سوگ در سکوت
تهران (پانا) - اول فروردین ماه بود که یک تلفن او را از جا بلند کرد. پشت خط کسی با صدای بلند جیغ میکشید. فکرش را هم نمیکرد که اولین روز عید ، برایش تلخترین روز زندگیاش شود. مادرش را اواخر اسفند ماه با سرفههای پی در پی به بیمارستان برده بود، نه خبری از تب بود و نه دردی طاقتفرسا. فقط سرفههای خشک ممتد بود که امان مادر را بریده بود. تا بالاخره یک نفر پیشنهاد تست داد، مادر فقط میخندید، قبراق و روی پا، به خیالش امروز برود، سه روز دیگر برمیگردد. نگاهش آنقدر مطمئن بود که کسی فکر نمیکرد باید برای همیشه با قاب این لبخند خداحافظی کنیم.
بهگزارش ایران، کرونا اما زورش زیاد بود، آنقدر زیاد که تلاش مادر بینتیجه ماند، سه روز نگذشته، طاقتش طاق شد، زیر قولی که داده بود، زد و جان داد، نامش نه، اما «یک نفر» به لیست بلند بالای جانباختگان کرونا اضافه شد. حالا تعدادشان عدد ٤ هزار نفر را رد کرده و بر بلندی فهرست متوفیان افزوده! سهم مرگ اما هر روز بالای ١٠٠ نفر است، یک روز عدد ١٥٠ را رد میکند و روز دیگر ١٢٠ نفر! تصویر مرگ اما برای کسانیکه از این فهرست سهمشان «از دست دادن» است، شبیه اعداد اعشاری لابهلای خبرهای رسمی نیست، شبیه یک حس دل کندن عجیب، زیر هجوم خروارها خاک و آهک است...
«پدرم را دو هفته پیش بر اثر کرونا از دست دادم، هنوز نتوانستم با رفتن او کنار بیایم، فکر میکنم دروغ گفتهاند، اصلاً باورم نمیشود، همه ما قرنطینه بودیم، حتی اجازه ندادند برای آخرینبار صورتش را لمس کنم.»
سودابه مدام اشک میریزد و فکر میکند چرا در قرنطینه مانده و به سراغ پدرش نرفته است: «عذاب وجدان نابودم کرده، پدرم را در بیمارستان تنها گذاشتم. همه خانواده قرنطینه بودیم، فکر رفتنش را نمیکردیم.» او میگوید که در بهشت زهرا هم جز چند نفر از اقوام نزدیک کسی نرفته و از فرزندان هم فقط دو نفر رفتهاند که آنها هم با فاصله ایستاده و از دور وداع کردند، بقیه مبتلا به کرونا شده بودند و حتی فرصت پیدا نکردند که با پدرشان خداحافظی کنند. بعد از مراسم خاکسپاری هم تنها به خانه بازگشتهاند: «اقوام هم نگران بودند، نمیتوانستیم بار یک عذاب وجدان دیگر را هم تحمل کنیم، به بهانه اینکه میخواهیم تنها باشیم، هر کداممان به خانههایمان رفتیم، پایم که به خانه رسید، نمیدانستم از درد تنهایی جیغ بکشم یا از درد بیپدری!»
روایت سودابه را محسن هم تجربه کرده، زمانیکه برادرزادهاش را از دست داده است. او میگوید: «برای خاکسپاری فقط اقوام نزدیک آمدند، اما تعدادمان به ١٠ نفر هم نمیرسید، در آن لحظات بارها برادرم را بغل کردم، مگر میشد از دور تماشا کرد! نه مراسم سوم داشتیم و نه هفت. همه تنهایمان گذاشتند، ما درکشان میکنیم، خیلیها تماس میگرفتند، دوستان نزدیکش البته گروه عزاداری تشکیل دادند و مرتب عکس و فیلمهای برادرزادهام را میفرستادند که باعث تسلای ما میشد. اما بعضیها به گمان اینکه برادرم و همسرش کرونا دارند، از دور هم راهشان را عوض میکردند و میرفتند.
برپایی جلسات ختم قرآن در فضای مجازی
سپیده در اوج شیوع کرونا، برادرش را در یک تصادف از دست داده، اما شرایطی که او پشتسر گذاشته، دست کمی از دیگران ندارد: «خدارا شکر برای آخرینبار برادرم را دیدم، صورتش را بوسیدم و با آغوش بیجانش، حرف زدم، وگرنه باور نمیکردم خود اوست. به خانه که رسیدیم، تازه غم عالم روی سرمان هوار شد. جای خالیاش دادمان را در آورد، بزرگترهای فأمیل ماندند، ما هم مرتب ژل ضدعفونی میزدیم و همگی هم ماسک و دستکش داشتند. دو روز که گذشت خودمان بودیم و خودمان، همه رفته بودند، حتی در لحظه خاکسپاری هم خیلیها جلو نیامدند، من مادرم را بغل کرده بودم و اوهم مرا، اما پدرم تنها روی خاکها ضجه میزد. برادرم جوان بود، برایش از مرگ فقط یک حجله ماند، نه مراسمی، نه وداع باشکوهی! پدرم هزینه مراسم را به یک خیریه داد، گفت برای نیازمندان ماسک و دستکش بخرید، یک گروه مجازی هم درست کردیم و برایش ختم قرآن گرفتیم!اما بازهم دلمان راضی نیست...
نبود پروتکلی برای مصیبتدیدگان کرونا
شبیه این احوالات را روزانه حداقل دهها نفر تجربه میکنند، افرادی که حتی نمیتوانند عزیزانشان را در لحظه خاکسپاری به آغوش بکشند، کارشناسان هشدار میدهند که یک ضلع مهم مبارزه با کرونا، خانوادههای داغدار هستند، در حالیکه هیچ پروتکل و برنامهای برای آنها دیده نشده است. شهرداری تهران حالا با راهاندازی کارگروه تخصصی سوگ، اولین قدمها برای آموزش و اجرای مداخلات روانی- اجتماعی برای داغدیدگان را برداشته است. جبار رحمانی، انسانشناس میگوید: اگرچه افزایش آگاهیهای عمومی در حوزه بهداشتی و درمانی به درستی انجام شده، اما ارائه تصویر ترسناک از ویروس، موجب ایجاد یک تلقی منفی در برخورد با افراد کرونایی شده است که تقریباً شبیه دوران همهگیری جذام است. متأسفانه افراد کرونایی دچار انگ اجتماعی شده و طرد میشوند، از طرفی ما فرآیندهایی را ایجاد کردهایم تا تعامل بین افراد با مبتلایان به صفر برسد، از آن طرف، همه تلاش دولت به صورت منطقی در حوزه بهداشت، سلامت و درمان جامعه بوده و افرادی که دچار سوگ میشوند آنچنان که باید در برنامهها دیده نشدهاند. البته مردم در محیطهای اجتماعی به صورت خودجوش کارهایی را برای عزیزانشان انجام
میدهند، مثلاً از ظرفیت فضاهای اجتماعی برای عزاداریهای آنلاین استفاده میکنند، اما این جوابگوی همه افراد نیست. چه آنکه تعدادی، رفتارهای سنتی و دیدارهای چهره به چهره برایشان اولویت دارد و چه بسا افرادی اصلاً به فضای مجازی دسترسی نداشته باشند.
عضو کارگروه سوگ با اشاره به اهمیت سوگواری میگوید: اگر افراد نتوانند سوگواری کرده و داغ عزیزی را برای خود حل کنند، دچار صدمات روحی و روانی زیادی میشوند که هم خودشان و هم جامعه باید در بلند مدت هزینههای آن را بپردازد. البته تنها بحث تخلیه هیجانات منفی و روانی هم نیست، مهم پذیرش واقعیت است.
او با بیان اینکه بیشتر تأکیدات ما در حوزه درمان بوده و ما از این وجه غفلت کردهایم، میگوید: فشار اجتماعی موجب شده تا برخی سوگواران دست به رفتارهای عجیبی بزنند، مثلاً سعی میکنند، گواهی غیرکرونایی برای عزیزانشان بگیرند تا در یک قطعه عادی مثل بقیه خاک شوند یا طبق پروتکلها، خانه جانباختگان کرونایی باید کاملاً ضدعفونی شود، اما در مواردی خانوادهها از ترس همسایگان اجازه این کار را نمیدهند چون فشار منفی بسیار بالاست. او ادامه میدهد: با توجه به تعداد بالای متوفیان ما باید حتماً به این بحرانها توجه کنیم، خوشبختانه شهرداری در این زمینه پیش قدم شده و تلاش میکند تا با افزایش اطلاعات و آگاهیهای عمومی، برچسب منفی متوفیان کرونایی را پاک کند و با آنها نیز همانند جانباختگان در سیل و زلزله برخورد شود. البته خانواده متوفیان عادی هم تا حدودی این مشکل را تجربه میکنند اما چون عزیزانشان در یک فضای عادی و با احترام دفن میشوند فشار اجتماعی کمتری را تجربه میکنند، ما در کارگروه تخصصی سوگ در چند سطح، راهکارهایی را دنبال میکنیم، جامعه هنوز در شوک است و نمیداند چه باید بکند، پس اولین قدم ایجاد آگاهی عمومی و آموزش است.
همچنین ترویج شیوههای جایگزین مثل نذر ماسک و ارتباطات آنلاین میتواند بخشی از رنج برخورد محیطی با جانباختگان کرونایی را کم کند.البته این آموزشها از کادر درمان گرفته تا پرسنل بهشت زهرا را هم شامل میشود تا همه بدانیم در این شرایط چگونه باید برخورد کرد.
شنیدن صدای خانواده قربانیان
آیا سوگ و سوگواری برای بیماری که در اثر کرونا از دست میرود، متفاوت از سوگ یا سوگواری برای دیگر درگذشتگان است؟ امیر حسین جلالی ندوشن، روانپزشک در اینباره میگوید: به هرحال شرایط انتقال عفونت، اجازه انجام عموم آیینهای سوگواری را که به حل و فصل سوگ بهعنوان یک وضعیت روانی موقت کمک میکند، نمیدهد. چرا که ممکن است سوگواران بیمار یا در شوک بیماری باشند یا در گوشه بیمارستان و خانه کز کردهاند یا اگر مجالی برای همراهی غریبانه متوفی را بیابند باید فاصلهها را رعایت کنند و احیاناً دیگران از نزدیک شدن به آنان بیم دارند. بنابراین ترکیبی اندوهناک از غم، ترس از بیمار شدن، انزجار از وضعیتی که وداع را ناممکن یا اینچنین منزجرکننده کرده، وضعیت سوگ کرونا را وضعیتی ویژه و متفاوت کرده است.
عضو کارگروه سوگ میافزاید: «مرگ نزدیکان و ناتوانی از وداعی توأم با کرامت با عزیزان وجهی ملموس و انسانی از فهرستی بیشمار از فقدانهای ناشی از کرونا است. فقدانهایی که سوگواری بر آنها ناممکن شده. از یاد نبریم سوگی که طی نشود حجمی متراکم از خشم و خصومت بر جا میگذارد. خشمی که در ایام بعد از کرونا در رابطه میان مردم و حاکمیت، مردم با مردم و حتی طبقات مختلف اجتماعی میتواند خود را نشان دهد. سوگ کرونا اگر تدبیر نشود و حل و فصل نگردد چون آبی پشت سد انباشته میشود. و دیوار نازک شده تحمل مردم بیتردید تاب این فشار و تراکم را ندارد. دیوار خواهد شکست و آن زمان با پدیدههای اجتماعی تازهای روبرو خواهیم شد»
او می گوید: «کارگروه سوگ شهرداری تهران با نگاهی بینرشتهای و با در نظر آوردن ضرورت سوگواری برای خانوادههای جانباختگان و تکریم این شهروندان و بهویژه کادر سلامت جان باخته، قرار است مداخلاتی اجتماعی را سامان دهد، مداخلههایی که هدف آن تحکیم روابط گروههای اجتماعی و شنیدن صدای خانواده قربانیان و کاستن از تنهایی آنان است.»
ارسال دیدگاه