محمد مبین*
روضه خوان حاج قاسم نمیشویم، لباس مختار میپوشیم
چشمت را که باز میکنی، مرثیهای میبینی که همه شهر را فراگرفته، عباس مردم ایران، مثل علی اکبر حسین (ع) اربا اربا شده، از آن تن شریف؛ نگین انگشتری متبرک به حرم سالار شهیدان و از آن روح بلند؛ شرف، غیرت و مردانگی به یادگار مانده است.
چشمتهایت خیس میشود، روضه ابالفضل میخوانی که "ای اهل حرم میر و علمدار نیامد" و میشوی اهل خیمه اباعبدالله در روز عاشورا که وقتی تن بیدست عباس را دیدند پهنای صورتشان غرق در اشک و دل دردمندشان غرق در داغ شد. این حکایت این جمعه مردم ایران است، سیاه حاج قاسم پوشیدهاند و داغدار سردار و علمدار بزرگ ایران شدهاند.
حاج قاسم آنقدر نزدیک بود که کمتر کسی به او "سردار سلیمانی" میگفت، انگار که یکی از اعضای خانواده بود نه یکی از اعضای خانواده که انگار قوت قلب یکایک مردم در روزهای سختی و در آشوبهای داعشی بود. او بیش از آنکه برای مردم "سردار سلیمانی" باشد، حاج قاسم بود، حاج قاسمی که حتی عکسش در طوفان تهدیدها، هر دل لرزانی را قرص میکرد.
حاج قاسم یکی از مردم بود، نه در طایفه اصلاحطلبان میگنجید و نه در دایره اصولگرایان، نه خود را خرج جناحبندیهای بیسرانجام سیاسی میکرد و نه کشور را هزینه تمایلات سیاسی، یک سردار بود، یک میر، یک علمدار که هم اصولگرایان ارادتمندش بودند و هم اصلاحطلبان مریدش که هم اصولگرا و هم اصلاحطلب شعارهای سیاسیشان را در سایه امنیت ناشی از شرافت حاج قاسم و سربازانش سر میدادند.
حاج قاسم لباس شهادت پوشید، او سالها مدافع حرم سالار شهیدان بود و حالا میهمان سالار شهیدان است و چه توفیقی بالاتر از اینکه در دفاع از حرم و حریم تو را شقیترین افراد دنیا به شهادت برسانند، آنهم در چند کیلومتری جایی که ابالفضل حسین (ع) قطعالیمین شد.
حاج قاسم شهید شد اما سوگند میخوریم که روضهخوان او نمیمانیم، روضه تن شریف علمدارمان بماند برای بعد از اینکه لباس مختار پوشیدیم و "انتقام سخت" گرفتیم، آنروز همه باهم دم میگیریم که "ای اهل حرم میر و علمدار نیامد".
*مدیرعامل خبرگزاری برنا
منبع: برنا
ارسال دیدگاه