یحیی آل اسحاق*
در راهحلها به ریشهها فکر کنیم
از سه ماه قبل قسمت عمده قیمت ارزی را که در بازار ارائه میشود غیراقتصادی خواندم که هرچه هم بیشتر جلو آمدیم خودش را بیشتر نشان داد. اخیرا هم پیشبینی قیمت چهار هزار و دویست تومانی برای دلار داشتم که دولت هم با محاسباتش به این رقم رسید.
عوامل غیراقتصادی ممکن است عوامل سیاسی، روانی، تهدیدهای خارجی، سوءاستفاده کنندگان داخلی یا عمدتا به دلیل فضای ایجاد شده برای کسانی باشد که میخواهند پساندازها و داراییهایشان را حفظ کنند یا کسانی که میخواهند سوداگری کنند.
یکی از دلایلی هم که دولت نمیپذیرد، درآمد ریالی است که از این بابت حاصل میشود و به هزار و یک دلیل متعدد دیگر. با این همه به صورت کلی فاصله بین چهار هزار و دویست تومان به بالا هرچه هست، غیراقتصادی است. دلایل اقتصادیاش یک بخش است و شرایط زمانی آن هم در رابطه با مسافرتهای خارجی شب عید و در رابطه با اسکناس بود. علیالقاعده در فصل تعطیلات نوروزی یک مقدار زیادی دلار یا ارز اسکناس لازم بود که ظاهرا در آن مقطع دولت نتوانست به اندازه نیاز اسکناس را تامین کند، لذا تقاضا بالا رفت و عرضه نتوانست صورت بگیرد. ولی بعد از ایام عید، مسائلی که پیش آمده عمدتا شاخههای تقاضا به دلایل دیگری تحریک شد و تا حدودی دیدگاههای تئوریک و نظریههایی است که برخی تعادل اقتصادی را در رابطه با منافع ملی در حالت خوشبینانه تصورشان بر این بود که اگر نرخ ارز یک مدت ثابت مانده و متناسب با تورم سالانه بالا نرفته، باید تخلیه شود و عدم تخلیه ممکن است آسیبزا باشد. پس خوب است که در یک مقطعی با بالا بردن نرخ ارز تخلیه شود.
دیدگاههای تلویحی برخی صاحبنظران برای یک عده که منتظر فضا هستند، تصورشان بر این شد که قیمت ارز درحال بالا رفتن است. از طرفی یک عده پساندازهایی دارند و عدهای هم روی سوداگری ارز کار میکنند و یک عده هم برای سرمایهگذاریها یا هزینههای آتیشان با تصور بالا رفتن نرخ ارز به صف تقاضای ارز پیوستند. از آن طرف هم چون تدابیر لازم برای برخورد با این قضیه انجام نشده بود، مزید بر علت شد. فضای سیاسی داخلی و خارجی هم بیشتر در قالب شایعاتی از تهدیدهای بیرونی که مثلا اگر در ۲۲ اردیبهشت تحریمها بیشتر شود، مجموعا دست به دست هم داد و ذینفعهایی که میخواستند از این فضا استفاده کنند را هم به میدان آورد. آنچه در این میان قابل تامل بود سرعت رشد این ماجراست.
چون اگر بگوییم عرضه و تقاضا این بازی را ایجاد کرد باید سوال کرد که طی سه، چهار روز چه حادثهای در تقاضا پیش آمده است؟ آیا ثبت سفارشات بیشتر شده یا نیاز ویژه برای رفتن به خارج ناگهان بیشتر شده و در نهایت چه نیاز اقتصادی باعث شد که این تقاضا بالا برود؟ درواقع نیاز اقتصادی نبود و نیاز غیراقتصادی بود که دفعتا هجمه آورد و دولت هم به دلایلی نتوانست عرضه کند. این سرعت دو هفته اخیر و شایعاتی هم که از ۶ هزار تومان خواهد گذشت ضمن اینکه برخی این نوسانات را تصمیم خود دولت به دلیل چندصدایی که از مسئولان دولتی درآمد، میدانستند.
دولت باید عزم جدی داشته باشد، دولت میتواند ارز همه ثبت سفارشاتی که به صورت قانونی بوده است را تامین کند. یعنی بانکها گشایش اعتبار کنند که شدنی است یا برای مواردی که اعزام مسافر و بیمار هست یا نیازهای ارزی برای مراکز تحقیقات و مطالعاتی مطرح است.
درواقع آنها که عقبه کاربردی و نیاز دارند میتوانند در لیست تقاضاهای واقعی قرار بگیرند. عدم ارائه ارز به نیازهای کاذب یا غیرواقعی غیراقتصادی به این معناست که دولت به کار مسلط است. اتفاق خوبی که بهرغم آسیبهای اخیر رخ داد این بود که دولت نرخ ارز را تک نرخی کرد. این نکته مثبت را اگر بتواند حفظ کند، جلوی خیلی از فسادها گرفته میشود. فرض کنید تجارت برنج، گندم و کالاهای اساسی یک عده با دلار مبادلهای و یک عده هم با دلار آزاد صورت دهند که فاصله بین این دو رانت ایجاد میکند. فرضا برای محصولی مثل لاستیک به یک عده دلار مبادلهای و یک عده دلار آزاد بدهند. فاصله به این دو دلار به صورت سوءاستفاده به جیب عدهای میرود. ولی اگر تک نرخی باشد، هر کالایی با یک نرخ خواهد بود که در اینصورت تکلیف واردکننده و صادرکننده معلوم است که طی آن ثبات اقتصادی میآورد و کلی از نگرانیها و فسادی که الان هست جلوگیری میشود.
به نظرم توانایی دولت در ذخیره ارزی کافی است. به شرطی که سیستم انضباط داشته باشد، به اندازه کافی میتواند نیازهای اصلی مثل تجاری، خدماتی، واردات مواد اولیه و قطعات، دانشجویان، مسافرتهای فعالان اقتصادی را در قالب سیستم مدون انجام دهد. دولت تجربیاتش را دارد و واقعا هم اگر موفق باشد خسارتهایی که حدود ۴۰ درصد قدرت پول خرید ملی را پایین آورد، جبران میکند. یعنی حقوق بگیری که یک میلیون تومانی دریافتی داشت قدرت خریدش به ۶۰۰ هزار تومان تقلیل یافت.طبقه متوسط جامعه فشار مضاعفی را تحمل کرد. همه بازارها تعطیل شد به گونهای که هیچکس نه خریدی کرد و نه فروخت. تمام لوازم خانگیها و کسانی که مواد اولیه میفروختند، ترمز کردند. رکود در این شرایط بد، آثار این فضای منفی بود که ترمز اقتصاد کشور را کشید و قدرت خرید را حدود ۱۰ تا ۱۵ درصد پایین آورد. الان که دولت میخواهد کنترل کند و اگر انشاءا... مسلط شود این هزینهها را جبران میکند.
برخوردهای حذفی به ریشهها نگاه نکردن است. باید دید که علل و عوامل چیست و ریشهیابی کرد نه اینکه احساسی عمل کنیم. باید دید که ریشه این حوادث چیست؟ باید دید که ایراد کار کجاست؟ دلار در اختیار کشوری است که نظامش با ما درگیر است و هر لحظه هم به بهانه دلار میخواهد به ما اعمال فشار کند. آدم عاقل ابزار فشار به دست چنین نظامی نمیدهد که هر وقت بخواهد از آن ابزار استفاده کند. به دلیل اینکه دلار مال من است پس هر حرکتی که بخواهد صورت بگیرد، باید آن را کنترل کنم! با یکسره اجازه گرفتن و اختیار نداشتن نمیتوان کار کرد. چون ارز به اسم من است پس مالکیت هم مال من است! به هر حال یورو یک مقدار آزادتر از دلار است. اما ما یکسری محدودیتها داریم. چون عمده درآمدهای ما حاصل از فروش نفت است و نفت هم سنتا با دلار معامله میشود بعضا خریداران را با محدودیتهایی مواجه میکند. تا حدی که اینگونه آزادی عمل داشته باشیم که همه معاملاتمان را به تدریج از دلار بیرون بکشیم خیلی خوب است.
منبع:آرمان
*رئیس پیشین اتاق بازرگانی تهران
ارسال دیدگاه