کارگاه گیاهان دارویی به دست زنان زندانی میچرخد
تهران (پانا) - همه توانش را به کار گرفت تا بتواند کمی برای زنانی باشد که همه درها به رویشان بسته است. فاطمه سرتیپی کارآفرینی است که کارگاهش را در دل یک زندان در کرمانشاه راه اندازی کرده تا کمی برای کسب درآمد زنان زندانی باشد.
بهگزارش شهروند، وقتی دستههای پونه را روی هم میریزد، ذهنش پرواز میکند پشت آن شمشادها. همان جا که مادر مواد میکشید و پدر پنلهای ضبطهای دزدی را آنجا پنهان میکرد. بالا میرود ضربان قلبش. اخمهایش را در هم نمیریزد و شروع میکند به دستهکردن سبزیها. بوی نعنا توی سرش میپیچد. دلش آن شمشادها را میخواهد، اما میلههای سنگی و سرد جلویش صف کشیدهاند. با آنکه ماسک صورتش را پوشانده و راه نفس کشیدنش را سد کرده، اما دلش میخواهد ساعتها در میان این گیاهان بماند. پدرم را آن موقعها دوست نداشتم. مدام از او میترسیدم، دلم میخواست دیربهدیر به خانه بیاید، زیرا آن موقع که پایش به خانه باز میشد، صدای دادوبیدادش از خانه بیرون میرفت. اما حالا که سالهاست جسم بیجانش زیر خاک رفته، دلم برایش تنگ شده است. دلم آن سروصداها را میخواهد.
او به جرم کلاهبرداری چند وقتی است که زندانی است پشت میلههای سرد. «گول شوهرم را خوردم. برایم دسته چک گرفت و همه چکها را با امضای من به این و آن داد. اما وقتی موعدش رسید، پشتم را خالی کرد. من ماندم و طلبکارهایی که هیچ رحمی نداشتند. سه سالی است که در زندان مانده است تنها. نه کسی را دارد که به او سر بزند و نه کسی که کمی پول برای خرید وسایل ضروریاش بپردازد.
اوایل بافتنی میکردم و داخل زندان میفروختم، اما باز هم کفاف زندگیام را نمیداد، از زمانی که کارگاه گیاهان دارویی در داخل زندان راه افتاده است، خدا خدا کردم که بتوانم در آنجا کار کنم. خدا صدایم را شنید. چند وقتی است که مشغول به کار هستم و بیشتر از درآمد مالی، آرامشی است که کار برایم ارمغان میآورد. انگار وقتی در داخل کارگاه هستم، زندگی گذشتهام متوقف میشود، دنیای جدیدی است.
بابونهها تلنبار شدهاند روی هم. مینا کنار آنها چمباتمه زده است. عینک بزرگش را روی چشمش جابهجا میکند. دستهایش بوی گیاهان را به خودش گرفتهاند. این بو را دوست دارد. «کار کردن برایم زندگی است. کودک بیرون پیش مادرم زندگی میکند. اما مادرم دستش تنگ است و نمیتواند هزینههای بچه را تأمین کند. با کار داخل زندان میتوانم به او بیشتر برسم.
تمام دلخوشیاش همین است. میخواهد وقتی سمانهاش بزرگ شد و او از پشت میلههای زندان بیرون آمد، سرش را بالا بگیرد و بگوید با آنکه در بند بوده، اما هوای بچهاش را داشته است.
کارگاهی برای زنان زندانی
محبت و کار خیر همان حرفهایی بود که پدر همیشه بیخ گوشش زمزمه میکرد. از همان کودکی پدر الفبای زندگی را با زمزمه محبت در گوشش خواند و او هم چه خوب یاد گرفت که زندگی وقتی زیباست که بتوانی دیگران را به زندگی امیدوار کنی. «پدر رابط کارهای خیر در کمیته امداد بود و مدتی نیز در مجمع سلامت استان کرمانشاه کار میکرد. از وقتی که یادم میآمد تلاش میکردم من هم جا پای پدرم بگذارم. از همان دوران دبیرستان. دانشگاه هم که رفتم دغدغهام شد زنان آسیبدیده و مشکلات آنها. به خودم قول دادم تا اندازهای که میتوانم و توان آن را دارم باری از دوش کسی بردارم.
امسال تصمیم گرفت کارگاه گیاهان دارویی را که از مدتها قبل برایش برنامهریزی کرده بود، راهاندازی کند. سالها در رشته کشاورزی درس خوانده و دوره تکمیلی طب سنتی را نیز گذرانده است. فکرش را که روی هم جمع کرد و تصمیم گرفت زنان زندانی شد هدفش شدند و آنقدر تلاش کرد تا آن را به ثمر رساند.
من میخواستم کارگاه راه بیندازم، چه بهتر که حقوقی که میخواستم بپردازم را به کسانی بدهم که نیاز دارند، به خاطر همین شروع به پیگیری کردم، خیلی دوندگی داشت، اما بالاخره به نتیجه رسید. هم کار خیر است، هم به آنها کمک میشود، هم آنها میتوانند جرایم مالی خودشان را پرداخت کنند.
اینها اهدافی بود که فاطمه سرتیپی برای خودش لیست کرد و دنبال کار را گرفت. مسئولان قضائی شهر هم با او همکاری کردند. سولهای در کنار محل نگهداری زنان بود. روزگاری نهچندان دور آنجا تئاتر اجرا میشد، اما از وقتی کرونا آمد، تنها گردوغبار میهمان صندلیهای کهنه آمفیتئاتر شده بود. یک همت میخواست. زنان آنجا خودشان کمک کردند تا آمفیتئاتر رنگوبوی کارگاه به خودش بگیرد. کارگاه فرآوری و سورتینگ گیاهان دارویی.
گیاهان عمده به سوله آورده میشود و بر اساس کاربرد آن بستهبندی و فرآوری میشود و به کارخانجاتی که مواد اولیه آن گیاهان دارویی است، فرستاده میشود. انواع دمنوش، دارو، روغن و… محصولی است که از این گیاهان به دست میآید.
فاطمه آنچه که امروز انجام میدهد، نتیجه سالها درسی است که در دانشگاه خوانده است. دوره کارشناسی و کارشناسیارشد اقتصاد کشاورزی در دانشگاه و گذراندن دورههای طب سنتی او را تشویق کرده تا نتیجهاش بشود کارخانه گیاهان دارویی. «در داخل کارگاه روزانه حداقل ۲۰نفر مشغول به کار هستند، اما گاهی این آمار کم و زیاد میشود. بعضی وقتها که زندانیان زمان دادگاهشان فرا میرسد، کمتر حوصله دارند کار کنند و به همین دلیل سرکار نمیآیند.
او این شرایط را درک میکند و اهل سختگرفتن هم نیست، او این روزها شده سنگصبور این زنها. «کار سختی است. آن هم روحی. وقتی همکلام و همصحبت این زنها میشوی برای بعضیها دلت میسوزد. آنهایی که شوهرانشان گولشان زدهاند و حالا با کلی بدهی یا برچسب کلاهبرداری داخل زندان هستند. البته خیلیها هم توبه کردهاند. بعضیها هستند به دلیل جرم سنگینی که دارند، ملاقاتی ندارند، البته بعضی از آنها بعد از گذشت دو یا سه سال توبه میکنند، اما قانون قانون است. تعدادی از آنها در داخل کارگاه کار میکنند. برای آنکه بتوانند خرج خودشان را دربیاورند. داخل زندان هم برای تهیه برخی از مایحتاج نیاز به پول هست.
روحیه زنان زندانی بالا رفته است
فرقی نمیکند در چهار دیواری زندان محصور باشی یا بیرون. وقتی که درآمد داشته باشی و بتوانی روی پای خودت بایستی، احساس مفیدبودن میکنی. احساسی که حالا باعث شده رنگوبوی زندگیشان تغییر کند.
فاطمه میگوید: «چند روز پیش یکی از این زنان پیش من آمد و گفت کار در این کارگاه یکی از درهای بسته را به روی ما باز کرده است و این را به فال نیک میگیریم و امیدواریم روزی بیاید که همه درها به رویمان باز شود.»
این زندانی یک دختر سه ساله دارد که جز مادربزرگ پیرش کسی نیست از او نگهداری کند. حالا او میخواهد با کار در این کارگاه برای نازنین سه سالهاش پول بفرستند.
با زندانیها دوست هستم
او سنگصبور زنانی شده است که حالا تنها شدهاند. گاهی شبها تا صبح به خاطر سرنوشت تلخی که برخی از این زنان داشتهاند، گریه کرده است، اما نمیتواند کاری برایشان انجام دهد. او به آنها یاد داده که دفتر شکرگزاری داشته باشند و این هم حال خودش را خوب کرده و هم حال زنان زندانی را زیرا معتقد است این کار میتواند داشتههای آنها را برایشان یادآوری کند و لبریز از حس خوب شوند.
کمپینی برای اجارهبها
این تنها کار خیر فاطمه نبوده است، او چند وقت پیش عضو کمپینی شد برای جمعآوری کمک برای مستاجرها. مستاجرهایی که کرونا کار و بارشان را از سکه انداخت. همانهایی که صاحبخانههایشان از سر پولشان نگذشتند. کمپین به راه افتاد تا مردی خجالت زن و بچهاش را نکشد. پولها جمع شد و اجارهبهای ۴۰ خانواده پرداخت شد.
او هر کار خیری از دستش بیاید، انجام میدهد، زیرا دستپرورده مکتب پدری است که زندگیاش را وقف کار خیر کرده است و حالا تلاش میکند تا این کارگاه را وسعت دهد تا زنان بیشتری را حمایت کند.
ارسال دیدگاه