ماجراهای ترسناکی که خواب را از چشمانتان میربایند
تهران (پانا) - ماجراهای وحشتناکی در تاریخ وجود دارد که انسان با خواندن آنها فکر میکند این داستانها زاییده ذهن نویسندهها هستند اما در اصل این روایتها وجود داشته و به دست انسانها به وقوع پیوستهاند.
به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، به نقل از شورت لیست؛ تاریخ در اغلب موارد داستانهایی در خود دارد که بسیار وحشتناک و عجیب هستند، داستانهایی درباره قتلهای فجیع، کشتارهایی دسته جمعی و یا آزمایشات وحشتناک که توسط انسانها روی افراد زنده دیگر انجام گرفته است. تمام آن قتلها و میکروبهای وحشتناک که در تاریخ به آنها اشاره شده همه جزئی از قسمتهای زجرآور و ناراحت کننده تاریخ بشریت هستند. قبل از وجود اینترنت، مردم در مورد جالبترین واقعیتهای تاریخی خود بحث و گفتوگو میکردند و آنها را به صورت قصه برای کودکانشان تعریف میکردند.
در ادامه برخی از این داستانهای وحشتناک و درد آور تاریخی را میخوانید:
دره رنگین کمان
یک قبرستان عجیب به نام دره رنگین کمان در کوه اورست وجود دارد. اورست نام خود را از کتهای چند رنگ و وسایل کوهنوردی متصل به اجساد بیشماری که در امتداد دامنه تپه هستند، گرفته است. افرادی که قصد صعود به کوه را دارند، باید از این اجساد رنگارنگ در مسیر عبور کنند. با گذشت زمان، اجسام مومیایی شده نیز روی کوه به وفور یافت شد.
قتل عام JONESTOWN
احتمالاً شناخته شدهترین داستان وحشتناک تاریخ حداقل در فرهنگ پاپ قتل عام جان استون است. پروژه کشاورزی معبد مردم، معروف به Jonestown، پس از پایان یافتن رهبری کشیش جیم جونز بود که ۹۱۸ نفر را در شهر مجبور به نوشیدن Kool-Aid مخلوط با سیانور، هیدرات کلرال، والیوم و فنرگان کرد. از این واقعه غالباً به خودکشی دسته جمعی یاد میشود، اما قطعا به قتل عام نزدیکتر بود، زیرا همه کسانی که در این آزمایش بودند سم را با زور نوشیدند و یک سوم قربانیان نیز خردسال بودند.
کودک کشاورز
مینی دین، معروف به کشاورز کودک، تنها زنی است که در نیوزیلند حکم اعدام دریافت کرده است. او برای تأمین مخارج زندگی خود، نوزادان ناخواستهای را به دنیا میآورد که بسیاری از آنها یا به طرز مرموزی مریض شده و درگذشتند یا مفقود شدند. سرانجام، پس از تحقیقات پلیس، مشخص شد که وی آنها را کشته و بقایای آنها را در جعبههای کلاه گذاشته است. وی به جرم کشتن کودکان مقصر شناخته و به دار آویخته شد.
گیوتین خفه کننده
وقتی ماکسیلیان روبسپیر انقلابی فرانسوی فهمید که قرار است اعدام شود، با شلیک به دهان خود اقدام به خودکشی کرد. او موفق نشد و هنگامی که او را به سوی گیوتین بردند، جلاد پانسمان او را در حالی که فک زخمی اش را به هم بسته بود پاره کرد و باعث شد تا در مقابل مردم از عذاب فریاد بزند تا اینکه توسط تیغ گیوتین ساکت شد.
زنده برای همیشه
شیهوانگدی بنیانگذار سلسله یینگ و اولین امپراطور چین بود. او مانند بسیاری از مردان قدرتمند تصمیم گرفت که میخواهد برای همیشه زنده بماند و بنابراین به پزشکان خود دستور داد اکسیر جاودانگی را پیدا کنند وگرنه کشته خواهند شد. پزشکان او معجون جادویی را کشف کردند و او شروع به نوشیدن روزانه آن کرد. او بدون اینکه بداند در واقع جیوه مینوشید و سرانجام بر اثر مسمومیت با جیوه درگذشت.
قاتلان HINTERKAIFECK
هر شش نفر از ساکنان یک مزرعه در سال ۱۹۲۲ با یک کلنگ کشته شدند. چند روز قبل از حمله، یکی از قربانیان ردپایی را در برف دیده بود که از لبه جنگل به مزرعه منتهی میشد، اما هیچ یک از آنها به عقب نمیرفت. روزنامهای منتشر شد که هیچ کس خریداری نکرده بود. هیچکس در آنجا نبود. داستان این قتلها تا به امروز ناشناخته مانده اند.
مرد سبز
ریموند رابینسون، ملقب به مرد سبز، به دلیل برق گرفتگی، چهره خود را در جوانی از دست داد. او به طریقی موفق شد با وجود نداشتن چشم، دهان، بینی و فقط یک گوش تا ۷۴ سالگی زندگی کند. بدشکلی شدید او باعث میشد که روزها در داخل خانه بماند، اما عادت او برای پیاده روی طولانی مدت در شب باعث شد او به یک افسانه شهری تبدیل شود.
چشمکهایی در زیر گیوتین
دانشمندی به نام دکتر Beaurieux در حال مطالعه درباره مرگ بود. وی از یک زندانی محکوم به اعدام به نام هنری لانگویل که قرار بود از طریق گیوتین اعدام شود، خواست تا زمانی که میتواند پس از بریده شدن سرش چشمک بزند. او در نهایت پس از قطع سرش ۳۰ ثانیه چشمک زد.
نیاز به سرعت
گوردون اسمیلی، یک راننده جوان کاکایی از تگزاس در هنگام تلاش برای شکستن یک رکورد سرعت، در مسابقات مقدماتی ۵۰۰ ایندیاناپولیس ۱۹۸۲ درگذشت. او با سرعت ۱۸۵ مایل در ساعت به دیواری برخورد کرد. پزشکی به نام استیو اولوی، شاهد این تصادف بود و در مورد آنچه دیده بود در زندگی نامه خود در سال ۲۰۰۶ نوشت: "وقتی به ماشین رسیدم، دیدم که کلاه ایمنی همراه با قسمت بالای جمجمه اش از بین رفته است. مواد موجود در پیست مسابقه بیشتر مغز او بود. کلاه ایمنی او، به دلیل نیروی گریز از مرکز عظیم، به معنای واقعی کلمه در اثر ضربه از سر او خارج شد. در راه من یک معاینه مقدماتی انجام دادم و فهمیدم که تقریباً همه استخوانهای بدن او خرد شده است. من هرگز چنین ضربهای را ندیده بودم. "
ارسال دیدگاه