، فکر میکردیم که شاید این عملیات را ادامه بدهیم و از همین مسیر ادامه دهیم. پس تا اینجا مشخص است که عملیات اصلی بوده است اما عملیات بزرگ ما نبوده.»
رشیدپور : «پرسش بسیاری از کابران ما نیز همین بوده است.»
رضایی: «ببینید عملیاتهای بزرگ ما ۴ الی ۵ مرحله داشت و معمولا ۲۰ روز و بعضی ها مثل عملیات فاو ۷۵ شبانه روز طول کشید و خود کربلای ۵ بیست روز طول کشید و عملیات بیتالمقدس بیست و چند روز طول کشید و بعد هم در چندین مرحله اتفاق میافتاد، هیچ گاه عملیاتهای بزرگ ما یک مرحلهای نبوده اند عملیات کربلای ۴ را وقتی که ما صبح متوجه شدیم کدام راهها باز است و کدام راهها بسته است که آن را متوقف کردیم و ادامه ندادیم. ما در این عملیات ۲۶۰ گردان نیرو آورده بودیم و قرار بود ۶۰ گردان در مرحله اول وارد شوند اما ساعت ۳ الی ۴ که من متوجه شدم دیگر بیشتر از ۴۰ گردان وارد نکردیم ۲۰ گردان دیگر را با وجود اینکه مصمم بودیم همان شب وارد کنیم متوقف کردیم.»
رشیدپور: «۲۶۰ گردان قرار بوده در این عملیات شرکت کنند پس عملیات بزرگی بوده است؟»
رضایی: «بله عملیات بزرگی بوده اما مرحله اولش انجام شد و مراحل بعد را ما نشستیم و فکر کردیم که چکار کنیم؟ خداوند متعال به ذهن ما آورد حالا که از امالرصاص یعنی از جنوب نمیتوانیم به سمت بصره برویم اما از سمت شلچه که راه باز است از آن سمت برویم، گفتیم خب این یک الزامی دارد الان که دشمن آماده است و امالرصاص بسته است برای حضور دشمن هم باید یک فکری بکنیم، ما راهکار را پیدا کرده بودیم اما دنبال این بودیم که چکار کنیم، خدای متعال به ذهن ما انداخت که الان زمان خوبی است حالا که این عملیات ناکام شده است همین را تبدیل به فریب کنیم، نه اینکه از همان اول در ذهن ما بود که کربلای ۴ فریب شود، کربلای ۴ را چه موقع تبدیل به فریب کردیم؟ ۲۴ ساعت بعد زیرا متوجه شدیم اگر غیر از این عمل کنیم ولو راه کربلای ۵ و شلمچه باز میشود اما موفقیت ما خیلی کم خواهد بود.»
برادر قاسم اهل باج دادن به هیچ کس نیست
رشیدپور: «آقای رضایی برخی از کاربران به این جمله شما انتقاد میکنند و میگویند عملیات فریب با هزاران شهید در منطق مدیریت جای نمی گیرد، هزاران شهیدی که خانواده ها چشم به راهشان بودند و یا از شهدای قواص یادی می کنند و آن تشییع با شکوهی که برای شهدای قواص برگزار شد یعنی تعلمات را چگونه در کف ترازوی عملیات فریب بگذاریم.»
رضایی: «اولا مگر ما این عملیات را عملیات فریب می گوییم؟ ما میگوییم بعد از انجام این عملیات ما آن را تبدیل به عملیات فریب کردیم، ثانیا کل شهدای ما در این عملیات ۹۸۵ نفر بود که اسامی آنها در بنیاد شهید و سپاه موجود است و میتوانند مراجعه کنند و آن را بگیرند، این که هزاران نفر شهید شدهاند چنین چیزی وجود ندارد و علاوه بر این فرماندهان ما نسبت به یک شهید هم حساسیت داشتهاند حتی نسبت به یک مجروح چنین احساسی وجود داشت.
شما با کلمه آقا محسن شروع کردید، رابطه عاطفی ما در جنگ بیش از رابطه عاطفی خانوادگی بوده است، شما صحبتهای برادر قاسم را شنیدید ایشان یک آدم حر و آزادهای هستند و اهل باج دادن به هیچ کس نیست اصلا ما در جبهه و جنگ افراد را با ژنرال یا سرهنگ یا سردار صدا نمی کردیم همه به من می گفتند برادر محسن، به من که فرمانده آن ها بودم می گفتند برادر محسن و چون امام (ره) به من آقا محسن گفته بودند برخی ها به من آقا محسن هم می گفتند بعضی ها نیز حاج محسن می گفتند بنابراین درجات ما سرلشگر و سرتیپ نبوده بلکه آقا محسن، برادر محسن و حاج محسن بوده است.»
رشیدپور: «اگر غیر از این هم بود اصلا همت عمومی را بر نمی انگیخت.»
محسن رضایی: «آدم با چنین ادبیاتی حاضر است جنازه حتی یک برادر خود را ببیند.»
در این هنگام محسن رضایی بغض کرد و گفت: «خدا شاهد است آقای رشیدپور من هنوز مهدی باکری که در ذهنم می آید کنترل خود را از دست می دهم، نه تنها من، من که چیزی نبودم در این جریان، من یکی نفری بودم که دیدم کشورم اشغال شده درس و دانشگاه را رها کردم و بعدا امام تصمیم گرفتند من را فرمانده سپاه کردند، همین برادرمان این آقای قاسم سلیمانی، این آقای مهدی باکری، اینها وقتی یکی از بسیجیها شهید میشد یا جانباز میشد در سر خود میزدند، ما بارها در حادثه جنگ حالات حضرت ابا عبدالله (ع) و حضرت عباس (ع) را میدیدیم، مشاهده میکردیم، درک میکردیم که چطور وقتی حضرت ابا عبدالله (ع) وقتی علیاکبر شهید میشود به زانو میافتد و زمین میخورد، اما بعد از آن خودش مردانه به صحنه میرود و دیگران را به صحنه میفرستند رابطه عاطفی در جهاد و جنگ و شهادت با هم یکی است.»
دست جوانانی را که به من فحش هم میدهند میبوسم
رشیدپور : «حتما همینطور است که شما میگویید و احساسات حضرتعالی را هم درک میکنیم و بعض کردنتان را هم درک میکنم اما وقتی حضرتعالی بغض میکنید و احساساتی میشوید حتما نسبت به جوانی که این فضا را رصد میکند حق احساساتی شدن و حتی در جایی خشمگین شدن را میدهید؟»
رضایی: «نه آقای رشیدپور من دست جوانانی را که حتی اگر به من فحش هم میدهند میبوسم چون میدانم ته دلشان چیزی نیست. من اینجا نیامدهام از خودم دفاع کنم. عدهای که شما اسم آوردید و شما کسانی را از داخل و خارج نام بردید. اینها که جوانان بیغل و غش ما نیستند. اینها سیاسی هستند. خودشان باید امروز پاسخگو باشند و مسائل را حل کنند و هر چند مدت با ایجاد حادثههای حاشیهای ذهن مردم را از معیشت و اقتصاد میبرند به صحنههای دیگر. امروز روزی است که همه باید دست به دست هم بدهند و معیشت مردم را حل کنند. من وقتی میبینم بحث جنگ و عظمتی که امام درست کرده است مورد خدشه واقع میشود، به خودم گفتم آقای رشیدپور از برادران مردمی ما هستند و میخواهم با او شوخی هم بکنم، لبخندی که شما در این شرایط سخت معیشتی مردم دارید واقعا یک آرامشی به مردم میدهد این بود که من قبول کردم به این برنامه بیایم و حرف بزنم وگرنه خیلی جاهای دیگر هم دعوت کردند و گفتند که بیایید از خودتان دفاع کنید چون تخریب شدید اما من گفتم دفاعی ندارم من چه دفاعی دارم؟ و برای دفاع از شهیدان و فرماندهان شهید قبول کردم بیایم و با شما این مصاحبه را انجام دهم.»
رشیدپور: «حالا که میگویید برای پیامهای مردمی خیلی ارزش قائل هستید، کسانی که با هشتگ پاسخ فرمانده توئیت میکنند چندتا دیگر از توئیتهای آنها را میخوانم. آقا محسن لطفا بفرمایید چرا در این برهه زمانی این گفتمان انجام شد؟ آیا اشاره به مسائل پشت پرده میکنید که بهروز پوری این توئیت را انجام داده. رضا راضی در توئیتی دیگر گفته: اولا که رشیدپور مچکریم، دوما تصور فرماندهان از لو رفتن و نرفتن یک عملیات چیست؟ انتظار دارید بالای سر دشمن حاضر شوید یا منظور وقت تجهیز دشمن برای مقابله است؟ وقتی آقای محسن رضایی در سن ۲۴ سالگی عملیات طراحی میکند پس باید دانشگاه جنگ در همه جای دنیا تعطیل شود. شخص دیگری توئیت کرده است لطفا از آقای رضایی این دلنگرانی والده جناب وزیر جوان را بپرسید تا ایشان از دلنگرانی در بیاید زیرا آقای آذری جهرمی توئیتی کرده است نمیدانم آنرا خواندهاید یا نه بگذارید آنرا برایتان بخوانم. وزیر ارتباطات در توئیتش نوشته است با مادرم تلفنی صحبت میکردم داستان عملیات کربلای ۴ به گوش او هم رسیده بود، پرسید این حرفها که میزنند واقعیت دارد؟ گفتم خیلیها رد کردند، گفت به آقایان بگو اگر عملیات والفجر ۸ هم فریب بوده است تا زندهام حرف نزنند زیرا مادران شهداء تاب شنیدن این حرفها را ندارند.»
رضایی : «یعنی بحث را از کربلای ۴ به والفجر ۸ هم کشاندهاند؟»
رشیدپور: «البته حاج قاسم هم گفتند که خیلی عملیاتها اینطوری نبوده است که لو نرفته باشد و خیلی از عملیاتها لو رفته است.»
رضایی: «نه، بحث فریب بودن آن عملیات است، اینکه مسئله را تعمیم بدهند از کربلای ۴ به والفجر ۸ و کل جنگ این حرفها حرفهای خوبی نیست یعنی قابل قبول نیست به نظر میرسد برخی از آقایان احساساتی میشوند و در این فضا حرکت میکنند. ببینید به هر حال پس عملیات کربلای ۴ را وقتی احساس کردیم در یک شرایط خاصی هستیم خدای متعال به ذهن ما آورد که آن را تبدیل کنیم به عملیات فریب نه اینکه از قبل فریب بوده است.»
رشیدخطاب به رضایی : «پس شما ادبیات آن توئیت را اصلاح میکنید؟»
رضایی: «حالا چطور شد که ما تصمیم گرفتیم آنرا به یک عملیات فریب تبدیل کنیم که این خود نکته مهمی است و مقداری میخواهم صحبتهای برادر قاسم را تکمیل کنم، وقتی این به ذهن ما آمد تنها راهش این است که ما درگیری را قطع کنیم و همه نیروها را تا اهواز عقبنشینی دهیم که ۳۰ الی ۴۰ کیلومتر نیروها شروع به عقبنشینی کردند که دکلها و دیدگاههای عراق میدیدند. که لشگر به لشگر از خرمشهر و آبادان به سمت اهواز میروند و آنوقت از شیوه تبلیغات استفاده کردیم، ما یک شیوه تبلیغات داشتیم که همیشه بعد از هر عملیاتی آنرا تکرار میکردیم که بیشتر مربوط به عملیاتهای بزرگ بود که مارش پیروزی میزدیم که ما پیروزی بزرگی به دست آوردهایم البته اینجا معلوم بود که ما پیروزی چندانی به دست نیاورده بودیم. اما ما شروع کردیم همان مارش را که در هر عملیات بزرگ میزدیم آنرا زدیم و این تصمیم جمعی بود و خداوند متعال به ذهن ما انداخت.»
رشید پور: «البته من این موضوع را در خاطرات آقای هاشمی رفسنجانی نیز خواندهام.»
رضایی: «این عملیات را همه میدانستند و امام میدانست ما میخواهیم در کربلای ۴ عمل کنیم، برخیها گفتهاند فلانی شخصی تصمیم به این عملیات گرفته است، نه این حرفها نیست، نه امام میدانست، مقام معظم رهبری که آن زمان در شورایعالی دفاع بودند میدانستند حتی آقای هاشمی هم که آمده بودند از سمت بوشهر به محل عملیات بیایند.»
رشیدپور: «به دلیل این بوده که عملیات لو نرود و آقای هاشمی هم گفتهاند که آقای روحانی همراهشان بوده.»
رضایی: «بله آقای روحانی هم همراهشان بود به بوشهر میروند تا به صورت زمینی به محل عملیات بیایند و وقتی عملیات انجام شد به امیدیه آمدند.»
رشیدپور: «پس آنها نمیدانستند که عملیات لو رفته والا دیگر لازم نبود که به امیدیه بیایند.»
رضایی: «آقای هاشمی مصاحبهای در این زمینه دارد که خود این مصاحبه بسیاری از این ابهامات در این زمینه را حل خواهد کرد، پس فرماندهان بالا اطلاع داشتند، فرماندهان پایین هم همانطور که برادر قاسم گفت بصورت جمعی تصمیم گرفتیم اصلا دوستان مرا میشناسند یکی از شیوههای من اقناعپذیری است هیچوقت به صورت سلسله مراتبی در جنگ کار نکردهایم. یکی از دلایلی که جلسات ما از یک ساعت به پنج ساعت یا ده ساعت تبدیل میشد این بود که افراد باید قانع میشدند، زیرا کاری اعتقادی بود دستور انضباطی نبود.»
رشیدپور: «پس تصمیم در مورد عملیات کربلای ۴ هم تصمیم جمعی بوده است؟»
رضایی گفت: «هم تصمیم در مورد عملیات هم توقف عملیات تصمیمی جمعی بوده و ساعتی که باید حمله بکنیم هم تصمیم جمع بود.»
رشیدپور: «با وجود اینکه میدانیم عملیات لو رفته پس تصمیم انجام عملیات جمعی بوده.»
رضایی: «حالا در مورد بحث لو رفتن عملیات بحث میکنیم، پس هم ردههای بالاتر و هم ردههای پایینتر از این عملیات خبر داشتند و یک تصمیم جمعی بوده و همه در جریان بودند، وقتی که ما نتیجه گرفتیم که این عملیات را تبدیل به عملیات فریب کنیم دو اقدام خوب انجام دادیم، یکی اینکه نیروها را در اهواز عقب آوردیم دوم اینکه همان تبلیغات شبیه عملیاتهای بزرگ را انجام دادیم و به دوستان شنود گفتیم ببینید عراقیها چه میگویند، زیرا ما یک شنود به کلی سری کشف کرده بودیم که رده بالای ارتش عراق را گوش میکرد، یعنی وقتی ستاد کل ارتش عراق تا سطح لشگرها پیامی میداد این به کلی سری بود و ما یک بیسیمی که انگلیسیها به صدام داده بودند پیدا کردیم و آنرا به دانشگاه صنعتی شریف دادیم که آنها این بیسیم را کاملا آنالیز و تحلیل کرده بودند و ضد آنرا درست کرده بودند و ما در ۳ الی ۴ سال آخر جنگ تمام صحبتهای بکلی سری آنها را رصد میکردیم، اما همینجا هم عرض میکنم که چطور شد که این عملیات لو رفت، ممکن است که سوال پیش بیاید که اگر شما تسلط داشتید چطور این عملیات لو رفت؟ که به این موضوع اشاره میکنم و اینکه ما چرا دیر متوجه شدیم.»
او ادامه داد مسئول شنود ما آقای زارعی گفت: «عراقیها در بیسیم خود میگویند که ایرانیها به عقب رفتند، من به دوستان گفتم که هر مقدار که در ساحل هم شما خط دفاعی دارید باز آن نیروها را ۵۰% کنید که ۳ روز اول عراقیها مشکوک بودند اما از روز چهارم و پنجم دیگر شنود به من گفت که عراقیها دستور مرخصی دادند و همه دارند به مرخصی میروند و آنجا من این تصمیم را گرفتم و همانطور که برادر قاسم گفت خیلیها آنجا مقابل من ایستادند که چرا میخواهید عملیات کربلای ۵ را آغاز کنید این کربلای ۵ که همان کربلای ۴ است و در همان سرزمین میخواهد صورت بگیرد، برادر قاسم در خاطرات خود هم گفته است همان شب او برای من نامهای نوشته است که برادر محسن در حالی که پای کار رفته بود، زیرا بچههای ما همانطور که گفتم تکلیفی بودند و وقتی بحثها تمام میشد و اقناع صورت میگرفت و پرسشها و پاسخها پایان مییافت اگر زمین و زمان هم میآمد پای کار میرفتیم و او در نامه خود نوشته بود که برادر محسن اوضاع اینچنین است و به دوستش هم گفته بود اینرا ضبط کن که فردا این ضبط باشد، همین برادرمان قاسم ۳ الی ۴ ساعت بعد که خط را شکست و جزء اولین لشگرهای ما بود که از کانال ماهیگیری عبور کرد پشت بیسیم به من داد میزد که برادر محسن اینجا فتحالمبین است و تا بصره هیچکس نیست زیرا همه نیروهای عراقی به مرخصی رفتهاند.»
فرمانده سپاه در دوران دفاع مقدس گفت: «چون میدانم شما آدم شوخی هستید من یک شوخی با شما میکنم، تقریبا همان روز نزدیکهای صبح بود که به من گفتند ما یک فرمانده تیپ اما با زیرشلواری برای شما میآوریم و گفتم چرا با زیرشلواری که سرتیپ عراقیای بود که با زیرشلواری دستگیرش کرده بودند، وقتی جریان را جویا شدم گفتند او تا ساعت ۱۲ شب پیش خانوادهاش بوده و به او اطلاع میدهند که مرد حسابی تیپت رفت به هر طریقی شده سوار ماشین شو و قرارگاه خود را حفظ کن زیرا خط تو که شکسته است و این مربوط به عملیات کربلای ۵ است، وقتی به سمت قرارگاه میرفته بچههای ما قرارگاه او را گرفته بودند و یک کیلومتر هم پیشروی کرده بودند و او تصور هم نمیکرد که نیروهای ما تا این حد پیشروی کرده باشند و در دام بچههای ما میافتد و وقتی رزمندگان دلیل حضور او با زیرشلواری را پرسیدند گفته که به من گفتهاند که اعدامت میکنیم و من فرصت نکردم که لباس رزم بپوشم و این نشاندهنده غافلگیری عراقیها در عملیات کربلای ۵ است که محصول عملیات کربلا ۴ است.»
رشیدپور: «قرار است امیر دریابان شمخانی هم به صورت تلفنی روی خط بیاید.»
رضایی گفت: «بله، اصلا آقای شمخانی فرمانده عملیات بود، زیرا ایشان را ما فرمانده نیروی زمینی سپاه گذاشتیم و هر دو عملیات را ایشان مستقیما اداره کردند و من کمکشان کردم و همراهشان بودم، لذا بحثهای مهمی دارند که میتوانند در این زمینه مطرح کنند.»
او ادامه داد: «اگر کربلای ۴ نبود ما این پیروزی بزرگ را در کربلای ۵ به دست نمیآوردیم. بنابراین از نظر من شهدای کربلای ۴ و خانوادههای آنها در یک درجه عالی در تاریخ دفاع مقدس قرار دارند و اگر شهدای کربلای ۴ نبودند اصلا کربلای پنجی درست نمیشد.»
رشیدپور: «آقای رضایی روی این تعداد شهداء خیلی توئیت میکنند، یکبار دیگر تعداد شهدای این عملیات را برای من دقیقتر بگویید به فرض که عملیات کربلای ۴ فریب بوده و به گفته آقای رضایی ۷۰۰ شهید دادهایم نه ۶ هزار، چطور عملیات فریبی بوده است که در عملیات کربلای ۵ ما ۶ هزار شهید دادیم اگر لطف کنید تعداد دقیق شهدای این دو عملیات را به من بگویید.»
رضایی : «روز چهارم عملیات کربلای ۴ وقتی که ما آمار شهداء را گرفتیم ۹۹۱ نفر شهداء را به ما آمار دادند اما روز چهاردهم یعنی ۳ الی ۴ روز قبل از اینکه عملیات کربلای ۵ یعنی ۱۷ دی ماه به ما اعلام کردند که تعداد شهداء ۹۸۵ نفر است که دلیل این اختلاف این بود که برخی از اسمها تکرار شده بود و یا افرادی گم شده بودند و یا یکنفر را از دو لشگر اسم میدادند که آمار قطعی آن ۹۸۵ نفر است که اسناد آن در بنیاد شهید، سپاه و بسیج موجود است. اما در مورد تعداد شهدای عملیات کربلای ۵ اکنون دقیق یادم نیست که آنجا تعداد شهدای ما بیشتر است و ممکن است به ۳ الی ۴ هزار نفر هم برسد. اما اینرا بگویم شما گفتید عملیات فریب کربلای ۵ و فریب کربلای ۴ هیچکدام از این عملیاتها عملیات فریب نبوده بلکه کربلای ۴ را تبدیل به فریب کردیم و کربلای ۵ هم که دیگر فریب نبود خودش عملیات اصلی بود و دستاورد آن این بود که اولینبار دنیا به این نتیجه رسید که دیگر صدام نمیتواند دیواری در مقابل ایران باشد و کربلای ۵ باعث شد تا قطعنامه ۵۹۸ صادر شود و اولین قطعنامهای که مرزهای بینالمللی ما را به رسمیت شناختهاند قطعنامه ۵۹۸ است و اگر کربلای ۴ نبود عملیات کربلای ۵ انجام نمیشد، دشمن به فاو حمله میکرد و جنگ تا امروز ادامه داشت و صدام تا امروز باقی میماند و اختلاف بین کویت و عراق شکل نمیگرفت و ماجراهایی داشتیم، بنابراین عملیات کربلای ۴ ضمن اینکه کربلای ۵ را پیروز کرده باعث شد که سرونوشت جنگ هم به نفع ما تغییر پیدا کند زیرا ما در جنگ چند مسئله داریم یکی آزادسازی سرزمینهای اشغال شده است که این قبل از عملیات کربلای ۴ و ۵ انجام شد اما مسئله دیگر بحث پایان جنگ است، در خیلی از جاها سرزمینها آزاد میشود اما جنگ ۳۰ سال ادامه پیدا میکند و طرفین روی مرزهای خود تحت عنوان آتشبس قرار میگیرند اما مرز به رسمیت شناخته نمیشود و میلیاردها باید خرج جنگ شود و همیشه در ابهام بودیم که کی دوباره صدام میخواهد حمله کند، لذا پایان دادن به جنگ کمتر از آزادسازی سرزمینها نبود و آنهم که پایان به نفع ایران تمام شود و مرزهای بینالمللی ما به رسمیت شناخته شد.»
رشیدپور: «من از آقا محسنهای جنگ میخواهم که به این شبهات به صورت روشن پاسخ دهند تا اینقدر ماجرا ادامهدار نشود، مثلا در مورد ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر پرسش هنوز وجود دارد در مورد خود قطعنامه ۵۹۸ نیز در ذهن کارشناسان و نسل جدید و همین موضوع کربلای ۴ هنوز ابهاماتی وجود دارد اما دو نکته را به بینندهها بگویم من اکنون در قوارهای نیستم که با آقا محسن مناظره کنم من را پشت این میز صرفا یک مجری تلویزیون بدانید که پیامهای شما را میخواند زیرا نه بلدم نه میتوانم با آقا محسن مناظره کنم، درست است که خانوادتا نسبتی با جنگ دارم اما کارشناس این حوزه نیستم که بخواهم با آقا محسن در این زمینه بحث کنم. یکی از کاربران در توئیتر گفته است از آقا محسن بپرسید آیا فضای توئیتر جای مناسبی است برای مطرح کردن مباحث خطیری مانند جبهه و جنگ و همین عملیات کربلای ۴؟»
رضایی: «من اینرا قبول دارم که توئیتر فضای مناسبی نیست و سعی هم میکنم از این به بعد در توئیتر در مورد جنگ صحبت نکنم و در فضای بازتری در مورد آن سخن بگویم اما در مورد این موضوع مطلبی بود که شاید اگر آن نبود اصلا چنین چیزی را در توئیتر مطرح نمیکردم، میخواستم ذهنها را به کلمه فریب توجه بدهم در عین حال که پاسخی به شبهات داده باشیم.»
رشیدپور: «یعنی چه ذهنها را با کلمه فریب آشنا کنیم؟ هدفتان از این کار چه بوده است؟»
رضایی: «در مورد این توضیح میدهم، همانطور که میدانید شرایط کنونی کشورمان شرایط بسیار حساسی است و امیدوارم همه کسانی که به من نقد کردهاند و به قول بچههای خودمان فحش دادهاند که من دست خیلی از اینها را میبوسم که از بعد دلسوزی انجام داده باشم البته از سیاسیون من انتظار نداشتم و چیزی هم به آنها نمیگویم چون اخلاقا شما هم دیدهاید که پاسخ آنها را نمیدهم.»
رشیدپور: «اصلا ماجرا را همین سیاسیون آغاز کردند.»
رضایی گفت: «من قصد رویارویی با آنها را ندارم اما میخواهم این نکته را بگویم که کشور ما در یک وضعیت مهمی است، من خواهش میکنم که آقایان حاشیهسازی نکنند به درد مردم برسند به معیشت مردم برسند و مراقب دشمن باشند، آقای ترامپ میخواهد یک طرح فریبی را علیه ما انجام دهد و تا پایان سال یا اوایل سال آینده او میخواهد به قول خودش یک رودست به ما بزند مشابه آن کاری که ناوهای خود را به کنار ساحل کره شمالی برد و آخر مذاکره را از آن دراورد و مذاکره او هم بهم خورد زیرا رهبر کره شمالی به پاشنه قبلی خود برگشت زیرا دید ترامپ میخواهد او را گول بزند و او متوجه فریب ترامپ شد من میخواهم بگویم برادران عزیز، مسئولان امروز روز بسیج است رسیدگی به امور مردم و معیشت آنان است و اینکه فریب ترامپ را نخورید تنها راه نجات ما برای اینکه آمریکا را یک بار برای همیشه از کل منطقه خود دور کنیم این است که دست به زانوی خود بگیریم و به مردم تکیه کنیم و آماده باشیم که ترامپ به دنبال فریب ما است.»
رشیدپور: «من کل این کلام شما را که باید در مقابل آمریکا هوشیار باشیم کاملا بر روی چشمانم میپذیرم اما آقا محسن نفرمایید که این توئیت در مورد این بوده است که ما در مقابل فریب ترامپ آگاه باشیم.»
رضایی گفت: «من میگویم که از این توئیت به صورت فرامتنی استفاده کنید.»
رشیدپور: «من فکر میکنم که منظورتان از این توئیت همان عملیات کربلای ۴ بوده است.»
رضایی گفت: «نه در این توئیت منظورم بیشتر از این حرفها بوده به هر حال با توجه به اینکه من در مجمع تشخیص هستم و بر امور نظارت میکنیم که اکنون نمیخواهیم وارد آن بحث شویم و خواستم توجه بدهم که احتمالا شاید ماههای آینده اتفاقاتی بیافتد.»
رشیدپور: «پس شما مسائل پشت پردهای را میخواستید بگویید؟ آقای رضایی بگویید حالا که هیچکس پیش ما نیست خودمان هستیم.»
رضایی گفت: «مصلحت این نیست و مصلحت کشور نیست و مهم همین ابهام است و بالاخره هنر سیاست همین است که این موضوع پشت پرده هم مقدار زیادی از آن سیاسی است و من همیشه پرهیز کردم که از مسائل جنگ استفاده کنم و حرفهای سیاسی خود را بزنم اما اگر اتفاق نمیافتاد چه لزومی داشت از کلمه فریب استفاده کنیم و من تأکیدم بیشتر روی همین کلمه فریب است.»
رشیدپور : «درست است که ما مناظره نمیکنیم اما اجازه بدهید که من قبول نکنم که شما قصدتا از این توئیت مطرح کردن مسائل پشت پرده بوده است اما در مورد صحبتهایتان در مورد عملیات فریب کاملا میپذیرم.»
رضایی گفت: «پس شما قبول کردید که ما عملیات کربلای ۴ را بعد از اینکه عملیات لو رفت تبدیل به فریب کردیم نه به عملیات فریب؟ اما مسئله دوم این است که برخیها سوال کردند آیا فرامتنی وجود دارد در مورد این توئیت؟ باید بگویم بله مشکلات کشور را در وضعی میبینم که قرار است یک فریب علیه کشور ما صورت بگیرد.»
رشیدپور: «پس دوست دارید افکار عمومی را در این زمینه آگاهی دهید؟»
رضایی گفت: «بله من میخواهم اینکار را بکنم اگر بخواهم با آقایان در مجلس یا جای دیگری صحبت کنم و من این را قبول کردم که در مسائل جنگ نباید از توئیتر استفاده کرد و باید در فضای غیرتوئیتری آن را مطرح کرد، اما در مسائل سیاسی من توئیتر را فضای خوبی میبینم و چه اشکالی دارد من به عنوانی فردی که در زمینه امور سیاسی و اقتصادی اطلاعاتی دارم من بگویم که حواستان را جمع کنید.»
رشیدپور: «در یک فضای توئیتری نمیشود اصل مطلب را در مورد موضوع مهمی راجب جنگ بیان کرد.»
رضایی گفت: «پس شما میگویید در فضای توئیتری اصلا راجب جنگ صحبت نشود؟»
رشیدپور: «پس شما قبول دارید که اشتباهی در این توئیت رخ داده است؟ فکر کنید و بگویید.»
رضایی گفت: «روشن است دو کلمه آن حذف میشود آنجایی که گفته است برای حذف میشود که در نهایت توئیت اینگونه میشود عملیات کربلای ۴ فریب دشمن شد که البته در توئیت دوم همین است و یکی از انتقاداتی که به کسانی که به من نقد کردهاند این است که هر دو توئیت را با هم نخواندهاند مثلا در توئیت دوم گفتیم که ما وانمود کردیم که عملیات کربلای ۴ عملیات اصلی ما بوده است که این توئیت دوم است.»
رشیدپور: «این پذیرش صادقانه شما خیلی قشنگتر است و اینکه شما میگویید شاید لغزش واژگان بوده است قشنگ است.»
ارسال دیدگاه