سام بوربور*

رانندگی در کودکی ممنوع، ازدواج آری!

با بررسی دقیق مسأله کودک همسری متوجه می‌شویم اکثریت قریب به اتفاقی که درگیر این مسأله بودند بویژه زنان به‌دلیل فقر و مشکلات اقتصادی شدید ناچار به ازدواج شدند و در سنین بسیار پایین بدون خواست و علاقه قلبی وارد زندگی زناشویی شدند. به اعتقاد من چنانچه نوع نگاه به این مقوله تغییر کند و مسئولان این حوزه متوجه باشند که آمار بالایی از این ازدواج‌ها به‌دلیل محرومیت اقتصادی است مسأله زودتر حل خواهد شد.

کد مطلب: ۹۴۳۲۴۷
لینک کوتاه کپی شد

شاید با مثالی بتوان راحت‌تر قضیه را شفاف‌سازی کرد. زنی را فرض کنیم که همسرش را به‌دلایلی از دست می‌دهد و چهار فرزند دارد و از قضا از میان آنها فرزند بزرگتر هم دختر است، هنگامی که همسرش فوت می‌کند، دختر او به سن ۱۱ سالگی رسیده است و به‌عنوانی می‌توان گفت که یتیم می‌شود. پس از مرگ سرپرست خانواده، مادر نمی‌تواند سرپناه فرزندان خود را حفظ کند و به زندگی ادامه دهد و برای امرار معاش به مشکل برمی خورد. در این هنگام اولین کاری که به ذهنش می‌رسد، شوهر دادن دخترش است. با دریافت مبلغی ناچیز دختر را به عقد مردی درآورده تا بتواند زندگی خود و دیگر فرزندان را نجات دهد و از آنها محافظت کند.

بحث خرید و فروش کودک و دریافت شیربها می‌تواند در بیشتر نمونه‌ها زندگی سایر افراد خانواده را نجات دهد. این مسأله بین پدران معتاد هم بسیار مرسوم است و کم نیستند پدرانی که به ازای دریافت موادمخدر یا به‌ازای کالاهایی که در زندگی آنها می‌تواند مؤثر و باارزش باشد با دریافت مبلغ ناچیزی از دختران خود می‌گذرند. با بررسی جامعه هدف در می‌یابیم که اکثریت قریب به اتفاق این افراد ترک‌تحصیل می‌کنند. وقتی‌که سن آنها هم بالاتر می‌رود دچار افسردگی شدید می‌شوند. در گزارش‌ها و پژوهش‌هایی که در زمینه زندگی این افراد شده به این نتیجه رسیده‌ایم که بشدت از نظر روحی به‌هم ریخته و نیازمند روان درمانی هستند. اکثریت این افراد به خودکشی فکر کرده و برخی از آنها حتی اقدام به خودکشی کرده بودند.

عروس‌های کوچک، جزو دسته‌ای هستند که بیشتر در حاشیه‌ها زندگی می‌کنند و امکان اینکه از خانه همسر بتوانند بیرون بیایند ندارند و یک عمر به ناچار زندگی مشترک را تحمل می‌کنند و در عین‌حال هم آسیب‌های روحی آنها هر روز از روز قبل بیشتر می‌شود و بخشی از این افراد هم که اندکی سواد یا دانش ریاضی دارند درگیر طلاق می‌شوند و دقیقاً برخلاف آن چیزی‌که منتقدین طرح می‌گویند، آمار طلاق و فساد در افرادی که در سنین پایین ازدواج می‌کنند، بیشتر است. همین چند روز پیش شاهد بودیم دختری که در ۱۱ سالگی ازدواج کرده بود و اکنون ۱۶ سال دارد هنوز به مدرسه اطلاع نداده که متأهل است چون مدرسه به محض مطلع شدن او را اخراج می‌کند.

این کودک امروز متأهل است ولی دوست دارد با جوانی که هم سن و سال خودش است، ازدواج کند. چنین مواردی چنانچه دنباله‌دار شود، به‌طور جدی می‌تواند قتل‌های ناموسی را رقم بزند. ما به یک کودک ۱۶ ساله اجازه نمی‌دهیم که رانندگی کند و باید به ۱۸ سالگی برسد تا صلاحیت دریافت گواهینامه رانندگی را داشته باشد و به‌همین کودک به یک‌باره گفته می‌شود که باید ازدواج کند و قاضی هم در برخی موارد حکم می‌دهد و ازدواج صورت می‌گیرد. مشکل اینجاست ما کودکی و سن کودکی را به رسمیت نمی‌شناسیم و نمی‌دانیم کودک وقتی از بازی کردن محروم می‌شود و از دنیای کودکی دور می‌شود، دچار چه مصائب، مشکلات و معضلاتی می‌شود.

اطمینان دارم که هیچ کدام از مخالفان طرح چنانچه دختربچه‌ای ۱۳ ساله داشته باشند، حاضر نمی‌شوند که فرزندشان برای خرید کردن از نقطه‌ای به نقطه دیگر شهر برود و احساس می‌کنند که فرزند آنها هنوز کودک است و توان این را ندارد که به تنهایی خرید انجام دهد. همان کودکی که نمی‌توان از او انتظار خرید کردن را به تنهایی داشت یا از او توقع کار کردن نمی‌رود و حتی در بانک هم به آن کودک اجازه انجام هیچ معامله‌ای داده نمی‌شود، چطور می‌تواند ازدواج کند و وارد زندگی مشترکی شود؟ ازدواجی که در آن به‌طور کامل از کودکی کردن محروم شده و به یک‌باره به فرد بزرگسالی تبدیل شود که ممکن است او را درگیر مسائل گوناگونی کند که فرزندآوری هم یکی از آنهاست. چطور یک کودک می‌تواند برای کودکی دیگر مادری کند؟

*فعال حوزه کودک

منبع: ایران

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار