در گفتوگوی تفصیلی با پانا؛
حقشناس: باید برای انتخابات ۱۴۰۰ یک اصلاحطلب قاعدهمند و چارچوبدار را به جامعه معرفی کنیم
حضور جریان اصلاحطلب در دولت برای دولت افتخارآمیز است/توهین به رئیسجمهوری خلاف قانون است
تهران (پانا) - عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی با بیان اینکه در خیلی از حوزهها نقد جدی بر دولت وارد است تاکید کرد این نقد اما مستلزم این نیست که نقاط قوت این دولت را هم نادیده بگیریم، این، خلاف اصل نقد منصفانه است. قطعا عملکرد این دولت در خیلی از حوزهها، قابل دفاع و حتی به نظر من ستایشبرانگیز بوده است.
پرویز پیکری، گروه سیاسی خبرگزاری پانا؛ اصالتا بوشهریست، سیاستمدار اصلاحطلب و عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی است. رشته تخصصی خود را در حوزه روابط بینالملل ادامه داده و در هیئت مدیرهٔ انجمن ایرانی روابط بینالملل عضو است. فرزند آیتالله حسین حقشناس تنگستانی، هرچند که اکنون رئیس کمیته فرهنگی و اجتماعی شورای اسلامی شهر تهران، ری و تجریش است اما بیشتر وی را با فعالیتهای سیاسیاش میشناسند. سابقه فرمانداری مغان، معاونت سیاسی استانداری تهران، معاونت سازمان ثبت احوال کشور و ریاست ستاد آزادگان استان تهران را در کارنامه شغلی خود دارد. در دولت سیدمحمد خاتمی، مشاور وزیر و مدیرکل سیاسی وزارت کشور و معاون حقوقی، پارلمانی و امور استانهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بوده است. وی در دوره اصلاحات عضو و دبیر کمسیون ماده ۱۰ احزاب و مدتی هم مشاور رئیس سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور بوده است. وی که به تازگی میهمان خبرگزاری پانا بوده است انتقادهایی به تفاوتها در برخورد با رفتارهای ناهنجار و فسادها در جامعه، برخوردهای دوگانه برخی نهادها، فعالیت اصلاحطلبان در قالب سازوکار جدید نهاد اجماعساز، خلا نظام حزبی در کشور و دیگر موضوعات مبتلابه جامعه دارد. آنچه در زیر میخوانید مشروح گفتوگوی پانا با محمدجواد حقشناس است.
اخیرا شاهد رفتارها و صحبتهایی نامتعارف در جامعه هستیم، از نماینده مجلس گرفته تا توهین برخی از میهمانان برنامههای صداوسیما، یک نماینده به خود اجازه میدهد به یک سرباز سیلی بزند، دیگری میگوید رئیسجمهور را اعدام کنید، یک نفر دیگر ایشان را منقلی میخواند، شما دلیل این رفتارها را چه میدانید و چرا علیرغم واکنش جامعه شاهد برخورد مناسب با این افراد جهت جلوگیری از تکرار این گونه رفتاها و صحبتها نیستیم؟
قطعا نسبت به چنین رخدادهایی نباید بیتفاوت باشیم. خوشبختانه جامعه نسبت به مساله راحت عبور نکرد و برخورد کرد. این خیلی نشانه خوبی است، نشان میدهد که جامعه دچار رخوت، رکود و بیتفاوتی نیست. جامعه هنوز نسبت به خاری که به چشمش فرو میرود یا سنگی که جلوی پایش میافتد حساس است، رحم هم نمیکند، تفاوت هم قائل نیست. جایی که به حقوق نهادهای جامعه تجاوز میشود، جامعه از آن نمیگذرد. در اتفاقی که افتاد، ما واکنش جدی جامعه را دیدیم. آن برخورد خلاف عرف، خلاق اخلاق و خلاف قانون فردی بود که به عنوان نماینده مجلس و دارای سوابقی مانند استانداری در زمان آقای احمدینژاد و گویا تحصیلات حقوق و آن هم در روز روشن، در جلوی چشم مردم در وسط شهر تهران در خیابان انقلاب؛ نسبت به سربازی که تنها جرمش این بود که اجرای وظیفه کرده بود و درخواست و انتظاراتی که مقامات مافوق وی از او خواسته بودند که شما مراقب این کریدور باشید، که این کریدور در اختیار عموم جامعه است و در اختیار وسایلی است مانند اتوبوسها، ماشین آتشنشانی، آمبولانسها و ماشین پلیس. ایشان برخلاف تمام مقررات و انتظارات، وقتی به او تذکری هم میدهند، هم خود و هم راننده وی نه تنها تمکین نمیکنند، بلکه اقدام به ضرب و جرح سرباز هم میکنند.
توهین به رئیسجمهوری خلاف قانون است
چقدر خوب جامعه از حق سرباز و فرزند خود دفاع کرد. همین رویکرد را ما در رفتار یکجانبه رادیو و تلویزیون میبینیم. آنجا هم جایی است فاقد رقابت، فاقد چارچوبی است برای انتخاب مردم، مردم گویا مجبورند آنها را ببینند. در یک برنامه، کسی که به لباس روحانیت ملبس است و انتظار میرود دارندگان این لباس مقید به اخلاق و ادب و احترام به جامعه باشند، از واژگانی دور از در شان کسی که در آن جایگاه قرار دارد، استفاده میکند، واژگانی که در شان آن رسانهای که با مردم صحبت میکند هم نیست، در شان کسی که حداقل ۲۰ میلیون رای مردم را در صندوق دارد و اکنون در جایگاه نماینده قانونی مردم است، نیست، توهین به رئیسجمهوری کشور خلاف قانون است. اما این شخص روحانی به خودش اجازه میدهد چنین کاری بکند، چنین واژگانی را به زبان بیاورد و متاسفانه تا زمانی که مردم واکنش نشان ندادند، صداوسیما هیچ واکنشی نشان نداد. نهایتا بعد از واکنش شدید مردم برای اولین بار رئیس صداوسیما مجبور شد مانند آن نماینده مجلس بعد از تکذیب اولیه، عذرخواهی کند. این یک علامت خوبی است که جامعه ما جامعه زندهای است و نسبت به حقوق خود برخلاف آنچه که تصور میشود که جامعه را یاس گرفته، جامعه دچار یک فروپاشی در درون شده است، به نظر میرسد در حوزههایی این پیکره همچنان پیکره زندهای است و نسبت به آنچه که در جامعه میگذرد و اتفاق میافتد، حساس است.
نشانه بد این رفتارها چیست؟
بله، در سمت دیگر ماجرا نشانه خوبی نیست، در جایگاهی که صداوسیما وظیفه ویژهای دارد برای گسترش مفاهیم مثبت و آموزشی و پیامهای درست به جامعه یا نماینده مجلس در جایگاهی است که جامعه از وی انتظار دارد حداقل در حفظ و رعایت قانون رعایت اصل کند، اینها این کار را نمیکنند و حتی حاضر به پذیرش اشتباهشان نیستند و بعد از مجبور میشوند عذرخواهی کنند، یا ساختاری مانند مجلس واکنش نشان نمیدهد، هیات رئیسه واکنش درست نسبت به این پدیده نادرست نشان نمیدهند، این قطعا نگران کننده است.
مسئولان و نهادهای مسئول باید نسبت به جریحهدار کردن افکار عمومی حساس باشند
چرا برخورد مناسب درباره رفتارهای ناپسند به اطلاع مردم نمیرسد؟
وقتی حقوق مردم تضییع میشود، اینجا دادستان و مدعیالعموم است که باید شکایت کند. سرباز شاید جسارت یا توان این را نداشته باشد که شکایت کند. سربازی که از شهرستان آمده و در تهران گرفتار است، با یک تلفن یا گرفتن یک مرخصی ممکن است دچار مشکل شود، نباید انتظار داشته باشیم بیاید از یک نماینده شکایت کند! اینجا مدعیالعموم است که باید ورود کرده و شکایت کند، چون حقوق مردم زیر پا گذاشته شده است. درباره داستان برنامه زنده تلویزیونی هم، این حقوق مردم است که ضایع میشود، این حقوق مردم است که مورد سوال قرار میگیرد. ۲۴ میلیون هیچ، یک نفر آمده و به رئیسجمهور ۸۰ میلیون نفر جمعیت اتهام میزند که ایشان منقلی است. یا ثابت کنید که مردم بدانند رئیسجمهورشان کیست یا اینکه اگر اتهام زدهاید و نمیتوانید ثابت کنید آن مرکزی که این موقعیت را به تو داده است باید جبران خسارت کند، باید با او برخورد شود. نه اینکه بیایند با مجری برخورد کنند. این خیلی بد است، مشکل که مجری نیست. همان زمان آقای رئیس صداوسیما باید واکنش نشان میداد نه اینکه معطل بماند تا عدهای از وزرا بگویند اگر ایشان در جلسات هیات دولت بیاید ما حاضر نمیشویم! من معتقدم که اگر همان همیتی که در جامعه وجود داشت یکصدم آن را ما در خود مسئولان میدیدیم یا در سازمانها هم مجلس، هم صداوسیما و هم قوه قضاییه و ... مشکلی نداشتیم، باید این سازمانها نسبت به آنچه در جامعه میگذرد حساس باشند. چطور در جاهای دیگر حساس هستند باید در همان جایی هم که افکار عمومی را جریحهدار میکنند حساس باشند. من فکر نمیکنم نسبت به این ماجرا بشود به راحتی گذشت. در صفحه اینستاگرام من، "ربنا" پخش شده است، مقام قضایی مرا خواست و چند ساعت بازجویی شدم و ۱۳ صفحه و برای من قرار وثیقه گذاشتند که چرا در صفحه مجازی شما یک خانم در حد یک دقیقه "ربنا" خوانده است، در حالیکه فتوای رسمی اکثر مراجع و مقام معظم رهبری است که خواندن قرآن خانمها بلامانع است. خوشبختانه بعدا تبرئه حاصل شد. اما منظورم این است آنجا اینقدر حساس هستند چطور در مقابل یک رسانه که میلیونها بیننده دارد از کنار قصه میگذرند.
درباره پروندهای قطرهچکانی اطلاعرسانی میشود و درباره پرونده دیگری صد دوربین مینشانند
چرا حامیان دولت و دیگران گاهی از آزادی و مصونیت برخوردار نیستند؛ اگر حامیان دولت برخی از نهادها را مورد انتقاد نه توهین قرار دهند، ممکن است به تندی با آنها برخورد شود.
در حوزه جایگاه دستگاه قضا انتظار برخورد عادلانه، منصفانه و بدون سوگیری سیاسی میرود. کسی که در جایگاه مدعیالعموم مینشیند یا در جایگاه قاضی مینشیند، نباید فرقی قائل شوند. نمیشود نسبت به پروندهای که بحث چند هزار میلیارد اختلاس است، قائم مقام شهردار وقت است قطره چکانی هم اطلاعرسانی نمیشود اما کس دیگری را دادگاه علنی و کاملا متفاوت برخورد میشود، فساد، فساد است. فساد در شهرداری با فساد در قوه قضاییه چه فرقی میکند. یکجا صد دروبین تلویزیونی مینشیند، آقای طبری را به نمایش میگذارد و یکجا بعد از ۳ سال و نیم یک ذره حاضر نیستید در حد یک قطره اطلاعرسانی کنند. مردم این تفاوتها را میبینند و برایشان سوال پیش میآید و اگر نخواهیم پاسخ دهیم مردم میروند پاسخهایی که در شبکههای بیگانه برایشان پخت و پز میشود، میشنوند و احتمال پذیرش وجود دارد. چرا این کار را با مردم خود و نهادهایی که در جامعه وظیفه دفاع از حقوق مردم را دارند، میکنند؟
عملکرد دولت در برخی از حوزهها ستایشبرانگیز بوده است
عدهای معتقدند که عملکرد دولت فعلی باعث بیاعتمادی به جریان اصلاحات شده است، شما چقدر این صحبتها را درست میدانید؟
من معتقدم کسی که در جایگاه قدرت قرار میگیرد، باید نقد را بپذیرد، نقد را هم از توهین جدا میدانم. فرقی هم نمیکند این توهین به رئیسجمهور باشد یا به یک سرباز. توهین باید خط قرمز باشد. اما هر کسی که در صندلی قدرت نشست باید این را هم بپذیرد که نقد شود. وقتی بحث نقد شد باید جریان آزاد اطلاعات هم شکل بگیرد. رسانه باید آزاد باشد سخن بگوید، گفتوگو کند و بتواند رودررو شود. قطعا کسی که رئیسجمهور است و در جایگاه رئیس قوه مجریه کشور ایفای نقش میکند، معتقدم که ایشان قابل نقد است، در خیلی از حوزهها هم نقد جدی بر ایشان وارد است اما این نقد کردن ایشان مستلزم این نیست که من نقاط قوت این دولت را هم نادیده بگیرم، چون این، خلاف اصل نقد منصفانه است. قطعا عملکرد این دولت در خیلی از حوزهها، قابل دفاع و حتی به نظر من ستایشبرانگیز بوده است. با تمام مشکلاتی که ما از بیرون داشتیم، اداره کشور در تمام این سالها کار آسانی نبوده است. در داخل هم سختیهای زیادی داشتیم. اما در جاهایی هم اتفاقاتی افتاده که به نظر میرسد براساس وعدههایی که به مردم داده شده است، براساس قول و قرارهایی که گذاشته شده، بیتوجهی شده و مجموعهای از همکاران ایشان کاملا بیتوجه به این حوزهها هستند. رفتارهایی که رئیس دفتر ایشان از خود بروز میدهد به هیچ وجه قابل دفاع نیست و به شدت قابل نقد است. فکر نمیکنم مردم به راحتی چشمشان را بر روی این رفتار ببندند.
حضور جریان اصلاحطلب در دولت برای دولت افتخارآمیز است
حضور جریان اصلاحطلب در دولت نه تنها چیزی نیست که دولت بخواهد منتی بگذارد، بلکه این حضور برای دولت افتخارآمیز است. فرض کنید آقای زنگنه وارد شده و وزیر نفت این دولت شده است، چه کسی را میخواستند جای آقای زنگنه بگذارند؟ آیا بهتر از ایشان در مجموعه خود کسی را داشتند؟ هر اصلاحطلبی که در مجموعه هست به همین ترتیب. اگر امروز دولت قوتی دارد یک بخش آن مربوط میشود به حضور و سابقه همین جریان در خیلی از حوزهها. نباید اینها را نادیده بگیریم. ما نتیجه نظرسنجی روز یکشنبه قبل از انتخابات را داریم، تا قبل از اینکه این جریان بخواهد از ایشان حمایت کند، آقای عارف و ایشان در صحنه هستند، یکی ۱۲ درصد و یکی ۱۳ درصد و آقای قالیباف ۲۰ درصد رای داشتند اما با تصمیمی که گرفته میشود و کنار رفتن آقای عارف، این رای ۱۲ درصدی از روز یکشنبه تا روز جمعه به ۵۰ درصد تبدیل میشود. این را چطور میتوانید نادیده بگیرید؟ تمام ستادهای آقای روحانی را در تمام استانها ببینید، حداقل ۸۰ درصد آنها از چهرههای شاخص اصلاحطلبان در همان استان هستند. تمام چهرههای شاخص اصلاحطلبان بسیج میشوند، به استانها میروند، سخنرانی میکنند، پیگیری میکنند، همه اینها را نادیده بگیریم بگوییم رای خودم بوده و به شما ربطی نداشته است؟ به نظر من نمیشود چشم خود را بر روی واقعیت بست. فقط ۷ سال گذشته است! چگونه واقعیت را کتمان کنیم؟ اصلا چه سودی دارد؟ این رفتار و این سخن جز ضرر برای آقای روحانی و مجموعه ایشان چیزی ندارد.
اگر به ۹۲ برگردم همان تصمیم را میگیریم
چرا همان زمان از کاندیدای اصلاحطلبان حمایت نکردید؟
سیاست دنیای واقعیات است. قطعا حضور دو نامزد وجود آقای عارف و آقای روحانی در آن زمان بعد از وقایع سال ۸۸ موجب این میشد که نه آقای عارف و نه آقای روحانی به این جایگاه نرسند. باید شاهد حضور آقای قالیباف در آن مقطع و در مقطع بعدی آن نیز آقای رئیسی میبودیم. قطعا جبهه اصلاحات سبک و سنگین میکند، منافع ملی، منافع جامعه و منافع کشور را در این میداند که ما به سمت یکدست شدن قدرت در این حوزه حرکت نکنیم. این کار قابل دفاع است و اگر من به ۹۲ برگردم به همین تصمیم میرسم. اما اینکه شما فکر کنید که من اینجا هستم و شما مجبورید من را انتخاب کنید و بعد هم که انتخاب شدم راه خودم را میروم، این با قواعد سیاست و اخلاق و رفتار اجتماعی اصلا همخوانی ندارد.
جریان اصلاحطلب قطعا در یک رقابت تمامقد حاضر است بیاید و اگر شکست هم بخورد، تبعات شکست خود را بپذیرد
ترکیب نهاد اجماعساز اصلاحطلبان شکل گرفته و تاکید اعضا بر این است که در انتخابات سال آینده از نامزد صرفا اصلاحطلب حمایت خواهند کرد، اگر به هر دلیلی نامزد موردنظر اصلاحطلبان در معرض رای مردم قرار نگیرد، استراتژی جریان اصلاحات چه خواهد بود؟ آیا در این صورت مجددا از نامزد معتدلتر حمایت خواهند کرد؟
اصلاحطلبان در قضیه مجلس نشان دادند زمانی حاضرند هزینه حضور در رقابتهای سیاسی را بدهند که رقابت اتفاق بیافتد. جامعه امروز میداند که مجلس فعلی گرچه اصلاحطلبان حاضر نشدند در آن باشند، اما نتیجه عدم حضور فعال در انتخابات رقابتی میشود همین مجلس فعلی، میشود آقای عنابستانی، میشود همین رویکرد و تصمیماتی که این مجلس میگیرد که ساختار قدرت هم اکنون مانده است با این مجلس چکار کند، چون نمیتواند درست تصمیم بگیرد. شما نظارت استصوابی را علم میکنید نتیجهاش همین میشود. نمیشود شما فضایی را ایجاد کنید و از حضور فضای رقابت هم استفاده کنید اما نخواهید موقعیت را بدهید که مردم انتخاب کنند. شورای نگهبان و کسانی که قرائت استصوابی را باب کردهاید در حالیکه هیچ ربطی به خوانش صحیح و درست از نظارت ندارد، شما یا میخواهید حضور و مشارکت حداکثری مردم را، یا نمیخواهید. یا میخواهید اداره بهینه و صحیح جامعه را، یا نمیخواهید. اگر میخواهید، اجازه دهید رقابت اتفاق بیافتد. جریان اصلاحطلب هم قطعا در یک رقابت تمامقد حاضر است بیاید و اگر شکست هم بخورد، تبعات شکست خود را هم بپذیرد. کما اینکه ما در سال ۸۴ تبعات شکست خود را رسما پذیرفتیم. گفتیم ما در ۸۴ اشتباه کردیم، ما اگر ۳ و ۴ کاندیدا نداشتیم قطعا آقای احمدینژاد رئیسجمهور نمیشد. آن زمان نه اینکه همه تقصیرها مربوط به جریان اصلاحطلب باشد اما به هر حال بخش جدی آن مربوط به رویکرد غلطی بود که جریان اصلاحطلب داشت. نمیشود شما در انتخابات جایگاه نداشته باشید، کاندیدایتان تایید نشود و بگویند آقا تشریف بیاورید، بازار گرم کنید، فضای انتخابات را گرم کنید و بعد هم بروید دنبال کارتان. این چه انتظاری است؟ بهتر است از همین الان اصلاحطلبان تکلیف را مشخص کنند و بگویند ما در انتخابات هستیم، پای منافع ملی خود هستیم، اما تن نمیدهیم به رفتار غیرقاعدهمند شما، غیرحقوقی شما و غیراخلاقی شما برای رد صلاحیت گستردهای که شما برای بهترین آدم مملکت انجام میدهید.
طی دو دهه همچنان در گیرودار فردیت در ساختار سیاسی هستیم
اسامی که در قالب نهاد اجماعساز منتشر شده است، مورد انتقاد است و جای خالی برخی شخصیتها در آن خالی است، حداقل کسی که سابقا رئیس شورای هماهنگی سیاستگذاری اصلاحطلبان بوده است، عدم حضور این افراد ناشی از اختلاف میان اصلاحطلبان است یا شامل موضوعات دیگری میشود؟
سازوکاری که در این حوزه وجود دارد به نظرم محل اشکال است. مهمترین دستاورد جریان اصلاحطلب در سال ۷۶ براساس توسعه سیاسی است که گام برمیدارد و مطرح میشود و مهمترین شاخص توسعه سیاسی تکیه بر جایگاه احزاب است، مهمترین دستاورد دوره اصلاحات توجه و احیای جایگاه نهادهای مدنی از جمله احیای نظام شورایی که شاید از مهمترین اتفاقات بود و همچنین توجه به احزاب در کشور بود. انتظار ما این بوده و هست که در نهاد اجماعساز به سمت تقویت سازوکار نظام حزبی حرکت کنیم. این مشکل را من هم در جریان اصولگرا میبینم و هم در جریان اصلاحطلب. چه معنایی دارد که یک نهاد اجماعساز درست کنید که ۴۶ عضو داشته باشد و بگویید نصف اینها شخصیت حقوقی و ۱۵ عضو هم شخصیت حقیقی؛ این چه معنایی دارد؟ شما حزب درست کردهاید که این آدمهای مورد نظر شما اگر اصلاحطلب هستند و میخواهند فعالیت سیاسی کنند، بتوانند حرفی برای گفتن داشته باشند. شما ۳۱ حزب ملی دارید، این ۱۵ نفر آیا در نظام حزبی جای دارند یا ندارند؟ خیلی از این افراد که انتخاب شدهاند در نظام حزبی هستند، چرا این افراد در قالب فعالیت حزبی به رسمت شناخته نمیشوند؟ مثلا آمدهاند گفتهاند که ما میخواهیم ۱۵ عضو حقیقی انتخاب کنیم، برای مثال آقای مرعشی از کارگزاران، آقای جلاییپور از اتحاد و ... فکر کردهاند به کارگزاران یا اتحاد به خاطر وزنی که دارند باید جایگاهی بالا بدهند، از همان ابتدا اعلام کنید که حزب کارگزاران در این ۳۱ حزب میتواند دو رای داشته باشد تا خودش انتخاب کند. یعنی به سمت سازوکاری بروند که حزب پا بگیرد. این چه دستپختی است که ما طی دو دهه همچنان در گیرودار فردیت در ساختار سیاسی هستیم؟ این نقد به هر دو جریان وارد است. جریان اصولگرا هم نشسته بودند ببینند آقای مهدوی کنی چه میگوید، آقای یزدی چه میگوید، آقای مدرسی و ... . اگر ما میخواهیم به سمت اصلاح جامعه برویم باید بدانیم که این شوخی است که ما در کشور ۲۰۰ حزب داشته باشیم. اول نظام سیاسی باید با خودش مساله را حل کند. هیچ کشور توسعه یافتهای را نمیبینید که براساس انتخابات پیش برود ولی حزب در آن معنا نداشته باشد. در کدام کشور پیشرفته حزب تعطیل است؟ جمهوری اسلامی اگر میخواهد به آینده فکر کند، اگر میخواهد قدرت منطقه باشد و جهان را مدیریت کند، اول خود را باید مدیریت کند، این ساختار مدیریتی نمیشود براساس تعطیلی احزاب یا فرمایشی بودن احزاب پیش برود. حزب باید پا بگیرد. شما میخواهید نظام حزبی تعریف کنید؛ در این مملکت ۵ نمیدانم ۶ تفکر جدا وجود دارد، اینها میتوانند نمادهای فکری باشند. براساس آنها محور اندیشه پا میگیرد، نظام همسو پا میگیرد و این احزاب ۲۰۰ گانه هم به ۵ یا ۶ حزب مادر و قدرتمند تبدیل میشوند و فضا به سمت یک رویکرد درست حرکت میکند. آن زمان مردم بین این جریانهای مختلف و نمادهایی که وجود دارد انتخاب میکنند. همانطور که ما برای شیر سوبسیت میدهیم آن زمان هم میتوانیم برای فعالیت حزبی هم سوبسیت بدهیم تا پا بگیرد.
ما که مدعی اصلاحطلبی هستیم اینطور نیاییم افراد را در مقابل احزاب، جایگاه بدهیم. اگر حزبی هم سهم بیشتری میبرد، مثلا مطرح است که حزب اعتماد ملی، اتحاد، کارگزاران در مقایسه با فلان انجمن که صنفی و تخصصی است موقعیت بیشتری دارد، من هم این را قبول دارم، این حزب میتواند ۳ کرسی داشته باشد و آن انجمن هم بخاطر حفظ احترامش ۱ کرسی داشته باشد، در این مرحله دیگر اجازه دهند که خود حزب آدمهایش را انتخاب کند. به این صورت کار بهتر جلو میرود و فردا هم اگر سازوکار این افراد در پاستور مستقر شد، دیگر مردم نمیپرسند آقا شمایی که گفتی تَکرار میکنم، جواب بده. دیگر احزاب خودشان مطالبات را انجام میدهند، چون تمام مسولیت بر عهده آنها است. بنابراین من فکر میکنم که باید به این سازوکار توجه شود.
حزب اعتماد ملی پیرو این سازوکار خواهد بود؟
قطعا حزب اعتماد ملی خود را در چارچوب اصلاحطلبی تعریف میکند اما طبیعتا ما این نقد را به این سازوکاری که اکنون شکل گرفته است داریم.
باید یک شخصیت صدردصد اصلاحطلب، قاعدهمند، چارچوبدار و باورمند را به جامعه معرفی کنیم
شما یکی از گزینههای نامزدی انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ از جانب حزب اعتماد ملی هستید؟
حزب اعلام کرده است که قطعا در انتخابات ریاستجمهوری فعال است، قطعا ما در چارچوب اصلاحطلبی فعالیت خود را خواهیم داشت، قطعا برای ما مهم است که حضور ما در فعالیتهای انتخاباتی باید براساس رقابت باشد و این رقابتها را باید به سمتی ببریم که کاندیدایی که ما به جامعه معرفی میکنیم، عاریتی یا رحم اجارهای نباشد. بنابراین ما باید به سمت کاندیدایی برویم که کاملا مسئولیتش را بپذیریم. نمیشود کاندیدایی را فرستاد و بعد گفت ما بین حسن و حسین مجبور شدیم انتخاب کنیم. پیام ما به جامعه کاملا بیان روشنی است که ما برخلاف دوره قبل که در این مسیر رفتیم و امروز جامعه میپرسد پس مسئولیت شما چیست؟، میگوییم باید خیالمان از فردی که میخواهیم بفرستیم راحت باشد. اینجا باید یک آدم صدردصد اصلاحطلب، قاعدهمند، چارچوبدار و باورمند به این حوزهها را به جامعه معرفی کنیم. باید تلاش هم کرد که نظام سیاسی روندی که در گذشته داشته است را تصحیح کند، این رویکردی که براساس تضییع حقوق مردم، تضییع جایگاه انتخابات و تضییع حوزه انتخابی و نهاد انتخابی شکل گرفته است را باید تمام کند. احزاب اصلاحطلب باید کاندیدای حزبی خود را معرفی کنند، نهایتا در رقابت این چهرههای حزبی در یک برآیند رقابت، مردم انتخابشان را خواهند کرد. در آن مقطع قطعا احزاب میتوانند با خود به نتیجه برسند براساس مکانیسمهایی که وجود دارد مانند مکانیسم ائتلاف، مکانیسم اجماع، مکانیسم نظرسنجی و ... همین مکانیسمها مشخص میکند که چه کسی بماند و چه کسی برود. برود با چه شرایطی برود.
محدودیتهای محصورین تا چه حد کاهش پیدا کرده است؟
کلا محصورین محدودیتشان نسبت به شش ماه پیش از وضعیت بهتری برخوردار است. از چند هفته اخیر امکان تماس تلفنی برای آنها فراهم شده است که در گذشته نبود. امکان دیدار برایشان در یک ماه اخیر فراهم شده است که در گذشته نبود. این گامی به پیش است.
ارسال دیدگاه