راهی که جنگ پیش پای اقتصاد گذاشت
تهران (پانا) - 41 سال از آغاز جنگ تحمیلی هشت ساله عراق علیه ایران میگذرد، اما همچنان آثار این جنگ بر اقتصاد ایران نمایان است. در کنار خسارت هنگفت برای کشورمان، جنگ سمت و سوی اقتصاد ایران را نیز تغییر داد.
بهگزارش ایران، بیشترین تأثیرجنگ را میتوان بر توقف نخستین برنامه توسعه کشور که قرار بود درسال ۱۳۶۱ اجرایی شود و به ناچار به دلیل محدودیتهای حاصل از جنگ در منابع کشور به سال ۱۳۶۸ موکول شد، مشاهده کرد.
برای بررسی آثار جنگ تحمیلی بر اقتصاد و برنامههای توسعه کشور به مصاحبه با علینقی مشایخی، عضو هیأت علمی دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف و بنیانگذار این دانشکده نشستیم. مشایخی که در سالهای نخستین جنگ یعنی از۱۳۶۰ تا ۱۳۶۳ به عنوان مشاور رئیس سازمان برنامه و بودجه وقت فعالیت داشت، اعتقاد دارد، علاوه بر توقف توسعه درسالهای جنگ، پس از اتمام آن نیز، تخصیص حدود نیمی از درآمدهای دولت برای افزایش سطح رفاه، باعث بروز کسری بودجه و یکی از بالاترین نرخهای تورم در اقتصاد ایران شد و دخالتهای دولت در اقتصاد و قیمتگذاریها را تشدید کرد.
نخستین تأثیر هشت سال جنگ تحمیلی بر اقتصاد ایران چه بود؟
جنگ آثار زیادی دراقتصاد و توسعه کشور داشت. وقتی جنگ شروع شد، منابع در دست دولت باید صرف آن میشد. از یکطرف درآمدهای دولت به دلیل محدودیت در صادرات نفت در اثر حملات به تأسیسات نفتی ایران کاهش یافته بود و از سوی دیگر، جنگ هزینههای زیادی به دولت تحمیل کرده بود. بدین ترتیب درحالی که درآمدها محدود شده بود، هزینههای دولت شامل هزینههای جاری و همچنین جنگ افزایش یافته بود.
این ناترازی بین درآمد و هزینه چه تأثیری در برنامههای توسعهای داشت؟
برنامهریزی دارای دو بخش است. یکی تخصیص اعتبار برای توسعه و ایجاد و ترمیم زیرساختهای اقتصادی و دوم فراهم کردن بسترهای حضور بیشتر بخش غیردولتی دراقتصاد. اما وقتی جنگ آغاز شد، به دلیل اینکه هیچ منابع مازادی برای توسعه و اجرای طرحهای مختلف وجود نداشت، درسال ۱۳۶۱ که برنامه اول توسعه تدوین شد، مجلس وقت تصمیم گرفت که اجرای این برنامه مسکوت بماند و در عمل نخستین برنامه توسعه کشور از سال ۱۳۶۸ آغاز شد. درواقع برنامههای توسعه درابتدا باید به این پرسش مهم پاسخ داد که منابع دولت قرار است صرف چه امور و چه بخشهایی شود و اولویتبندی آنها چگونه است. اما وقتی که منابعی از اساس وجود نداشت، این پرسش نیز اهمیت خود را ازدست داد. در این شرایط هیچ اطمینانی درخصوص تحقق درآمدهای نفتی وجود نداشت و قرار شد، نگاه و برنامه پنج ساله به تخصیص منابع مسکوت بماند و به بعد از جنگ موکول شود. بدین ترتیب نخستین تأثیری که جنگ تحمیلی بر برنامههای توسعه کشورداشت، توقف آن بود.
بخش دوم برنامههای توسعه یعنی فعال شدن بخش خصوصی هم که محقق نشد؟
درواقع دومین اثرجنگ بر اقتصاد ایران و توسعه، محدود شدن حضور بخش خصوصی در اقتصاد و توسعه بود. به دلیل عدم اطمینانی که در دوران جنگ وجود داشت، رغبت و امکان حضور بخش خصوصی در فعالیتهای اقتصادی و توسعهای از بین رفت. پس از عدم اطمینانهایی که در دوره انقلاب به دلیل مصادره اموال برای بخش خصوصی ایجاد شده بود، شروع جنگ نیزباعث شد این شرایط ادامه یابد.
بدینترتیب، به دلیل نبود برنامه توسعه، هیچ زیرساخت جدیدی به کشور اضافه نشد؟
نهتنها هیچ زیرساخت تازهای اجرا نشد، بلکه زیرساختهای موجود نیز تخریب و فرسوده شد. در شرایطی که بهطور معمول باید هرساله براساس نیازهای کشور، زیرساختهای جدیدی ساخته میشد، جنگ باعث شد تا بخشی از زیرساختهای کشور در تمام بخشها اعم از مخابرات، حمل و نقل، نفت و... تخریب شود. علاوه بر این، زیرساختهای موجود نیز بهواسطه عدم تخصیص منابع برای نوسازی و ترمیم فرسوده شد و محدودیتهای زیادی به روند توسعه اقتصاد ایران وارد کرد. بر این اساس، پس از جنگ باید برای بازسازی زیرساختهای تخریب شده هزینههای کلانی صرف میشد، خسارتهایی که آسیب زیادی به فرایند توسعه ایران وارد کرد.
پس از پایان جنگ که درآمدهای کشور افزایش یافت، اولویت اصلی دولت چه بود؟
در دوران جنگ به دلیل مشکلات ایجاد شده، تنگناهای جدی برای تأمین کالاهای اساسی مورد نیاز مردم نیز به وجود آمد. دراین دوران بسیاری از کالاها به صورت کوپنی توزیع میشد و مردم شرایط سختی را تحمل کردند. برهمین اساس پس از اتمام جنگ، برای جبران سختیها و تحملی که مردم از خود نشان داده بودند، اعتبارات قابل توجهی برای افزایش سطح رفاه خانوارها و تأمین نیاز آنها به کالا تخصیص داده شد.
بر این اساس با افزایش درآمدهای نفتی پس از جنگ، بخش عمده این درآمدها صرف افزایش رفاه خانوارها شد. درواقع سریعتر و بیشتر ازآنچه نیاز بود برای این امر اختصاص یافت و به جای اینکه بخشی از این منابع صرف توسعه کشور شود، صرف گشایش و تأمین امکانات رفاهی شد. این اقدام موجب شد تا به رغم افزایش درآمدهای نفتی پس از جنگ، سرمایهگذاریهای اقتصادی به اندازه کافی صورت نگیرد و در نهایت بدهیهای کشور افزایش قابل توجهی پیدا کرد. تا جایی که دولت قادر نبود تعهدات ارزی خود در قبال بدهیها را پرداخت کند و در دولت اول هاشمی رفسنجانی با استمهال تعهدات ارزی موافقت شد.
این تعهدات ارزی چه نتیجهای داشت؟
افزایش بدهیها و استمهال آن باعث شد تا بخشی از درآمدهای نفتی کشور صرف بازپرداخت تعهدات ارزی کشور شود، بهطوری که حدود نیمی از درآمدهای کشور صرف پرداخت تعهدات چهار سال بعد از جنگ شد. در فاصله سالهای ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۲ اعتبار قابلتوجهی برای دولت باقی نماند که به کسری بودجه دولت منجر شد. به دنبال کسری بودجه شدیدی که ایجاد شد، با رشد شدید نرخ تورم در دولت دوم هاشمی رفسنجانی مواجه شدیم و همین تورم بالا، یکی دیگر ازتأثیرات جنگ را بر توسعه ایران گذاشت و آن عقبنشینی دولت از طرح تعدیل اقتصادی بود. درحالی که دولت وقت بهدرستی بهدنبال اجرای تعدیل اقتصادی و آزادسازی بود، آثار جنگ بر هزینهها و کسری بودجه و سپس تورم او را وادار کرد تا عقبنشینی کند. بنابراین جنگ هم درسالهایی که درجریان بود و هم تا سالها بعد روی توسعه اقتصاد ایران تأثیرمستقیم و غیرمستقیم داشت.
برای تأمین کالا، واردات هم افزایش یافت؟
بله، برای افزایش سطح رفاه جامعه و دسترسی خانوارها به کالا، شاهد افزایش واردات بودیم، وارداتی که به ارز نیاز داشت. از سوی دیگر پس از پایان جنگ بازسازی کشور نیز به منابع ارزی نیاز داشت و همانگونه که اشاره شد دربخش اول یعنی بالا بردن سطح رفاه جامعه گشادهدستی زیادی صورت گرفت.
دراین دوران بسیاری ازکالاها به صورت یوزانس وارد کشور شد تا بعداً پول آن پرداخت شود. درآمدهای نفتی باید صرف پرداخت یوزانسها میشد. همانند خانوادهای که قرض میگیرد و بازپرداخت این قرض باعث کاهش درآمدهای آن میشود.
شما یکی از آثار جنگ برتوسعه کشور را توقف سیاست تعدیل اقتصادی معرفی کردید، این اتفاق چگونه برتوسعه ایران تأثیر گذاشت؟
زمانی که به دلیل کسری بودجه و تورم آزادسازی اقتصاد متوقف شد، قیمتگذاری دستوری کالا و افزایش دخالتهای دولت در اقتصاد جای آن را گرفت. دولت برای اینکه تورم را مهار کند به سمت قیمتگذاری رفت که برخلاف آزادسازی اقتصادی و حضور بخش خصوصی بود.
دامنه آثارجنگ بر برنامههای توسعه تا چه زمانی ادامه یافت؟
در برنامههای توسعه بعدی، بازسازی جنگ ادامه یافت ولی مهمتر از آن فرهنگی بود که ناشی از افزایش دخالتهای دولت در اقتصاد باقی ماند. این نگاه به اقتصاد که به افزایش دخالتهای دولت متکی بود به برنامههای بعدی توسعه نیز منتقل و به یک فرهنگ تبدیل شد که بویژه در پیادهسازی تکالیف برنامههای پنجساله بسیار پررنگ بود. از برنامه سوم توسعه اقدامات خوبی در راستای تنظیم سیاستهای اقتصادی انجام شد. اینکه چگونه میتوان فعالان اقتصادی را وارد بازی کرد و بخش خصوصی را فعالتر کرد. بدین ترتیب، از برنامه سوم این سیاستها پررنگ شد و آن بخش از برنامه که تنها به دولت اختصاص ندارد، تقویت شد. این سیاستها ما را از دوران جنگ دور میکرد. البته همانگونه که اشاره شد، فرهنگ دولتی بودن دراقتصاد وجود داشت و هنوز هم ازبین نرفته است.
ارسال دیدگاه