ملیکا بهروزی*
دیدار پدرانه
کرج (پانا) - احساس لحظه دیدار حضرت آقا به هیچ عنوان قابل توصیف نیست؛ چرا که توفیق دیدار رهبر معظم انقلاب اسلامی، نصیب هر کسی نمیشود و فقط میتوانم بگویم که آن لحظه، حس عجیبی به من دست یافت که گویی به دیدار پدرم رفته بودم.
نمیدانم از کجا باید شروع کنم حتی نمیدانم که چه بگویم...!
پس از چند روز تحمل دوری، روز دیدار فرا رسید و از نیمه شب، تمام دانشآموزان در انتظار دیدار یار بودند.
حدود ساعت ۸ صبح به حسینیه امام خمینی(ره) رسیدیم و تقریبا یک ساعت در صف ایستادیم. زمانی که از آخرین گِیت عبور کردیم چنان با شور و هیجان به سمت درب حسینیه میرفتیم که بتوانیم در ردیفهای اول بنشینیم ولی متاسفانه تمام ردیفها پر شده بود و ناگزیر شدیم در ردیف آخر بایستیم.
هیچ کس در حسینیه، آرام و قرار نداشت و همه بیصبرانه منتظر آمدن حضرت آقا بودند که پس از اندکی صبر، مقام معظم رهبری به میان دانشجویان و دانشآموزان آمدند که با ورود ایشان چنان شور و هیجانی حسینیه را فرا گرفت که گویی زلزلهای اتفاق افتاد.
از همان لحظه ورود حضرت آقا تا پایان، اشک از چشمانم جاری میشد. حس آنلحظه به هیچ عنوان قابل توصیف نیست؛ چراکه توفیق دیدار رهبر معظم انقلاب اسلامی نصیب هر کسی نمیشود و فقط میتوانم بگویم که آن لحظه، حس عجیبی به من دست یافت که گویی به دیدار پدرم رفته بودم.
من باور قلبی دارم به اینکه حضرت آیتالله خامنهای(مدّظلّهالعالی) نایب امام زمان(عج) هستند و از ایشان خواستارم که برای سلامتی و موفقیت ملت شریف و بهخصوص دانشآموزان دعا کنند.
به امید دیدار مجدد حضرت یار...
* دانشآموزخبرنگار
ارسال دیدگاه