توسعه گذرگاهی به سوی فرهنگ
مانی اسدی*
اگر بازسازی ارکان جامعه بر مبنای اندیشه ها و بینش های تازه را توسعه بدانیم، می بایست بنای توسعه را به طور متوازن بر دو رکن استوار سازیم. نخست مدرنیزاسیون یا نوسازی که بُعد سخت توسعه است و در حقیقت مجموعه ی توفیقات ناشی از پیشرفت های فیزیکی، اقتصادی، فرهنگی و فناورانه است و به پیوست خود توزیع امکانات و بهره های مادی را به طور عمومی در جامعه به ارمغان می آورد و فزاینده سطح رفاه عمومی است. به گونه ای که با سیطره بر چارچوب های خود ساخته غیر طبیعی و محدودیت های طبیعی، باعث تسهیل مسیر تکامل و پویایی زندگی انسانها می شود، ولی این رکن به تنهایی توانایی جلب رضایت و خوشنودی حقیقی جامعه را حتی با وجود همه ی رهاوردهای مشهود خود ندارد.
در این شرایط نوبت ظهور و مجال حضور بُعد دوم یا جنبه ی نرم توسعه یعنی مدرنیته یا نوگرایی است و علت اهمیت این رکن در این است که آنچه در مدرنیته هویداگر و برانگیزنده ی خشنودی مردم است، احساس سلامت جامعه است. در حقیقت تحول در احوالات درونی مردم است همان تجلی درونی اخلاق و سلوک رفتاری در ایجاد کنش های صحیح اجتماعی و بازخورد های فرهنگی در پرتو مرمت و بازسازی ارزش ها و هنجار های مثبت و احترام به قانون و حقوق متقابل و در نتیجه اجرای عدالت، انصاف و دوستی است. البته باید توجه داشته باشیم که توسعه یافتگی بر اصول ثابتی بنا شده است.
توسعه یافتگی ضمن زیربنای فوق نیازمند اقتصادی شفاف، نظام مشارکت جمعی، گردش مداوم قدرت، فضای نقد و گفتمان رسانه ای آزاد و ارتباطات بین المللی مستقل و دانش مدرن است. در ساختمان توسعه رعایت اولویت ها و طبقه بندی ها بسیار حیاتی است؛ به عنوان مثال شما در هیچ جای دنیا کشوری را سراغ ندارید که بدون تولید ثروت و انباشت سرمایه و بدون ممتاز کردن بخش خصوصی و گذار دولت از توسعه اقتصادی و اشتغال سراغ آزادی های سیاسی رفته باشد.
در کشور ما به دلایل فرهنگی و سیاسی از زمان مشروطه اولویت هاو زیربناها در ساختمان توسعه رعایت نشده است. در اصل همان آفت فرهنگی و ساختاری است که اجازه تصمیم گیری منطقی را از ما سلب کرده است. پس با اصلاح ساختارهاست که فرهنگ کشور اصلاح می شود و شاید فراموش کرده ایم که مردم فرهنگ ها را می سازند نه فرهنگ ها مردم را. پس عدم موفقیت ما در توسعه یافتگی غالبا ریشه در نارسایی های فرهنگی جامعه دارد و این نارسایی ها بستر ساز عدم تصمیم گیری منطقی، علمی و رو به جلو مملکت ما می شود. اما در این بین مردم عموما از مدرنیته به ثمره های آن اشاره دارند و ریشه های مدرنیته و جهان جدید کمتر مورد توجه شان است. دلیل این امر هم ناشی از نگاه سطحی به مسئله توسعه و شاید حاکی از جهش های ناگهانی و بی توجهی به اولویت بندی در بنای طبقات ساختمان توسعه باشد. تعریف مدرنیت برای مردم با ظهور چیزهای جدید و خلق اقلیم های نو در دنیای پیرامون آنها معنا می شود. به همین علت دنیای مدرن از نظر آنها هواپیما و پارلمان و... است. یعنی آنچه که قبلا نبوده و امروز هست را به مدرنیته نسبت می دهند و درختان و آسمان و زمین را جزو دنیای مدرن نمی شمرند. اما به هر
طریق در اصل محصول توسعه باید احساس سعادت و رضایت همه ی مردم باشد.
*رییس مجلس دانش آموزی تهران
ارسال دیدگاه