عباس عبدی*
قدرت و خیانت به قدرت
خیانت به حکومت یا به هر چیز دیگر بار معنایی سنگینی دارد ولی بد نیست بار معنایی جزییتری از کلمه خیانت نیز ارایه شود. باری که معطوف به صاحبان علم است. کسانیکه بهموجب حدیث منقول از امام: «اگر دانشمندان نصیحت را پنهان دارند، خیانت کردهاند. اگر سرگشته گمراهی را دیدند و او را راهنمایی نکردند و یا (دل) مردهای را زنده ننمودند، وه که چه کار زشتی کردهاند!»
بنابراین دانشمندان متعهد به بیان حقیقت شدهاند ولی برخی از آنان نه تنها چنین نمیکنند که جز گمراهی صاحبان قدرت کار دیگری انجام نمیدهند. این گروه در ایران در بخشی از عرصههای علوم انسانی و اجتماعی فعال هستند و بدترین ضربهای که به فهم عمومی میزنند، مخالفت آنان با بخشی از علوم انسانی است که به سنجش واقعیات میپردازد.
از جمله در تخطئه نظرسنجیها و پیمایشها به انواع توجیهات بیربط متوسل میشوند که موجب خوشخیالی صاحبان قدرت میشود. جالب است که این افراد در حالی تحقیقات تجربی را نفی میکنند که بهجای آن اخبار رسانهها را بهعنوان شواهدی برای پایه تحلیلی خود انتخاب میکنند. این خیانت در رژیم گذشته نیز وجود داشت. هنگامی که اولین پیمایش و نظرسنجی عمومی در سال ۱۳۵۳ انجام و نتایج آن در نشستی محدود میان دهها تن از صاحبنظران اجتماعی مطرح شد، برخی از افراد که نمیخواستند زیر بار نتایج آن بروند، متوسل به این ترفند شدند که شیوه نظرسنجی متناسب با جوامع غربی است و در ایران جواب نمیدهد و نتایج آن اعتبار ندارد.
آنان با این توجیهات خود، خیال حکام وقت از فهم واقعیتی که درون جامعه بود ولی مجال بروز نداشت را راحت میکردند و از این طریق بزرگترین خیانت را به آنان روا میداشتند. امروز نیز برخی از این افراد بهویژه آنان که نزدیک به جامعهشناسی هستند در برابر گزارههایی که از پیمایشها و نظرسنجیها بهدست میآید، مقاومت میکنند در حالیکه تاکنون بارها و بارها ثابت شده که با وجود تمام ضعفهای موجود، این پیمایشها اگر براساس اصول صحیح انجام شود، منجر به نتایج درستی میشود. این شیوهای است که در جامعه ایران نیز کاربرد دارد و بهترین مصداق آن پیشبینیهای نتایج انتخابات است.
تا کنون بارها و بارها از سالها پیش و با استناد به نتایج این پژوهشها نشان داده شده که نهادهای اصلی جامعه در وضعیت نابسامان و غیرکارکردی قرار گرفتهاند و در این میان تنها نهاد خانواده است که بار سایر نهادها را یک تنه به دوش میکشد و نهاد دولت هم فقط در حفظ نظم مبتنیبر زور موفق بوده است. از اینرو تاکید میشد که برای بازسازی نهاد دین و اقتصاد و آموزش و رسانه باید اقدامی جدی بهعمل آورد. عدهای با سنگر گرفتن سادهلوحانه در پشت برخی نگرشهای جامعهشناختی در برابر این گزارههای مستدل و روشن موضعگیری میکردند و آنها را تخطئه و مردود میدانستند.
این مدعیان جامعهشناسی نهتنها به صاحبان قدرت و ولینعمتان خود بلکه به مردم و جامعه نیز خیانت میکنند. اولین تعهد اخلاقی برای هر صاحبنظری بیان دانستههای علمی بدون جعل و لاپوشانی کردن حقیقت است. حتی اگر میترسند که حقیقت را بگویند، دلیلی ندارد که خودشیرینی کرده و قلب حقیقت کنند و یافتههای معتبر علمی را زیر سوال ببرند تا قدرتمندان را خوش آید. این جامعهشناسان حتی شهامت آن را ندارند که اشتباهات تحلیلی خود را بپذیرند. اکنون که جامعه دچار این وضعیت شده بهجای آنکه آن را به فرآیندهای مدیریتی و نارساییهای سیاستی در چند سالهای متمادی و گذشته ربط دهند، آن را به توطئههای این و آنچه در داخل و چه در خارج مربوط میکنند. گویی که مدیریت کلان جامعه نباید خود را متولی رفع مشکلات بداند و دیگران هم وظیفهای جز حمایت از این بیکفایتیها و سوءمدیریتها نباید داشته باشند.
هر گاه برای آنان توضیح داده میشد که نهاد و گرایشهای دینی در جامعه رو به افول است و تمام پیمایشها این را میگوید و حتی نیازی به پیمایش نیز نیست و با چشم غیرمسلح هم میتوان آن را دید، باور نمیکردند و میگفتند این پیمایشها بیاعتبار است! هنگامیکه با شواهد کافی ثابت میکردی که جامعه فروپاشیده است و فقط چسب قدرت آن را سرپا نگه داشته آن را نمیپذیرفتند و مدعی میشدند که جامعه ایران خیلی هم قدرتمند است و هیچ خطری جز توطئه آنرا تهدید نمیکند. بههمین دلیل راهحلهای امنیتی را تجویز میکردند. هنگامی که از شکاف نسلی و مساله زنان و تحول فرهنگی شواهدی را عرضه میکردی، میگفتند اینها همه تبلیغات یک مشت روشنفکر و رسانههای معاند است و نسل جوان همچنان به ارزشهای اسلامی و انقلابی وفادار است.
هنگامی که وضع نامناسب دانشگاهها را توصیف میکردی بلافاصله به شاخصهای مقالات علمی و... استناد میکردند. فساد را بیش از آنکه ساختاری و نظاممند بدانند به رفتارهای مخالفان خود استناد میدادند! نابرابری را محصول وجود و مقبول بودن مکاتب غربی! نزد مجریان دولتی میدانستند و معلوم نبود این چه مکتب انحرافی است که میتواند از این همه نظارت و فیلتر و نهادهای قدرت عبور کرده و جامعه را نابرابر کند؟! این جماعت به پیمانی که خداوند از آنها گرفته، وفا نکردند و به ولینعمتان خود و به مردم و نیز به خودشان خیانت کردند. در خوشبینانهترین ارزیابی باید گفت که رفتارشان از روی تعصبات جاهلی و اوهام است. وضعیتی که انسان را به یاد آن سربازان ژاپنی میاندازد که در دل جنگلهای انبوه ژاپن از سنگرهای خود مراقبت میکردند در حالیکه ۲۰ سال بود، جنگ تمام و ژاپن تسلیم شده بود و آنان خبر نداشتند!
*سیاستمدار
منبع: اعتماد
ارسال دیدگاه